میدان زنان: جنبش برآمده از وقایع پس از ۲۲ خرداد ۸۸، هرنامی که به آن بدهیم، به دلیل ابعاد گسترده و باورنکردنی اش، به دلیل پیامهای روشن اش، به دلیل روشهای بدیع اش که هر لحظه در خیابان خلق می شد و می شود، برای فعالان جنبش های اجتماعی، به خصوص جنبش زنان قابل نادیده گرفتن نیست. از این فراتر می روم و بر این اعتقادم که اساسا پس از ۲۲ خرداد ۸۸، و با شکل گیری این جنبش سیاسی جدید، دیگر هیچ دری در جنبش زنان، به همان پاشنه سابق نخواهد چرخید. به عبارت دیگر، با تداوم جنبش سیاسی مردمی، جنبش زنان ناگزیر است نه تنها در گفتارها و استراتژی های اصلی خود که حتی در تاکتیک ها و روشهایش تجدید نظر کند تا بتواند خود را با موقعیت جدید پیش رونده تطبیق دهد. این مقاله کوتاه، تلاشی است برای نشان دادن پاسخهای ممکن به این سئوال که : نسبت جنبش زنان با جنبش سیاسی مردمی چیست؟ جنبش و فعالان آن کجای جنبش عمومی ایستاده اند و چگونه رابطه خود را با آن تنظیم می کنند؟ و در نهایت نگارنده، وضعیتی را که در رابطه با جنبش زنان در شرایط کنونی مطلوب می داند، تشریح خواهد کرد؛ با دعوتی از همه فعالان جنبش زنان برای پاسخ دادن به سئوالهای ناگزیر.

پاسخهای محتمل برای یک سئوال ناگزیر

یک بار دیگر سئوالی که در تحولات یک ماهه اخیر، هر روز، پررنگ تر از دیروز، پیش روی فعالان جنبش زنان نهاده شده است را مرور می کنم: با باور به اینکه جنبش سیاسی مردمی، نه تنها تمام نشده که تازه آغاز آن است، جنبش زنان، به عنوان یک جنبش دیرپا و موجود، باید چه رابطه ای با جنبش جدید اما پرانرژی عمومی برقرار کند؟ تنها با پاسخ به این سئوال است که می توان استراتژی ها و فعالیتهای جنبش زنان را براساس شرایط جدید، بازتعریف کرد. در فرض، پنج پاسخ به این سئوال محتمل است که سعی می کنم خیلی خلاصه به این پنج پاسخ که برخی از آنها در نوشته های پراکنده این روزها یا بحثهای درون و میان گروهی مطرح شده، بپردازم (۱)؛ تذکر این نکته لازم است که فرضهای ۲، ۳ و ۴، حالت طیفی دارند و بسیار به هم نزدیکند اما به دلیل تفاوت عملی که به بارخواهند آورد، به شکلی جدا بررسی شده اند.

۱. ذوب در جنبش عمومی، غیر مستقل، فاقد خواسته های جنسیتی: جنبش زنان، کار خود را در زمینه ایجاد آگاهی جنسیتی و نیز، تداوم سنت اعتراض به وضع موجود، انجام داده است و حالا، دیگر وقت آن است که بدون تمایز گذاردن بر خواسته های جنسیتی، که به تفکیک و شقه شدن جنبش عمومی خواهد انجامید، تمام تجربیات خود از جمله تجربه سازماندهی و یا روشهای مبارزه بدون خشونت را در اختیار جنبش عمومی بگذارد و بدون هیچ هویت مستقلی در آن مستحیل شود.

۲. غیر مستقل اما اصلاحگر جنسیتی جنبش عمومی: جنبش زنان، خود را نه به عنوان یک جنبش مستقل، با گفتارها، استراتژی ها و فعالیتهای جداگانه، بلکه به عنوان بخشی از جنبش عمومی، بازتعریف کند ولی در عین حال، سعی در جاری سازی خواسته های جنسیتی در جنبش مردمی کند که حالا دیگر، جزیی از آن است و نگذارد که جنبش عمومی، “کورجنس” شود؛ اصلاح شعارهایی که ناشی از گفتمانهای ضد زن و مردسالار است و نقش پررنگ زنان را در جنبش عمومی نادیده می گیرد (شعارهایی مثل “می کشم، می کشم، آن که برادرم کشت، یا برادر شهیدم، رایتو پس می گیرم و…)، یا رویت پذیر کردن نقش زنان در جنبش مردمی و قرائت و تحلیل دلایل جنسیتی اشکال حضور و اطوار مبارزه آنان، ماموریت جنبش زنان در این حالت خواهد بود.

۳. مستقل اما با نقش دو سویه: جنبش زنان در حال حاضر نقشی دو سویه دارد؛ در عین اینکه باید استقلال خود را به عنوان جنبش زنان، با اهداف و برنامه های جداگانه، از جمله همین جنبش مردمی موجود حفظ کند، در عین حال نمی تواند نسبت به امکانات، پتانسیلها و فضاهای تازه آن بی تفاوت بماند. حتی در یک نگاه غیر داد و ستدی نیز جنبش مردمی، بسیاری از خواسته های جنبش زنان را در خود حمل می کند که نمی توان از کنار آنها بی تفاوت گذشت. بنابراین، لازم است جنبش زنان با جاری سازی خواسته های جنسیتی، در شعارها و گفتارها از کورجنس شدن جنبش جلوگیری کند (فرض سوم، مطرح شده در بالا)، اما این کافی نیست، بلکه جنبش زنان در روندی دو سویه، باید خواسته های جنبش عمومی را هم در گفتارها، استراتژی ها و فعالیتهای خود جاری کند تا دچار “کورزمینه گی” (ندیدن بستر سیاسی-اجتماعی) نشود.

۴. مستقل با طرح خواسته های جنسیتی در میان جنبش عمومی: جنبش زنان باید با صف مستقل خود در جنبش عمومی شرکت کند و نیروهای خود را برای طرح خواسته های جنسیتی در درون جنبش سازماندهی کند. در غیراینصورت، اگر آزادی و دموکراسی خواسته های اصلی جنبش عمومی باشد، آزادی و دموکراسی که در نهایت به دست خواهد آمد، فاقد وجه جنسیتی خواهد بود، فی المثل، حق انتخاب آزاد در عرصه سیاست به رسمیت شناخته می شود بی آن که به حق انتخاب نوع پوشش یا حق انتخاب در حوزه سکسوالیته تعریضی شود. برای جلوگیری از تجربه ای که یک بار در انقلاب ۵۷ اتفاق افتاده، از هم اینک باید بر این نکته که آزادی و دموکراسی بدون حقوق زنان متحقق نمی شود پافشاری کرد.

۵. مستقل اما فاقد هر گونه ارتباط با جنبش عمومی: جنبش زنان، باید برای حفظ استقلال خود از جنبش عمومی و نیز پیشبرد خواسته های جنسیتی، فعالیتهای عادی و سابق خود را، که تقریبا همگی آنها به حالت تعلیق درآمده است، از سر بگیرد و فعالان جنبش، می توانند به دلخواه خود به صورت فردی در جنبش عمومی شرکت کنند یا نکنند. مساله جنبش عمومی کاملا از مساله جنبش زنان جداست: جنبش زنان یک جنبش اجتماعی خاص است و جنبش فعلی، یک جنبش سیاسی با اهداف کلان و بین این دو نه در ماهیت و نه در هدف، نقاط مشترکی نیست.

نظریه جاری سازی دو سویه

هرچند در توضیح و نقد هر یک از حالتهای پیشگفته، می توان مفصل تر نوشت، اما به ضرورت مفید و مختصر بودن نوشته های اینترنتی، از همه آنها در می گذرم و تنها توضیح می دهم که چرا خود، با حالت سوم که نام آن را “جاری سازی دو طرفه” می گذارم موافقم. از نظر من، چند اصل کلی وجود دارد که در تعیین استراتژی های نحوه ارتباط جنبش زنان با جنبش عمومی، باید مثل قطب نما عمل کند.

اصل اول: هیچ جنبش اجتماعی نمی تواند به کانتکس بی اعتنا باشد، هر تغییری در کانتکس، ضرورت تغییر استراتژی ها را ناگزیر می سازد: همانطور که پیشتر گفته شد، وقایعی که از شب انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ در خیابانهای تهران و برخی از شهرستانها رخ داد، عرصه سیاست را به طور کلی متحول کرد؛ مردم، به خصوص زنان، نقشهایی متفاوت با انتظار گروههای سیاسی و جنبش های مدنی ایفا کردند و پتانسیلهایی از خود به نمایش گذاشتند که هیچ تحلیلگری پیش بینی آنها را نمی کرد. طرح وسیع خواسته دموکراسی و آزادی در خیابان و پافشاری بر آن با وجود کشته ها، زخمی ها و بازداشتی های بی شمار، فضایی خلق کرد که به کلی با فضای پیش از آن، هم از نظر بازیگران، و هم از نظر جهتها و رویکردها، متفاوت است. جنبش زنان که همه توان خود را در سالهای اخیر به کار برده بود تا در فضای سیاسی پیش از انتخابات، به حیات و فعالیت خود ادامه دهد، اینک با فضای دیگری رو به روست. زمین بازی، در بالا و در پایین، بالکل عوض شده و قواعد بازی پیشینی دیگر به کار نمی آید؛ ضمن اینکه هر گونه حرکتی بی اعتنا به جنبش عمومی، دستاوردها و هزینه ها و گفتارهای شکل گرفته در آن، محکوم به نابودی است. درباره تغییر کانتکس زیاد گفته و نوشته شده است اما درباره گفتارهای برآمده از جنبش عمومی، چندان نوشته ای در دست نیست. از نظر نگارنده به طور خلاصه، می توان جنبش عمومی را یک جنبش سیاسی سکولار دانست که آزادی و دموکراسی خواست محوری آن است که زیرخواست ها و مطالبات جزیی گوناگون و متنوعی را در بر می گیرد. هر نوع پیوند متصور بین جنبش زنان با جنبش عمومی ناگزیر است خود را با گفتار این جنبش هماهنگ سازد.

در واقع، در تمام سالهای اخیر، همه فعالان جنبش زنان در گروههای مختلف، ارتباط بین خواسته های زنان و آزادی خواهی و دموکراسی خواهی را به رسمیت می شناختند؛ چه آنجا که از ضرورت گذشتن دموکراسی از حقوق زنان سخن می گفتند و چه آنجا که بر حق آزادی تشکل ها، حق آزادی تجمعات و آزادی بیان انگشت می گذاشتند. با این همه، جز در یک مورد و آن هم حق آزادی تجمعات که جنبش زنان، هزینه های بسیار بابت آن داد تا این گفتمان را که تجمعات و راهپیمایی های مسالمت آمیز و بدون حمل اسلحه طبق اصل ۲۷ قانون اساسی آزاد است و نیاز به مجوز ندارد را عمومی کند، در باقی موارد به نظر می رسد استراتژی روشنی برای پیوند خواسته های دموکراتیک و خواسته های خاص زنان وجود نداشت. اگر بخواهیم شفاف تر بگوییم، به هزار و یک دلیل و به خصوص پایین آوردن هزینه ها برای گروهها و فعالان جنبش، به شکلی استراتژیک از طرح و پیگیری روشن خواسته های عام دموکراتیک پرهیز می شد. به عنوان مثال، ما برای حق طلاق، لغو چند همسری و خیلی از مسائل ریز و درشت دیگر، استراتژی و کمپین داشتیم بی آن که استراتژی، سازماندهی و فعالیت روشنی برای تامین آزادی بیان یا آزادی تشکل ها داشته باشیم. به این ترتیب، رابطه میان خواسته های جنبش با خواسته های عمومی تر، همواره مبهم و در حد شعار باقی ماند که البته لزوما، منفی نبود. زیرا بعید نبود طرح یکباره مطالبات ناظر بر حقوق شهروندی و آزادی های اساسی، در کنار خواسته های زنان، هم از پتانسیل و انرژی جنبش برای رسیدن به اهداف ابتدایی اش بکاهد و هم استقلال آن را از دیگر جنبش هایی که بیشتر بر آن خواسته های عمومی تکیه داشتند، از میان ببرد. اما حالا، پس از وقایع اخیر، ادامه روند کجدار و مریض سابق دیگر قابل تصور نیست. در واقع هم اکنون هم پتانسیل مردمی و هم ضرورت سیاسی اقتضا می کند که مبارزه برای خواسته های زنان را به مبارزه برای خواسته های عمومی پیوند بزنیم و همانگونه که مجدانه برای حق طلاق یا اختیاری شدن حجاب تلاش می کنیم، به همان اندازه هم دریافتمان از اینکه بدون آزادی بیان، آزادی تشکلها و تجمعات، آزادی انتخابات و آزادی زندانیان سیاسی، حقوق زنان هم متحقق نخواهد شد، تبدیل به استراتژی و برنامه عمل کنیم.

اصل دوم: حفظ استقلال جنبش زنان لازم است: این اصل در واقع به این معناست که در نظر گرفتن کانتکس و هماهنگ سازی خواسته های زنان با خواسته های جنبش عمومی، به معنای مستحیل شدن در آن نیست. تاریخ مبارزات زنان در ایران و سایر نقاط جهان، لزوم استقلال زنان در نظریه و عمل را اثبات می کند. استقلال جنبش زنان از هر جریان سیاسی، نه به معنای عدم تعامل با آن است و نه به معنای ذوب شدن در آن. جایی این میان، راه میانه ای است که جنبش زنان باید کم کم باز کند و تجربه اش کند. ممکن است این سئوال طرح شود که چرا استقلال جنبش زنان از جنبش مدنی را یک اصل می دانم. علاوه بر تجربیات تاریخی که شرح آن در این مقاله نمی گنجد، چند واقعیت غیرقایل انکار وجود دارد که اولی، وجود جنبش زنان است؛ جنبشی که در مقیاسهای کمی، با جنبش عمومی کنونی، کوچک و کم تعداد بوده اما در تمام این سالها تداوم داشته و این تداوم، نه بی حاصل که با دستاورد بوده است. جنبش زنان، علاوه بر بالابردن آگاهی جنسیتی جامعه به طور نسبی، توانسته دستاوردهای مشخصی مانند حذف مواد چندهمسری از لایحه حمایت خانواده، حذف سنگسار از قانون مجازات اسلامی، اصلاح قانون ارث زن از شوهر و…را به همراه بیاورد. کدام آزادیخواه و دموکراسی طلبی است که بتواند این دستاوردها را کوچک یا غیر ضروری بینگارد؟

دومین دلیل، این است که جنبش زنان تنها حرکت متشکل مدنی است که خواسته های زنان را نمایندگی می کند. در فقدان چنین جنبشی، زنانی که در تظاهرات ها، در صف اول بودند، زنانی که زنانه –مردانه بودن فضای عمومی را با شرکت مختلط در تجمعات یک ماه اخیر شکستند، زنانی که با پوششهایی متنوع و متفاوت از کلیشه های سیاسی و رسمی در تمامی درگیری ها شرکت می کردند و…تبدیل به توده بی هویتی خواهند شد که فاقد هر نوع خواست جنسیتی هستند. یعنی در حالی که زنان، با نحوه حضور و نقش آفرینی خود، تمامی کلیشه های جنسیتی ساخته مردسالاری را به چالش کشیده اند، هیچ نیروی اجتماعی باقی نخواهد ماند که بتواند این حضور و نقش آفرینی را قرائت و نهادینه سازد. بدون به رسمیت شناختن اوصاف جنسیتی جنبش مردمی که در واقع، حتی به شکلی غریزی، برآمده از خواستهای جنسیتی زنان شرکت کننده در آن است، در بهترین حالت، ما دموکراسی و آزادی مردسالار یا کورجنسی خواهیم داشت که باز هم ضمن تشکر از زنان که در صف اول حضور داشتند، خواهش خواهد کرد که با ختم غائله، به وظایف اصلی خود یعنی مادری و همسری و به جایگاه اصلی خود یعنی خانه بازگردند.

همانطور که در ابتدا هم گفته شد، از نظر من، استراتژی اصلی که بتواند برآیند دو اصل بالا باشد، براساس نوعی رابطه رفت و برگشتی میان جنبش زنان و جنبش عمومی ساخته و پرداخته می شود. این راه، مشارکت فعال در جنبش عمومی با هویت مستقل جنبش زنانی از یکسو و بازتعریف هویت جنبش زنانی بر اساس ماهیت، اشکال و روشهای جنبش عمومی سیاسی از سوی دیگر است. در واقع، جنبش زنان باید به جای پیروی از استراتژی “وحدت کلمه” که خواسته ها و نقش زنانی را که در جنبش عمومی مشارکت دارند نادیده می گیرد، باید آفریننده استراتژی “وحدت در عین کثرت” باشد که به نظر می رسد همان راهی است که پیش پای جنبش های اجتماعی دیگر، از جمله جنبش کارگری، جنبش معلمان، جنبش دانشجویی و…نیز قرار دارد. در این مسیر، جنبش زنان باید فعالیتها و برنامه های تاکنونی خود را مورد بازنگری قرار دهد و چه در گفتار و محتوا و چه در روش، هر لحظه پیوندهای آن را با جنبش عمومی برقرار سازد و از سوی دیگر، با مشارکت با برنامه در جنبش عمومی، از کورجنس شدن جنبش جلوگیری کند و بی آن که صفی جدا از مردان تشکیل دهد، خواستهای جنسیتی را در هر مرحله ای جاری کند. تنها در صورتی که جنبش زنان و جنبش های اجتماعی دیگر، به عنوان عاملان متشکل “تغییر” چنین استراتژی را اتخاذ کنند، جنبش عمومی تعمیق و تداوم خواهد یافت.

—————————–

۱. برای دیدن مجموعه مقالات و تحلیل هایی که در اینباره منتشر شده، به این منابع رجوع کنید:

چیدن دوباره مهره های شطرنج؛ آذر(زهرا) تشکر
http://www.meydaan.info/Showarticle.aspx?arid=841

مروری بر نقش زنان در وقایع قبل و بعد از انتخابات؛ آینا قطبی یعقوبی
http://www.meydaan.info/Showarticle.aspx?arid=836

برای چه کسانی، برای چه چیزهایی؟؛ منصوره موسوی
http://www.meydaan.info/Showarticle.aspx?arid=835

زنانی که هیچگاه ساکت ننشسته اند؛ لیلا موری
http://www.meydaan.net/Showarticle.aspx?arid=838

حضور زنان و درس هایی که جنبش زنان می گیرد!؛ شادی امین
http://www.meydaan.info/wwShow.aspx?wwid=1488

10 روزی که ایران را لرزاند، و چالش های تازه جنبش زنان
http://www.zanschool.net/spip.php?article2740

در شرایط کنونی، وظیفه زنان، تبلیغ «روش های بی خشونت» است؛ گفت و گو با شهلا لاهیجی
http://femschool.info/spip.php?article2761

اعتماد عمومی خدشه دار شده و کسی که امضا جمع می کند برای آن پاسخی ندارد؛ گفت و گو با پروین اردلان
http://www.meydaan.info/wwShow.aspx?wwid=1480

مطالبات حداقلی مان که تغییر قوانین تبعیض آمیزعلیه زنان است به جای خود، همراه مردم خواهان تغییر قانون اساسی به طور کلی هم خواهیم بود؛ گفت و گو با خدیجه مقدم
http://www.meydaan.info/wwShow.aspx?wwid=1481

جنبشی که فراموش نشود حتما ثمر خواهد داد؛ گفت و گو با شیرین عبادی
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4474520,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *