رژیم اسلامی با انتشار عکس باحجاب مجید توکلی، خواست او و کسانی که برای آزادی خود در مبارزه هستند را تحقیر کند. مردان ایرانی بر اساس همبستگی، و برای به تمسخر گرفتن این تحقیر رژیم، کمپینی براه انداخته و عکسهای با حجاب خود را برای اعتراض به رژیم بر روی تارنامه ها به نمایش گذاشتند.
با این دو حرکت، از یک طرف تحقیر یک معترض و از طرف دیگر اعتراض به این تحقیر، مسئله حجاب، برای اولین بار با معنای واقعی اش، به مرکز توجه ها سوق داده شد.
آن هم نه از طرف زنان، بل از طرفی، از جانب رژیمی که آن را اجباری کرده است، برای تحمیلش انواع ابزار پلیسی مخوف را به کار برده است، و از طرف دیگر، از جانب مردانی که هرگز از وجود حجاب تعجب و تحیر نکرده اند، مگر امروز، روزی که یکی از آنان مجبور به تحمل تحقیر آن شده است.
مردان جامعه ما، هرگز معنای واقعی حجاب را زیر سئوال نبرده اند، هرگز تحقیری را که زنان حس میکردند را مورد توجه قرار نداده اند. برایشان عادی بود که زنان حجاب داشته باشند، یا اینکه واقعا فکر نمیکردند که حجاب واقعا تحقیرآمیز است، چه برای زن چه برای مرد.
امروز، با کمپین مردان با حجاب این سئوال پیش میاید: چرا حجاب برای زن ارزش و برای مرد بی ارزشی است؟
در تمام عکسهای مردان باحجاب، با یا بی ریش وسبیل، میشود تصویر زنی را دید، با این تفاوت که این مردان یکبار در عمر خود، در یک جنبش که ارزش محسوب میشود این حجاب را بر سر دارند. ولی زنان، از سن نه سالگی یا کمی بیتشر حجاب را برای تمام عمر تحمل میکنند.
نمیدانم، و اینجا خطابم به مردان است، آیا لحظه ای میتوانید احساس زنان را درک کنید؟ لحظه ای تحقیر ابدی زنان را حس میکنید؟.
همه میدانیم چرا زنان مجبور به تحمل حجاب هستند. چه اجباری چه اختیاری، حجاب ابزاری است برای کنترل زنان، یا به قول طرفدارانش، حجاب زنان، مردان را از وسوسه تجاوز به حریم زنان باز میدارد.
در واقع، زن، وجود زن، زن به عنوان یک انسان در دید مرد، چیز دیگری به جز یک سکس، یک جنس، یک عورت، یک واژن نیست، که تنها با دیدنش مرد به وسوسه و هیجان در میاید، و هوس همخوابگی و تجاوز به زن را میکند، برای همین زنان باید خود را بپوشانند.
آیا، لحظه ای تحقیر زنان را در این تفسیر از زن، در این دیدگاه از زن، و در پوششی که به دنبال آن بر او تحمیل میشود را حس میکنید؟
برای این که شما تحریک نشوید، زنان باید ، پوست خری را بر پوست انسانی خود برکشند! و این پوست خر تا مرگ بر آنان چسبیده است.
هر چند این دیدگاه، مردان را هم تحقیر میکند، آنان موجوداتی بی اراده معرفی میشوند، که هیچ کنترلی بر خود و نیازها و خواستهای خود ندارند، صرف دیدن یک زن، آنها را از خود بیخود کرده و از آنان یک متجاوز میسازد.
بگذریم که در ایران، جایی که حجاب اجباری است، در این سی سال تجاوز به زنان هیچ کاهشی نیافته است. بگذریم که فلسفه وجودی حجاب، به تنهایی در خود مجوز تجاوز را دارد.
زنان ایران، یکبار با آگاهی و با شهامت، وقتی که خمینی بعد از به قدرت رسیدن حجاب را بر آنان تحمیل کرد، بر علیه آن به خیابان ریختند، لازم به یاد آوری نیست، که بگویم بنی صدر تحصیل کردهء اروپا، «در موی زنان اشعه ای دید که مردان را تحریک میکرد!»، لازم نیست بگویم که مردان چپ نه تنها از زنان حمایت نکردند، بل به آنان تشر زده و گفتند « نمیمیرید، اگر یک تکه پارچه بر روی سر بیاندازید! »
و در آخر چماق بدستان کار را تمام کردند « یا روسری یا توسری!» و روسری بر زنان و توسری بر همگان تحمیل شد.
از آن بعد، بر ما آن رفت که خود شاهدیم. تمام جامعه ایران تبدیل به یک آزمایشگاه- زندان برزگ شد، که در آن آخوندها، اسلام را تجربه، پیاده، و عملی کردند. سی سال است، که چنین است.
خمینی قدرت مخوف اسلام را، با پنچه گذاردن بر زنان، بر بدن آنان آغاز کرد، و به این ترتیب کل جامعه ایران تحت قیموت آخوندها، اسلامیون و ولایت فقیه در آمد.
پنچ و شش سالی است که جنبشهای مختلف زنان، در ایران بر علیه قوانین ضد زن اسلامی در تلاشند، و بر علیه آن مبارزه میکنند، ولی، در مورد حجاب، که رکن، پایه، سمبل، نماد، و تجسم تحقیر قوانین ضدزن میباشد، سکوت کرده اند.
در این شش ماه اخیر، که زنان و مردان در ایران، با وجود تمام عشقی که به زندگی دارند، مرگ را، با وجود حضور مخوفش به تمسخر گرفته اند، و حق و حقوق انسانی خود، آزادی، حکومت مردمی را فریاد میکنند، یک مسئله گویا، بطور دردناکی فراموش شده است.
آن هم حجاب است.
«مرگ بر خامنه ای» و حتی مرگ بر «حکومت ولایت فقیه» با تمام ظاهر تقدسی که در این ٣۰ سال به اینان داده شده است، ارکان جمهوری اسلامی را به لرزه در نخواهد آورد. باید با سلاح خود رژیم به جنگ او رفت.
رژیم اسلامی، با زنانه/مردانه کردن جامعه توانست آن را از خود بیگانه کند، با تحقیر زنان، و تحمیق مردان (با دادن قدرت کنترل بر زنان)، تمام جامعه را تحت کنترل گرفت.
آیا اینک، وقت آن نرسیده که برای فرستادن رژیم اسلامی به زباله دان تاریخ، پاشنه آشیل او را مورد هدف قرار داد؟
آیا وقت آن نرسیده که مردان در ایران حجاب را، تحقیری را که زنان در این ٣۰ سال تحمل کرده اند را، به زیر سئوال برند؟ آیا مردان واقعا مثل بنی صدر هنوز هم از حجاب حمایت میکنند؟ اگر نه، آیا مردان نمیتوانند در خیابان ها، در ادارات خود با حجاب حاضر باشند؟
آیا نمایش اصل کارناوالی حجاب، یعنی معنای واقعی آن، باعث خلع سلاح حاکمان جبارنمیشود؟
اینچنین شاید، بشود تمام چادرهای مردان و زنان را به هم گره زد، و بادبانی به بزرگی ایران ساخت تا این کشور تشنه آزادی را به ساحل رساند.