روزآنلاین » وزارت اطلاعات تا کنون تنی چند از وکلای بی دفاع را احضار کرده است. این احضار شدگان به جمعی از وکلا تعلق دارند که در جریان بکش بکش ها و بزن بزن های بعد از انتخابات اعلام آمادگی کردند تا از مضروبین، مصدومین، زندانیان و خانواده های آنان داوطلبانه و به صورت رایگان دفاع کنند و پاسدار حقوق مردم متناسب با قوانین کشور بشوند .ازچند و چون بازجوئی ها اطلاعی در دست نیست.
از آن بیش گفته می شود به اندازه ای هراس بر دلها انداخته اند که وکلای احضار شده از رسانه ای شدن موضوع پرهیز می کنند و حاضر نیستند در این باره سخن بگویند. آنچه مسلم است عمر این پرهیز کوتاه است و درمحاصره مجموعه ای از نهادهای غیر پاسخگو تنها روزنه امیدی که برای حق خواهی باقی می ماند رسانه ای شدن موارد نقض قانون و عدالت است .
دستگاه امنیتی که اعلام وکلای مدافع برای دفاع از مظلومان را مصداق اتهام انگاشته، گویا هنوز فرصت نکرده تا تعریف دفاع و وکیل مدافع و حقوق متهم را در قوانین داخلی و بین المللی مطالعه کند. شاید اساسا وکالت را امری حکومتی و دولتی تعریف می کنند و دفاع از حقوق مردم را که از سوی نهادهای امنیتی و پلیسی نقض می شود مصداق جرم بر می شمارند . اگر چنین باشد وکلای احضار شده و دیگرانی که از حقوق مالکانه مردم در برابر دست اندازی های دولت دفاع می کنند وعموم مدافعان جان و حیثیت مردم مجرم شناخته شده و بر پایه قوانین نانوشته باید کیفر ببینند. سوگندی که وکلای مدافع هنگام دریافت پروانه وکالت دادگستری یاد می کنند از قراربی معنا شده و وکلائی سر آسوده بر بستر می نهند و احساس امنیت می کنند که سوگند را به فراموشی سپرده یا بکلی بر خلاف تعهدات مندرج در آن زندگی حرفه ای خود را سامان بخشیده اند. حکایت وکالت و وکیل درفرازو نشیب های سی سال اخیر حکایت دلخراشی است که به تنهائی بر سخت جانی ملتی شهادت می دهد که روزی و روزگاری با پایمردی حقوق دانان به دادگستری نوین دست یافت و در تکمیل آن در سال ۱۳۳۳ شمسی ازکانون وکلای مستقل بهره مند شد و در سال ۱۳۵۷ شمسی در کمال بی احتیاطی بازیگرانی را به صحنه قضاوت کشورراه داد که خصم دادگستری نوین، خصم قوانین روز آمد و خصم وکیل رسمی دادگستری بوده و حضور وکیل مستقل را به حال منافع شخصی و باندی خود مضر می دانند، مگر آن که وکیل را خریداری و اجیر کرده و او را شریک و همسوی خود کنند که در این صورت البته جای وکیل بالای سر قاضی است و این دو بال فرشته عدالت یعنی قاضی گوش به فرمان و وکیل مجری اوامر، پرواز نمی کنند مگر به مقصد از پیش تعیین شده که صاف و هموار است و کانون های قدرت آن را انتخاب و مدیریت کرده اند.
از دیرباز مشاغل و حرفه های معینی به لحاظ تاثیر بر سلامت جسم و جان و حیثیت مردم با الفاظ سوگندنامه ای به رسمیت شناخته می شوند که موازین اخلاق حرفه ای در این سوگند تبیین شده و جای تردید باقی نمی گذارد که آن حرفه هرچند سود آور است و برای شاغل به آن نفع مالی پیش بینی شده، اما غفلت از سوگند احترام اجتماعی صا حب حرفه را بر باد می دهد. یکی از این مشاغل وکالت دادگستری است که دفاع از حقوق مردم به ازای دریافت حق الوکاله ویژگی آن است و دیگری پزشکی است که تلاش برای سلامت بیمار به ازای دریافت مزد ویژگی آن است. در هر دو حرفه هرگاه وکیل یا پزشک داوطلب کمک رسانی رایگان بشود از سوی مردم و دولت آبرو و حیثیت بیشتر کسب می کند. این رسم دیرینه در ایران انکار شده و پزشک و وکیل مدافع چنانچه بی چشمداشت مالی به داد مردم دردمند برسند زیر سوال می روند. مرهم نهادن بر زخمهائی که با دشنه عوامل حکومتی تن و روان مردم را جریحه دار می کند به عهده پزشک و وکیل است. سوگند، هردو را در شرایط خاص مکلف به اقدام و ایفای وظایف خاص می کند.
در رویداد های خشونت امیز بعد از انتخابات، جمعی از وکلای مدافع و جمعی از پزشکان ایرانی احساس مسئولیت کردند و هر یک با منش و شیوه ای که موضع گیری سیاسی در آن مفقود بود ، فقط بر پایه اخلاق حرفه ای بیانیه هائی را به دور از شائبه های سیاسی تدوین و امضا کردند. پزشکان از نهادهای حکومتی تقاضا کردند در جریان استخدام مامورینی که با امنیت و اعاده نظم سروکاردارند دقت بیشتری داشته باشند و از معاینه روانی آنها با هدف اطمینان از سلامت روان شان غافل نمانند. این تقاضا در هنگامه ای مطرح شد که رفتار مامورین با مردم به شدت خشونت آمیز بود ووجدان پزشکی را می آزرد. جمعی از وکلای مدافع نیز وجدان درد خود را با انتشار بیانیه ای تسکین بخشیدند و برای دفاع رایگان از صدمه دیدگان اعلام آمادگی کردند.عجالتا وکلای امضا کننده یکی یکی احضار می شوند با این تاکید ضمنی که سوگند وکالت در وضع موجود ورق پاره ای بیش نیست.
تا مدتها همگان در انتظار عقلای قوم لحظه شماری می کردند تا شاید آنها به فریاد برسند. دیری از آن خشم و خروش می گذرد. از عقلای قوم خط و خبری نیست. هرچه است جنون خشونت ورزی است. ناشکیبائی نسبت به اعتراض مردمی است و اراده ای خلل نا پذیر در کار است تا از هر آنچه به صفت عقل آراسته و انسان را کلام و مرام آموخته دوری جویند و به حیات وحش نزدیک بشوند. اهل عقل و مدارا درون حاکمیت انزوا گزیده اند و به داد مردم نمی رسند. از بس طی سالها کاهلی کرده اند و در برابر سلطه جهل کوتاه آمده اند دیگر دست شان زیر سنگ سلطه گران از کار افتاده و باید کلاه خود را دو دستی بچسبند.
در نبود اهل عقل و مدارا، کار نه تنها بر مردم که بر حکومت لحظه به لحظه سخت تر می شود و با احضار کسانی که به عهد خود با وجدان و سوگندی که یاد کرده اند وفادار مانده و پرتو عدالت را در شرایط دشوار روشن نگاهداشته اند، بحران اعتراض آرام نمی گیرد. آنچه در ایران شروع شده خشم و خروش آنی و کوتاه مدت نیست و سرکوب وکلا و گسترش ترس در جمع آنها تا از دفاع ستمدیدگان چشم بپوشند راه به جائی نمی برد. درست است که در یک سلسله اقدامات سیستماتیک لشکر لشکر خشونت ورز تربیت کرده اند. ازطرفی از یاد نرود که لشکریان دانش آموخته و تربیت شده در مکتب های دموکراسی خواهی و حقوق بشر در ایران بسیار با تجربه و کار کشته شده اند، تا جائی که ثبات سیاسی در گرو جلب و جذب آنان است.