به زندگی زنان در دنیای اسلام که نظر افکنیم ، با درجه ای از عدم آزادی مواجه میشویم که در جهان غرب غیر قابل تصور است .
هدایت الله هوبش ۳ ، از فعالین جنبش ۶۸ آلمان که سی سال قبل اسلام آورده و در حال حاضر امام مسجد هامبورگ میباشد ، کتابی بنام “زنان در اسلام ” نوشته است . در این کتاب وی بطور اختصار از جمله وظائف زن نسبت به شوهرش را ساختن خانه ای همچون بهشت روی زمین ذکر کرده است .
در جزوه ای نیز که مجمع مسلمانان آلمانی زبان کارلزروهه ۴ در مورد زن در اسلام منتشر کرده اند ، مهمترین وظیفۀ زن را آوردن فرزندان و پرورش آنها ذکر نموده اند.
ابو حمید الغزالی که مهمترین روحانی سنی مذهب متعلق به قرن ۱۲ میباشد کتابی به نام ” زناشوئی ” به نگارش در آورده است . در این کتاب که هنوز راهنمای تعلیمات اسلامی امروز میباشد ، حدود بیست صفحه اختصاص به شرائطی دارد که زن برای ازدواج باید حائزآن باشد. شرائط مردان برای ازدواج یک صفحه را نیز پر نمیکند.آنهم سفارش به قیم زن است که مواظب باشد دخترش را به همسری مرد نا اهل در نیاورد. زیرا بنا به گفتۀ پیامبر ” ازدواج برای زن کارگری است و باید مواظب بود که دختر به کجا فرستاده میشود.”
مسئلۀ مهم دیگر مالیخولیای باکرگی میباشد. باکرگی در هنگام ازدواج از شرائطی است که هنوز در جوامع مسلمان حائز اهمیت بسیار و مسبب ضایعات بیشمار است .در حالی که در زمان محمد نمیتوانسته تا این درجه مهم بوده باشد. در میان تمام زنان وی فقط عایشه باکره بوده است .اینطور به نظر میرسد که از آن به بعد است که باکرگی اهمیت خاص پیدا کرده است. در حدیثی از محمد نقل میکنند که هر مردی باید لذت برداشتن باکرگی را تجربه کند.
در ۹ جای قرآن به حوریهای بهشتی اشاره شده است که باکرگی آنها مرتبا بازسازی میشود.الغزالی با استناد به گفته های محمد در مورد برتری باکرگی میگوید : اولا زن به مرد عادت کرده در او عشق به وجود می آید. ثانیا مرد به زن بهتر جذب میشود زیرا طبیعی است که تصور اینکه کس دیگری به زن دست زده باشد آزاردهنده خواهد بود. و ثالثا زن هیچگاه مرد اول زندگیش را فراموش نمیکند. در این سه استدلال تحقیر کامل زن و تفکر سراسر مرد محور نمایان است. مرد حق مالکیت بر کالائی که زن است و آنهم زنی که خود را برای او حفظ کرده است را به دست میاورد.
فرهنگ ستایشگرانۀ غالبی که در مورد پرده بکارت در جوامع اسلامی و حتی خانواده های مسلمان مقیم اروپا رواج دارد باعث مشکلات بسیاری برای زنان شده و گاه میتواند تا خطر جانی برایشان پیش رود. این در حالیست که انتظار حفظ بکارت با واقعیات زندگی این زنان هم خوانی ندارد.
روابط جنسی قبل از ازدواج در میان مسلمانان کم نیست و لی از نظر روانی باعث پریشان احوالی بسیاری از زنان و حتی مردان جوان شده و گاه به سقط جنین های مخفیانه نیز منجر میشود. همۀ اینها از نتایج این سنت غیر انسانی و تحقیرآمیز نسبت به زنان میباشد. زنان جوان مسلمان بیشماری در سراسر جهان با مراجعه به پزشک و عمل جراحی کوچک پردۀ بکارت را بازسازی میکنند تا داشتن رابطۀ جنسی قبل از ازدواج را پنهان سازند.
یک خانم ژورنالیست تونسی میگوید که به نظر وی ۸۰ درصد زنان تونسی باکرگی خود را قبل از ازدواج بازسازی میکنند. سکس قبل از ازدواج در تونس رواج دارد ولی سیاست اسلام گرای این کشور آن را محکوم میکند. از این رو است که زنان درباره اش حرف نمیزنند و عمل میکنند. این اخلاق دوگانه در کشورهای اسلامی گاه اشکال مضحک به خود میگیرند. بجای تحول اجتماعی و به دور ریختن این سنت عقب ماندۀ قدیمی، عمل بازسازی بکارت مانند مراجعه به دندان پزشک عادی شده است .
نگاهداری پردۀ بکارت محدودیتهای زیادی برای دختران جوان به همراه دارد. بطور مثال در ساعت ورزش مدارس، دختران مسلمان را ملاحظه میکنیم که از ترس از دست دادن پردۀ بکارت با ترس و احتیاط ورزش میکنند.
ترس از شب زفاف با این دختران همراه است، زیرا زنانی نیز هستند که به دلیل ساخت بیولوژیکی بدنشان پس از رابطۀ جنسی بار اول دچار خونریزی نمیشوند و درجۀ آگاهی داماد است که نقش تعیین کننده را ایفا میکند.
گفته میشود که اسلام حق انتخاب همسر را برای زن قائل شده است. در جزوۀ ” ۲۵ سوال در مورد زن در اسلام ” از انتشارات مجمع مسلمانان آلمانی زبان کارلزروهه نیز بر این مطلب تاکید شده است. با وجود این ازدواجهای اجباری ویا ترتیب داده شده از طرف خانواده رواج دارد. اغلب زنان موکل من که برای طلاق گرفتن از این نوع وصلتهای اجباری به من مراجعه میکنند ، میگویند که جرئت مخالفت با این ازدواج را نداشته اند.
من از جوانی داستانهائی وحشت انگیز در مورد شب زفاف میشنیدم که بیشتر به تجاوز جنسی شباهت داشت . پای صحبت بسیاری از زنان جوان ازدواج کرده که بنشینیم به این نتیجه میرسیم که از این اولین تجربۀ جنسی هیچ لذتی نبرده اند ، ارگاسموس که ابدا مطرح نبوده است . آشنائی حکایت میکرد که شوهرش در شب زفاف ، بدون توجه به ترس و وحشت او ،تنها هدفش دخول در وی و اثبات باکرگی همراه با تحویل ملحفۀ کذائی بوده است .
البته مردان مسلمانی نیز وجود دارند که اینگونه رفتار نکرده و تمایلات همسرانشان برایشان حائزاهمیت است ، ولی متاسفانه از استثنائات به شمار می آیند.
از زن مسلمان که باید باکره به خانۀ شوهر برود ، در زندگی زناشوئی نیز اطاعت و وفاداری کامل انتظار میرود. الغزالی وضائف زن مسلمان در خانۀ شوهر را در یک جمله خلاصه کرده میگوید ” ازدواج به معنی برده داری است که زن بردۀ مرد میباشد. ” ( الغزالی ، کتاب زناشوئی ص ۱۶١)
هدایت الله هوبش نیز با وجودیکه مینویسد زن و شوهر نباید به یکدیگر ظلم روا دارند ، ولی اضافه میکند که در قرآن آمده است که مردان به زنان برتری دارند. زن در اسلام باید همیشه تمایلات جنسی شوهرش را برآورده کند وبجز مواقع عادت ماهانه و مریضی باید همیشه برای هم خوابگی آماده باشد.
زنان مسلمانی که با آنها مصاحبه کرده ام خاطرنشان میکنند که در درجۀ اول تمایلات جنسی مردان است که باید ارضا شود و خواست جنسی خودشان عقب رانده میشود. دوخانم روانشناس که بیشتر مریضهایشان زنان مسلمانی که از افسردگی و اضطراب رنج میبرند میباشند ، تاکید میکنند که اکثر این زنان از روابط جنسی لذت نمیبرند. در بعضی موارد این زنان حاضرند که شوهرانشان همسر دوم اختیار کنند و آنها را راحت بگذارند. اینگونه موارد البته همگانی نیستند ولی نشان از عدم آزادی و حق انتخاب مسائل جنسی زنان دارند.
در آلمان و دیگر کشورهای اروپائی تعداد زنان با حجاب مرتبا در حال افزایش است .حجاب به عنوان نشانۀ اعتقاد مذهبی تلقی میشود و حتی برخی از زنان مسلمان اصرار دارند که اختیارانه حجاب به سر میکنند. آنها ادعا میکنند که با این پوشاندن نشان میدهند که بدنشان به خودشان تعلق دارد.به نظر من برعکس روسری سر کردن نه تنها نشان از آزادگی ندارد ، بلکه سمبل تحت ستم بودن و فرودست مردان بودن زنان است .هدایت الله هوبش با زبانی شاخ وبرگ دار دلائل حجاب سر کردن زن مسلمان را بر شمرده است. وی بطور خلاصه این منظور را میرساند که حجاب برای حفظ زن و بر نیانگیختن میل جنسی در مردان است . یعنی زن مسلمان شیئی است مانند یک تکه شکلات که باید عقب قفسه پنهانش کرد تا وسوسۀ شیرینی خوردن در شخص ایجاد نشود.
حجاب و جدا سازی زن و مرد فضا را به شدت جنسی میکند و به نظر من زن با حجاب به همان اندازۀ زنان عریان و نیمه عریان آگهی های تبلیغاتی امیال جنسی را تحریک میکند. با این تفاوت که در غرب آگاهانه و مستقیم و در اسلام غیر مستقیم آتمسفر را جنسی میسازند.
ناهد سلیم ، زن مصری مقیم هلند ، در کتاب خود ” قرآن را از مردان بگیرید “، وضعیت سی سال قبل مصر را که زنان بدون حجاب برای برابری تلاش میکردند وتفاوت فاحش آن با امروز که گروههای مذهبی قدرت گرفته و تعداد زنان با حجاب هر روز بیشتر میشود مقایسه کرده است. زنان مصری که طرف مصاحبۀ من بوده اند نیز این را تایید کرده و تاکید میکنند که آزار جنسی در خیابانهای قاهره به شدت افزایش یافته است .
پیشرفت اسلامیزه شدن در اغلب کشورهای اسلامی مانند افغانستان ، پاکستان ،مصر و حتی ترکیه موجب جدائی بیشتر زن و مرد شده به تبعیض علیه زنان افزوده است .
در غرب اما انسان آزاد غربی با مطرح کردن نسبیت فرهنگی تصورش از آزادی ، قضاوت نکردن در مورد فرهنگهای دیگر است . اینجا دیگر خودمختاری و استقلال رای بی اهمیت میشود.این طرز تفکر به نظر من مردود بوده مغایر قانون اساسی آلمان میباشد. آنجا که زنان و دختران مسلمان به اجبار و یا با اختیار خویش حجاب بر سر میکنند ، جهت محفوظ ماندن از تعرض جنسی نیست ، بلکه نشان از نابرابری جنسیتی و تفاوت حقوق و وضایف دو جنس بوده مغایر با مساوات جنسی و حقوق بشر است .حجاب نشان نابرابری جنسیتی میباشد.
در جهان اسلام زنان شجاع و فرهیخته ای هستند که برای حقوق برابر زنان تلاش میکنند. در این مورد میتوان از تسلیمه نسرین از بنگلادش ، شیرین عبادی از ایران و یا فاطمه مرنیسی مراکشی نام برد . جان اینگونه زنان در کشورهایشان درخطر بوده ، اکثرا مجبورند فعالیتهایشان را مخفیانه انجام دهند. در ماه مارس ۲۰۰۹ ، سیتارا آخیکزائی را مسلمانان طالبانی در جلوی خانه اش در قندهار به قتل رسانیدند. وی پس از مدتی تبعید در آلمان ، به افغانستان مراجعت کرده بود تا در ساخت یک جامعۀ دموکراتیک کمک کند. گناه وی اعتقادش به برابری زن و مرد و خواستش برای ساختن مدارس دخترانه بود.
مسئلۀ دیگر فمینیستهای اسلامی هستند که میخواهند راهی را که به نظر آنها با فرهنگشان خوانائی بیشتری داشته باشد پیدا کنند.خیلی از آنها در مورد حجاب بر این عقیده اند که مسائل مهمتری پیش رویشان است. عده ای نیز بر این باورند که این مسئلۀ شخصی و انتخاب خود زنان است . به نظر من این برداشت غلط است ، زیرا جائی که مسئلۀ پیروی از احکام و مقررات مذهب در میان است ، نمیتوان از انتخاب آزاد سخن راند. برای این منظور باید اسلام در درجۀ نخست ، خواست شخصی را در حیطۀ تعلیم و تربیتی خویش بپذیرد.خانواده های مسلمان معمولا در تربیت فرزندان خویش جائی برای استقلال رای و انتخاب آزاد آنها منظور نمیدارند.
به نظر من بسیاری از زنان کنشگر اسلامی خواهان جدی امر مهم جدائی دین از دولت نیستند. آنها بیشتر بر این باورند که با تفسیری مترقی از قرآن میتوان برای زنان دنیای بهتری ساخت . آنها درک نمیکنند که سلطۀ مردانه در اسلام است که محور مشکل نابرابری زن و مرد را رقم میزند. بسیاری از فمینیستهای اسلامی از اینکه با ابراز خواستهائی شبیه فمیتیستهای غربی متهم به غرب زدگی گردند واهمه دارند. ولی آیا فمینیسم تفاوت فرهنگی میشناسد؟ آیا تعامل و ملاحظه کاری با فرهنگ سنتی و یا مذهبی خاص قدم اول در راه نفی تساوی جنسیتی نیست؟ اگر قرار باشد وضع زندگی زنان رو به بهبودی رود ، باید این ملاحظات را کنار گذاشت .
امید من به زنان جوان مسلمانی در آلمان است که پا از مرزهای محدود و تعیین شدۀ مذهب فراتر گذاشته زندگیشان را به دست خویش میگیرند.
Der Islam braucht eine sexuelle Revolution / Seyran Ates
Hadayatullah Hübsch ( 3
Karlsruhe ( 4