پژواک ایران » سوار بر قاطر یا اسب همراه با مردان ناشناسی که پیچیده در شال و کلاه، پولی گرفته اند تا زنی را از مرزهای خطر عبور دهند. مردانی که تنها چشمانشان را می توان دید و تنها زنی است که با دیدن آن هیبت پر رمز و راز دلش نلرزیده باشد که کدام یک بهتر است، ماندن و در خطر ماندن یا رفتن و با خطر رفتن؟ زنان پناهجوی ایرانی نه این سوی مرزها امنیت داشته اند و نه آن سوی مرزها خاطرشان آسوده است.
با اینکه آمارهای رسمی نشان می دهند که تعداد پناهجویان ایرانی پس از انتخابات سال پیش، بیش از دو برابر شده است، اما همین آمار نشان می دهد که شمار زنان پناهجوی ایرانی رشد کمتری نسبت به مردان داشته است. دشواری عبور از مرزهای زمینی غیرقانونی از مهمترین عوامل است.
آیدا سعادت، فعال مسائل زنان که مدت هاست در شهر نیده ترکیه در انتظار تعیین سرنوشت خود است، می گوید: زنان که با دشواری راه آشنایی ندارند پس از عبور و رسیدن به ترکیه روحیه ای بسیار ویران و متزلزلی پیدا می کنند. به گفته او اندک شماری از زنان نیز از پیش می دانند چه وضعیتی در پیش رو دارند.
امید به آینده؟
مریم صبری، دختر جوانی که می گوید در بازداشتگاهی در تهران مورد تجاوز قرار گرفته است سخن از وضعیت دشوار خود در ترکیه می راند: «به محض اینکه به ترکیه رسیدم، فردای همان روز، رفتم سازمان ملل و برگه دادم و یک پیش مصاحبه گرفتم. بعد از یک ماه تا چهل روز بعد هم مصاحبه اصلی من انجام شد.»
* من این را شنیده ام که گویا درخواست پناهندگیات رد شده بود و سازمان ملل مدارکی را که داده بودی، نپذیرفته بود.
اعلام کردند که یک سری سند از ایران در مورد من آمده، حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ صفحه. سند سازی برای من از ایران آمده بود. سازمان ملل با پرونده من مخالفت کرد. بعد سفارت آمریکا پیگیر قضیه شد و به خاطر فشارهایی که آوردند، پرونده مرا دوباره بررسی کردند.
* این ۴۰۰ تا ۵۰۰ صفحه را چه کسی برای آنها فرستاده بود؟
از ایران آمده بود.
* آیا پرونده قضایی در ایران داشتی؟
پرونده قضایی نداشتم. ولی در رابطه با پرونده سیاسی زمان دانشجویی ام بله. چون اخراجی دانشگاه بودم، روی برگه من مهر سیاسی خورده بود.
مریم صبری سپس شرح می دهد که چگونه در ترکیه مورد حمله دو تن ناشناس قرار گرفته و آنها تلفن همراه و مدارک او را با خود برده اند. او سپس در پاسخ به این پرسش که آینده را چگونه تصور می کند، می گوید: «زیاد امیدوار به آینده نیستم. نصف عمر آدم که دارد اینجا هدر می شود بعد می رسی به کشور سوم. زبان بلد نیستی. تازه می خواهی عین یک بچه نوزاد که توی یک پارک ولش می کنند می گویند پاشو راه برو، حرف بزن و کارهایت را خودت بکن، شروع کنی. مطمئناً خیلی سخت است.»
پروندههای اجتماعی
تنها زنان سیاسی و زندان رفته نیستند که به کشورهایی چون ترکیه پناهنده می شوند. زنانی که پرونده های اجتماعی دارند نیز ماه ها است در پیچ و خم اداری دفتر امور پناهندگان سازمان ملل در ترکیه گرفتار شده اند. هنگامه و رودابه دو زن دگرباش اند که در یکی از شهرهای ترکیه پای صحبت آنها نشستیم.
* چند وقت است اینجایی؟
نزدیک به ۱۱ ماه.
* چرا از ایران آمدی بیرون؟
به خاطر هوموسکسوئل بودن، مجبور شدم از ایران بیایم بیرون.
* چه مشکلی پیش آمد. چطوری فهمیدند؟
کلاسی که می رفتم دو تا بازرس آمده بود روز امتحان، مرا با دوست دخترم گرفتند و دیدند و شکایت رسمی کردند و خودشان امضا کردند و مجبور شدم بزنم بیرون. چون شاکی خصوصی داشت، کار به جاهای باریک داشت می کشید.
* فکر می کنی اگر آنجا می ماندی و حکم برایت می بریدند، چقدر زندانی می شدی؟
قضیه من چیزی فراتر از زندانی شدن بود. چون هم شاهد داشتم و هم اینکه دو بازرسی که آنجا بودند و مدیر آنجا کسانی بودند که تایید کرده بودند. زمانی که شاهد داری بیش از دو تا، ۹۹ درصد برای امثال ماها حکم اعدام است.
* تا به حال کسی را در ایران به این جرم اعدام کرده اند؟
چند سال پیش دو تا دختر را چون صاحبخانه شان بود و در جریان بود هر دوشان را اعدام کردند.
* الان وضعیتت چطور است؟
الان منتظر جواب هستم و مصاحبه شده ام ولی متاسفانه جواب ها را یک مقدار دیر می دهند. این بلاتکلیفی و نگرانی آدم را خیلی اذیت می کند. به اضافه اینکه ثانیه هایی که از دست می رود عمر آدم است.
رودابه نیز پس از توضیح اینکه دو سالی است در ترکیه به سر می برد، می گوید در جریان رسیدگی به پرونده اش توسط سازمان ملل رد شده است: «اینجا هم فرقی با ایران ندارد. فقط روسری سرت نمی کنی. ولی فرهنگ همان فرهنگ است، همه چیز همان است. هیچ فرقی نمی کند. مردم اینجا هم ما را نمی پذیرند. اینجا هم اگر بخواهی با دختری بروی تماس برقرار کنی، همان آش و همان کاسه که توی ایران بود. فرقی نمی کند.»
رودابه سپس با اشاره به وضع دگرباشان در ایران و وضع دشوار زنان دگرباش در ایران که در زندان مورد تجاوز مردان قرار گرفته اند، می گوید اغلب آنها پس از رهایی از زندان دست به خودکشی زده اند.
ستیز برای بقا
آیدا سعادت، فعال اجتماعی با اشاره به سختی های زندگی پناهجویان به صورت عام می گوید: «اما زندگی پناهجویان زن به مراتب سخت تر است. جامعه ترکیه یک جامعه سنتی محسوب می شود. با همان محدودیت ها، همان نگرش هایی که جوامع جهان سوم نسبت به وضعیت زنان دارند و زنان همچنان به عنوان جنس دوم تلقی می شوند. هر چند که ظاهر این ماجرا یک رنگ و لعاب مدرن تری ممکن است به خودش بگیرد، اما خشونت های پنهان در جوامع سنتی مثل ترکیه وجود دارد. برای یک پناهجو به شکل کلان مشکل کار، تامین هزینه، پیدا کردن سقفی برای زندگی، بحران بزرگی است. اما این بحران برای زنان در جایی شکل جدی تر به خود می گیرد که خشونت های پنهان در آن جامعه که زنان با فرهنگ و زبانش هم آشنا نیستند، مزید بر علت می شود. فشارهای روانی ناشی از ترک وطن و عدم امنیت مزید بر علت است بر مجموع فشارهایی که زنان در دوران پناهجویی تحمل می کنند.»
خانم سعادت سپس ضمن بررسی وضعیت زنان پناهجوی ایران در ترکیه می افزاید: «پیدا کردن کار برای زنان سخت تر است. چون در ترکیه پناهجویان اجازه کار رسمی ندارند، مجبورند به بازار کار سیاه پناه ببرند. در مواردی خشونت های جنسی از سوی کارفرما مشاهده شده. یک مورد خاص را سراغ دارم. دختر ۱۵ ساله ای در یکی از شهرهای کوچک ترکیه مشغول به کار در یک رستوران و کافی شاپ به عنوان گارسن بود برای تامین هزینه های زندگی و کمک به مادر و پدر بیمارش. به خاطر تهدید جنسی که از طرف کارفرما مواجه شد، کارش را از دست داد. زن پناهجویی که یکی دو ماه پیش به ترکیه آمده بود، در بدو ورود به ترکیه با دو نفر آشنا می شود و آنها پیشنهاد می کنند که به شکل موقت برود با آنها زندگی کند. اما پس از چند روز با خشونت های جدی از طرف میزبانانش مواجه می شود و تهدیدها و ضرب و شتم ها تا جایی ادامه پیدا می کند که این زن مجبور می شود از این میزبانان به ظاهر مهربان که خودشان هم پناهجو بودند، به پلیس ترکیه شکایت کند. در این میان مبلغ زیادی پول هم از این زن به عنوان هزینه های زندگی اخاذی می شود. اینها نمونه هایی ازوضعیت زنان پناهجو در ترکیه است.»
خانم سعادت با اشاره به وضعیت «ستیز برای بقا» در میان پناهجویان و اینکه به واسطه موقعیت های برتری که مردها در جامعه سنتی دارند زنان فرصت های کمتری دارند، نتیجه می گیرد که زنان برای به دست آوردن فرصت ها و امنیت بیشتر مجبورند چالش های بسیاری را تحمل کنند.