نسرین افضلی، فعال زنان و کارشناس ارشد مطالعات زنان است که در بلاگ خود عنوان “تا رفع حجاب اجباری” را نوشته است. او کشف حجاب رضاخانی را نتیجه نگاه متمایل به غرب و تجددخواهانه اولین شاه پهلوی می داند و می گوید: درواقع کشف حجاب، یک نماد غربگرایی رضا خان و ابزاری بود برای تجددخواهی او و برای همین نمی شود در تحلیل مساله حجاب، این نقش ابزاری را نادیده گرفت. به طور مثال اگر چه کشف حجاب با وارد شدن زنان به عرصه های عمومی همراه بود ولی این یک پیروزی و موفقیت اجتماعی و مردمی محسوب نمی شد. یا مثلا ورزش زنان، با مساله کشف حجاب مطرح شد و تا پیش از آن، زنان پرده نشین اندرونی ها بودند، ولی این موضوع در آن زمان، یک نکته مثبت و موفقیت زنانه از طرف زنان، ارزیابی نشد.
افضلی دلیل این موضوع را برخورد سطحی حکومت رضا خان با تجددخواهی و غیرکاربردی بودن نمادهای انتخابی او دانسته و افزوده است: نادیده گرفتن نیازهای اجتماعی زنان و کپی برداری از جوامع غربی باعث شد که برخورد با حجاب، یک برخورد فرمایشی نمایشی از سوی حکومت باشد نه خواست و انتخاب زنان.
خواست زنان یا حکومت
در غرب، پوشش زنان ارتباط مستقیم با واقعیتهای اجتماعی و حتی جنبش های فمینیستی داشت. درواقع ورود زنان به بازار تولید و کار و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی بود که نیاز آنها را به پوششهای متفاوت از پیش، باعث شد. این اتفاقی است که در ایران رخ نداد. بنابراین این سئوال طبیعی مطرح شد که چرا پوشش زن ایرانی باید به اجبار تغییر کند؟ افضلی دراینباره می گوید: چه نیاز جدیدی در او به وجود آمده که باید نقاب بردارد؟ آن هم نقابی که در ذهن سنتی جامعه ای که درصد بالایی از آن حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت، نوعی پناه و امنیت نیز محسوب می شد. یعنی نیاز های زنان نبود که کشف حجاب را موجب شد. از این رو آنچه که در پس این اتفاق یعنی کشف حجاب رخ داد، وارد شدن بخشی از زنان جامعه بود که ناگهان پرده برداشتند و با رنگ و لعاب جدید به میدان آمدند. ناگهان خلبان شدن و اسکی بازی کردن و بر صحنه نمایش رقصیدن در جشن هنر (به طور مثال) مقابل دیدگان کسانی قرار گرفت که از نظر فکری با آنها سنخیتی نداشتند.
وی در برابر این پرسش که به هر حال کشف حجاب، آزادی زنان را در پی داشته که همواره بخشی از فعالان زن خواستار آن بوده اند و بنابراین شاید پشت این نگاه حکومت وقت، انگیزه مثبتی وجود داشته می گوید: من با این حرف موافق نیستم. در همان زمان، نسبت بی سوادی زنان به مردان، آمار قابل توجهی بوده. حقوق زنان در قانون و جامعه پایمال می شده و مثلا مسائلی مردسالارانه همچون قانون چند همسری وجود داشته و نسبت به زنان حق کشی و سرکوب های فراوانی صورت می گرفته. اگر انگیزه مثبت را باور کنیم، باید قبل از حجاب برخوردی با این مسائل مشاهده می شد.
افراط و اجبار
یکی از فعالان زن در همین مورد، افراط و اجبار را در حجاب و بی حجابی اجباری موثر می داند و می گوید: هر حرکتی که رادیکالی باشد نه تنها هدف کنشگر را تامین نمی کند، بلکه نتیجه عکس دارد و به ضد آن تبدیل می شود. بنابراین کشف حجاب هم نه تنها به برداشتن حجاب منتهی نشد، بلکه پافشاری بیشتر مردم به حفظ حجاب را منجر شد. در واقع این اتفاقی است که حالا نیز برای حجاب غیر اختیاری و بخش نامه ای هم به تقابل مردم با حجاب منجر شده است.
این کنشگر اجتماعی زنان که سالها سابقه روزنامه نگاری زنان را نیز در کارنامه دارد، می افزاید: در دنیای امروز، با توجه به افزایش محرک های محیطی و ابزار ارتباطی، اطلاعات افزایش یافته و قدرت استقلال فردی بالا رفته است و بنابراین روشهای مبتنی بر فشار، دیگر کارکرد ندارد. مهمتر از همه اینکه در جهانی که شیوه های زندگی، متاثر از نگرش های پست مدرن است و هر روز بیشتر به این سمت می رود ( به ویژه مناسبات فردی و اجتماعی نسل جدید در ایران) هیچ قدرتی نمی تواند حجاب را بر سر زنان بگذارد یا بردارد. و اصولا بر چنین حجابی هیچ ارزشی مترتب نیست و فقط در صورتی می شود بر مبنای صلح زیست که بتوان از دیگر انسانها و خواسته ها و عقایدشان، درک متقابل داشت و دیگران را همانطور که هستند و می خواهند به رسمیت شناخت.
دین یا سیاست؟
یکی از فعالانی که در چند سال گذشته حجاب را به عنوان یک مساله اجتماعی مورد بررسی و نقد قرار داده است، دکتر فاطمه صادقی است. فاطمه صادقی حجاب را بیش از اینکه مساله ای دینی بداند، موضوعی اجتماعی و سیاسی می داند. و در تحلیلی در همین باره می گوید : از عصر عباسیان به بعد میتوان مشاهده کرد که در رابطه با رنگ و نوع پوشش دغدغه خاصی وجود داشته است. دغدغه آنها این بود که اقوامی که در کنار یکدیگر زندگی میکردند را از یکدیگر مجزا کنند. به همین دلیل در حکومتهای گوناگون رنگهای خاصی برای لباس تهیه میشد. در واقع در آن دوران لباس، پیامهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشت. اما وقتی به این مساله در ایران امروز نگاه میکنیم، نوع برخورد با حجاب عوض میشود. در واقع نوع رویکرد امروز دولت درباره حجاب به هیچ وجه با دورهی اموی و ناصری قابل قیاس نیست. لذا برای تمایز گذاشتن بین این دو برخورد از دو لغت استفاده میکنم: نام اولی را برخورد عرفی با حجاب میگذارم و دومی را یونیفرمیزه کردن.
وی که این تحلیل را در سمیناری در مورد حجاب بیان کرده بود بر این باور است که : در یک دوره بعد از پهلوی اول و انقلاب اسلامی بحث مجزا شدن پوشش زنها را میبینیم. سئوال من این است که چرا این گونه است. بحث پوشش همواره در تاریخ ایران مطرح بوده اما نوع پوشش در ایران مدرن و اهدافی که حکومتها داشتند، کاملا با دوره گذشته متفاوت است. دلیلش این است که دولتها خودشان را متولی امر ساماندهی پوشش میدانند. امروزه دولتها در ایران بر خلاف دولتهای گذشته و حکومتهای عباسی و اموی که مردم باید از پوشش خاصی استفاده می کردند، تمایل به یونیفرمیزه کردن دارند. یعنی اینکه همه خانمها یک نوع لباس بپوشند؛ در سر کار یک نوع لباس، در ملاء عام نوع دیگر و در خانه طور دیگری لباس بپوشند. بنابراین بین هر دو گفتار چه گفتار اسلامی در مورد پوشش و هم گفتار مدرن درباره کشف حجاب شباهت بسیاری وجود دارد و این هر دو به دنبال این هستند که حجاب را به یک یونیفرم تبدیل کنند.
اگرحجاب اجباری و بی حجابی اجباری در جامعه ایرانی با مقاومت روبرو بوده، چرا هرگز به عنوان “مساله زنان”، موضوع مورد چالش جنبش زنان قرار نگرفته؟
افضلی در این باره می گوید: اینطور نبوده که هرگز برخوردی با این موضوع صورت نگرفته باشد. اما از یک طرف، حکومت باافزودن بار سیاسی بر پوشش، هزینه های چالش در این زمینه را بسیار بالا برده و آن رااز یک مساله اجتماعی به یک مساله سیاسی تبدیل کرده است. از طرف دیگر هرگونه حرکتی در این زمینه، باید با آگاهی عمومی و خواست عمومی آنها توام باشد. متاسفانه رسانه های گروهی در این زمینه با محدودیتهای زیادی روبرو بوده اند. شما هرگز نمی بینید که حتی در نشریات دگراندیش به این موضوع پرداخته شود. هرگونه رفتاری در این زمینه اگر با خواست و همراهی و آگاهی زنان همراه نباشد، نتیجه ای معکوس همچون حجاب اجباری و بی حجابی اجباری خواهد داشت.
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/january/07//-75dd591227.html