سایت کلمه: عاطفه امام دختر ۱٨ ساله جواد امام، عضو زندانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رئیس ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی در تهران، روز گذشته به طرز وحشیانهای در حالی که چادر او را از سرش کشیدند بازداشت شد. لیلا سادات جلالزاده مادر عاطفه درباره آخرین وضعیت دختر و همسرش اطلاعات تازهای ارائه کردهاست:
دخترتان تماس جدیدی با شما نداشت؟
امروز صبح ساعت ۱۱ دوباره تماس گرفت و گفت که خیلی تحت فشار هست و از او می خواهند تا اعتراف کند.
چه اعترافی می خواهند بکنند؟
به ارتباط نامشروع با یکسری از افراد سیاسی که هم اکنون درون زندان هستند.
آیا درباره شکنجه هم صحبتی کرد؟
بله می گفت از دیروز تا حالا فقط مقداری آب دادند بخورد. یک دفعه آب یخ رویش می ریزند. در یک اتاق کوچک نگه اش می دارند که مجبور است خودش را درون آن مچاله کند. یک گربه را هم در این اتاق کوچک گذاشته اند.
درباره محل نگهداری اش چیزی نگفت؟
می گفت که اطراف شهر ری هست که برای تلفن زدن بیرونش می آورند تا با تلفن عمومی زنگ بزند اما اطلاع دقیق از محل نگهداری اش نداشت.
اطلاع دارید چه نهادی دخترتان را بازداشت کرده است؟
نه اصلا. اما خودش می گفت که یکی از افرادی که دستگیرش کرده از افرادی بوده که پدرش را دستگیر کرده بودند. گویا سپاه پدرش را دستگیر کرده است.
شما امروز برای پیگیری به جایی هم مراجعه کردید؟
ما به همه جا مراجعه کردیم ولی هیچ خبری ازش نداریم. هیچ ارگانی قبول نکرده است. می گفت با ماشین های نیروی انتظامی بردندش اما با توجه به اینکه سپاه پدرش را دستگیر کرده اینها با یکدیگر همخوانی ندارد. نمی دانم تحت فشار این حرف ها را به من می زند یا نه.
دلیل این گونه بازداشت یک دختر ۱٨ ساله را در چی می دانید؟
تنها برای اعتراف دروغین است. آیا اسلام این را به ما گفته که می شود چادر از سر یک دختر ۱٨ ساله بکشند و بدون چادر بین دو مرد بنشانند و با چشم بسته ببرندش و بدون چادر برای تلفن زدن بیرون بیاورندش؟ دختری که پدرش حدود ٨ سال سابقه جبهه دارد. این دختر از شش سالگی چادر سرش می کرده حال چطور جرات می کنند با او این چنین رفتار کنند؟
برای تحت فشار قرار دادن پدرش این کارها را نمی کنند؟
پدرش امروز دادگاه داشته است. شاید بخواهند با این کارها پدرش را بشکنند یا دخترم وسیله ای شود تا بتوانند به هدفشون برسند و هدفشون هم اعتراف گرفتن از دوستانی است که داخل زندان هنوز شکسته نشده اند. بچه های کوچک را گرفته اند تا با ترس و ارعاب بزرگ ترها را بشکنند.
گفتید امروز گویا دادگاه همسرتان بود. چطور متوجه این موضوع شدید؟
امروز خواهر همسرم برای ملاقات به زندان اوین رفته بود که به ایشان گفته بودند که برای دادگاه آقای امام را بردند و ملاقات به بعد از ظهر موکول می شود. گویا دادگاه غیر علنی بوده است.
وکیلشان مطلع بودند؟
نه. اصلا وکیلشان را به داخل زندان راه ندادند. ما واقعا بی دفاع هستیم و واقعا نمی دانیم چرا صدای ما را نمی شنوند. به داد دخترم و دیگر زندانیان سیاسی برسید.