چگونه می توان در بستر مبارزات جاری فکر برابری خواهی را به دفاع از آزادی های شهروندی و عدالت اجتماعی پیوند زد ؟
آیا بدون برابر بودن می شود آزاد بود ؟ آیا بدون آزادی برابری ممکن است ؟ پاسخ به این سئوالها به پرسش در باره رابطه آزادی و برابری می انجامد که از زوایای فلسفی،اجتماعی وسیاسی مباحث متضادی رابر می انگیزد. پاسخ من به آن از منظر شهروندی دمکراتیک است که با قبول اصل آزادی و برابری شهروندان شکل می گیرد. تصویر جامعه دمکراتیک اجتماع شهروندان آزاد و خود تعیین است . این تصویر البته از زوایای متفاوت مورد تفسیر و نقد بوده و هست. بعضی ها معتقدند مثلا که الگوی دمکراتیک تا زمانی که برابری اقتصادی اجتماعی و جود نداشته باشد توهمی بیش نیست و بعضی ها بر عکس معتقدند که برقراری این گونه برابری جز یک الگوی ناکجا آبادی نیست که به استقرار استبدای دیگر منجر می شود . برای من اما دمکراسی یک الگوی زیست اجتماعی است که با به رسمیت شناختن حق آزادی و برابری شهروندی فضائی ایجاد می کند که در آن شهروندان می توانند بی وحشت از بازداشت و زندان به مداخله گری در امر اجتماع و سیاست بپردازند.در این معنا دمکراسی طرحی برای تحقق خود آئینی جمعی و فردی را پی می افکند که از هم جدائی ناپذیرند. خود آئینی البته به معنای این نیست که هر فرد در انجام هر چه دلش می خواهد آزاد است بل به معنای اختیار فرد در تعیین سرنوشت خویش است و حق او در مشارکت در تعیین سرنوشت جامعه. جرج اورول زمانی نوشت : همه با هم برابرند اما بعضی ها برابرترند. و این سخنی درست است چرا که همه این حق و آزادی ها نسبی هستند و مشروط به شرایط اجتماعی و طبقاتی و سیاسی. اما در همان حال این هم واقعیتی ست ملموس و غیر قابل انکار که پذیرفتن و به رسمیت شناختن اصول آزادی و برابری شهر وندان امری صوری نیست بل تبعاتی واقعی دارد که کمترین آن لغو قانونیت تبعیض و بازشناسی حق آزادی بیان و عقیده و وجدان است .فرض برابر بودن آدمیان هم که در آن بسیار چند و چون زیست شنا سانه و روانشنا سانه و فلسفی هست سامانه ای است برای در افکنندن طرح آزادی. مبارزه سیاهان برای رهائی از بردگی بدون خواستار شدن برابری با سفید پوستان تحقق نیافت. در این مبارزه ما ربط تنگاتنگ آزادی و برابری را می بینیم .در مبارزه زنان بر ضد ستم جنسی در نظام مردسالاری که عموم زنان را علی رغم تفاوت های طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی را در معرض تبعیضات جنسیتی قرار می دهد همین دیالکتیک آزادی و برابری جاری است. جنبش احقاق حقوق زنان به گمان من یکی از عرصه هائی است که در آن مفاهیم آزادی و برابری با هم تلاقی می کنند.
به همین لحاظ شعار “تغییر برای برابری” در شرایطی که با ابزار سازی از مذهب نابرابری قانونی شده در بطن خود خواست آزادی را نهفته دارد. روشن است که این ربط از طریق طرح شعارهای مشخص می تواند هر چه روشن تر بیان شود و به گمان من باید هم روشن تر بیان شود. حساسیت بر سر مقوله آزادی می تواند نگاه ما را به تداوم حرکتمان روشن تر کند. بحثی که پیرامون طرح همگرائی زنان در انتخابات درگرفت مثال روشنی در این زمینه است .در نقد خود بر این طرح بر دو نکته انگشت گذاشتم. اول آنکه در شرایطی که جنبش زنان با طرح مطالباتی چون لغو قانون غیر انسانی سنگسار و “لغو تمامی قوانین تبعیض آمیز جنسیتی ” در راه مبارزه مطالبه محور گام برداشته بود، محتوای حرکت همگرائی از دو نکته اساسی غفلت می کرد: یکی آنکه هیچ اشاره ای به آزاد نبودن انتخابات در آن دیده نمی شد و دیگر با خواست تغییر در برخی مواد قانون اساسی از کنار معضل اساسی این قانون گذشته بود.
رویدادهائی که پس از انتخابات گذشت و اعتراضات وسیعی را پدید آورد بر اهمیت این دو نکته محوری تاکید می کند. سخن من بر سر فراموش کردن یک کلمه در یک نوشته نبود. خود آگاهم که بسیاری از فعالان همگرا به این نکته که انتخابات آزاد نیست وقوف داشتند. نکته ای که مایل بودم و مایلم بر آن انگشت بگذارم این بود و هست که خواست آزادی در تعیین شیوه حرکت ما و در محتوای آن تاثیر می گذارد. آنچه که به کمپین یک میلیون امضا ویژگی می داد و می دهد فقط تغییرات حقوقی که خواهان آن شده نیست بلکه جهش هائی با جوهر آزادی خواهانه است : از یک سو جهش برای فراتر رفتن از بن بست حقوقی موجود با مراجعه به مقاوله های بین المللی یعنی رجوع به ارزش های جهان شمول. برخی منقدان گفته و می گویند از آنجا که کمپین در بیانیه های خود گفته که خواست هایش با موازین اسلام تناقضی ندارد و از آنجا که تائید این یا آن فقیه را هم جستجو می کند پس در چهارچوب وضعیت موجود اسیر است. حال آنکه بر عکس ، کمپین با طرح خواسته های فراگیر که از مطالبه این یا آن تغییر قانونی به مبارزه با اصل تبعیض جنسیتی در چشم انداز ارزش های بشری جهانروا فرا می روید دقیقا از حرکت محدود در چهارچوب فقهی بیرون می جهد . البته این بدان معنا نیست که از تغییرات فقهی استقبال نمی کند .موضوع در اینجا افق و چهار چوب حرکت است که تغییر کرده و طبعا این چشم انداز نو نقطه نظرات متفاوت را حذف نمی کند بلکه آن ها را حول اهداف خود گرد می آورد. بعلاوه وضع گیری کمپین درباره اسلام به گمان من بیان این نکته است که هر زن و مردی در عین مسلمان بودن می تواند خواهان زندگی تحت قوانینی باشد که ارزش های جهانروای حقوق بشر و آزادی و خود تعیینی زنان را محترم می شمارد . به گمان من این نگاه نه تنها درست است بل در شرایطی که با تلفیق دین و دولت، مذهب در دست قانون گذاران به ایدولوژی بدل گشته، سخنی است آزادی خواهانه که ساختارهای هویتی بسته را می شکند. آن هم در زمانی که با گسترش ایدولوژی های مذهبی سیاسی در جهان از دهه نود میلادی تاکنون مفهوم سازی های التقاطی چون فمینیسم اسلامی رواج یافته اند. مشکل این گونه مفهوم سازی نه در اختلاط پدیده ها بل در نتیجه این اختلاط در محدود کردن افق فکر و عمل فمینیستی است که دینامیسم آن در گرو ساختار شکنی هویتی است که همواره آزادی و خود تعیینی زنان را با رجوع به اصول طبیعی و سرشت بیولوژیک و فرهنگ و مذهب به شیوه های گوناگون نفی یا محدود کرده است. اما نگرش هائی که علی رغم هر ادعا در چهارچوب استراتژی های بسته هویتی حرکت می کنند اصرار دارند که مبارزه زنان مسلمان را به هر ترفند ممکن به اسلامیتی که گویا سرچشمه هویت جمعی است رجوع دهند و گاه در این مسیر به نتیجه گیری های عجیب و غریبی هم می زسند . از آن جمله است اصرار در معرفی خانم رهنورد بعنوان فمینیست حال آنکه او در نوشته های خود از جمله طلوع زن مسلمان به نفی و رد فمینیسم پرداخته است ؛ و یا نتیچه گیری از حوادث اخیر ایران گویا اعتراضات وسیع مردمی نشانگر آنست که در ایران بیشتر دمکراسی هست تا در آمریکا چرا که در آمریکا شاهد اعتراض به تقلب نبوده ایم ! می بینیم که با تحریف مفاهیم به بهانه حرکت خلاق ذهن می شود همه چیز را بهم ربط داد و به توجیه تئوریک دیکتاتوری هم پرداخت. اما بازگردم به بحث در باره کمپین.
سوی مهم دیگر درطرح کمپین ایجاد فضا های نو مبارزاتی است و جا گیری در فضای عمومی و رفتن به کوچه و خیبابان و طرح چهره به چهره که جهش دیگری بود برای کسب آزادی حرکت خارج از چهارچوب مجاز. بهره گیری خلاقانه از فضای مجازی اینترنت هم به این جهش دامنه ای دیگر داد. و بالاخره باید به کنش بسیار با ارزش کمپین در ارائه فمینیسم اشاره کرد که البته پیش از آن به همت نشریاتی چون “جنس دوم” به همت نوشین احمدی خراسانی و پس از آن فصل زنان به همت نوشین احمدی خراسانی ، پروین اردلان و فیروزه مهاجر آغاز گشته بود. حال که سخن از “جنس دوم” به میان آمد بگویم که این جستار تاثیر گذار سیمون دوبوار سرتا سر در ربط آزادی و برابری است. دوبووار با نقد فرهنگ جنسیتی مسلط و نیز مشاهده انتقادی کردار زنان می کوشد نشان دهد چگونه موقعیت” زن” به مثابه “جنس دوم” هر روزه باز تولید می شود و دستیابی به برابری راه بیرون آمدن از این وضع و قرار گرفتن زنان در مقام فاعلیت خلاق است. پس در اندیشه دوبوار نیز مفاهیم آزادی و برابری بهم پیچیده اند.
و اما در باره تاثیر این شرایط بر فعالیت کمپین یک میلیون امضا :
خواست دمکراسی در بطن جنبش اعتراضی عمومی چشم گیر بود و هست . حضور ندا همچون نماد جنبش به ما از حضور فعال زنان می گوید و نیز بیان فرو ریختن نمادین مرزهای جنسیتی حاکم است که در شانه به شانگی زن و مرد در صفوف اعتراض ها خود نمائی می کرد. فعالان کمپین طبعا در این جنبش به سائقه فردی حاضر بوده اند. نوشته ها و بیانیه هائی که فعالان زنان در اعتراض به بازداشت و حبس معترضان و برای خواستاری حق بیان و فعالیت به چاپ رساندند نیز گواه خضور آنهاست . اما طبعا جنبشی با این دامنه نمی تواند بر مبارزه کمپین تاثیر گذار نباشد. به گمان من مهم ترین درسی که می شود از رویدادهای حاضر گرفت و در پیشبرد مبارزه کمپین به کار گرفت حرکت در جهت وضوح بخشیدن به ربط تنگاتنگ خواست برابری و آزادی است. این می تواند در نماد ها و شعارهای کمپین اثر گزارد . به گمانم می توان در صورت توافق همگانی به ” تغییر برای برابری” “آزادی” را افزود؛ می توان به تصویر ترازو که نماد برابری است یک نشانه تصویری افزود که خواست آزادی را به چشم آورد و البته این کار در گرو خلاقیت هنرمندان کمپین است ؛ می توان خواست آزادی بیان و فعالیت ضد تبعیض را با تکیه بر حیاتی بودن آن برای کمپین هر چه محوری تر مطرح کرد ؛ می توان خواست آزادی پوشش را در زمره لغو تمامی قوانین تبعیض آمیز حنسیتی افزود ، طرح این خواست مدتی ست به همت شادی صدر و فاطمه صادقی در جنبش زنان در ایران افکنده شده است . و بی گمان با مشورت همگانی و تبادل نظر می توان به فکرهای دیگری هم در این زمینه رسید. سخن آخر اینکه با توجه به شرایط امروز خوبست در پرسشی که پروین اردلان مدتی پیش در مصاحبه ای [۱] مطرح کرد تامل شود و پاسخ جمعی روشنی برای آن فراهم گردد : آیا هنوز هم باید از ارائه امضا های جمع آوری شده در کمپین به قانون گذاران سخن گفت ؟