موقعیت زنان در ایران محل شگفتی و پرسش بسیار است. یک نگاه سریع به تابلوی عمومی موقعیت زنان در ایران تناقضات حیرت آوری را نشان می دهد :
زنان در ایران پس از به قدرت رسیدن اسلام گرایان در سال ۱۹۷۹ تحت قانون شرع بسر می برند که به نام مذهب نابرابری زن و مرد را قانونی کرده است.زنان طبق این قانون نیمه انسان تلقی می شوند.مردان حق چند همسری دارند و می توانند هروقت بخواهند همسر خود را طلاق بدهند. حضانت فرزندان بعد از طلاق تنها تا هفت سالگی با مادر است و حق قیمومیت کودک یکسره با پدر است یعنی مادر نمی تواند در مورد مسائل مهم زندگی فرزند از جمله مسائل مالی و تحصیلی و درمان پزشکی و غیره تصمیم بگیرد. سن ازدواج زنان از ۱۸ سال به ۱۳ سال تقلیل یافته و راه را برای سو ء استفاده جنسی از کودکان بازکرده.طبق قانون اجازه مرد برای کار زن و مسافرت او ضروری است .زنان حق آواز خواندن و رقصیدن در مجامع مختلط را ندارند.با همین نیم نگاه به جایگاه حقوقی زنان در ایران خواننده می تواند فردوستی آنان را مشاهده و تصدیق کند.
اما در همان حال، در ایران امروز ، کشوری با ۶۶ میلیون جمعیت (آمار ۲۰۰۳)که حدود ۶۲ درصد جمعیت آن در شهر ها زندگی می کنند و ۶۰ در صد جمعیت آن کمتر از ۳۰ سال سن دارد ، موفقیت دختران در کنکور دانشگاهها در سال ۲۰۰۳ به ۶۲درصد رسیده و سبب شده رژیم اسلامی طرح سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها را مطرح کند. بر اساس آمار(۱۹۹۶ ) ، ۷۵ درصد دختران وزنان بالای ۶ سال با سوادند و میانگین باروری زنان طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ از تعداد ۶،۵ بچه به ۳،۲ تقلیل یافته است. حضور زنان درس خوانده وفعال در مشاغل گوناگون وعرصه های کار فرهنگی و هنری غیر قابل انکار است.
با نگاه به این تابلو اولین پرسشی که مطرح می شود این است که چرا این تناقضات ؟ چرا واقعیت اجتماعی زنان در ایران با جایگاه حقوقی و سیاسی آنان اینقدر فاصله دارد ؟
و همراه این پرسش ، سئوال اجتناب ناپذیر دیگری مطرح می شود: نقش زنان در این میان چیست؟ برای احقاق حقوق خود چه می کنند؟
برای پاسخ به این پرسش ها می بایست پیش از هر چیز نگاهی تاریخی به تحول زنان ایرانی در دوره معاصر و فراز و نشیب مبارزه آنان برای احقاق حقوق برابر بیاندازیم.
در روشنائی تاریخ
در آغاز قرن بیستم در ایران (۱۹۰۶ـ۱۹۱۱) انقلابی رخ داد که به دلیل خواست ها یش درپایه گذاری مجلس ، برقراری قانون اساسی و تفکیک قوا برای پایان دادن به استبداد سلطنتی ، “مشروطه” نام گرفت. دراین انقلاب ، نیروهای اسلام گرا، در ضدیت با خواست های مشروطه خواهان، مشروعه یعنی اجرای قوانین شرع را مطرح می کردند.یکی از موضوعات تبلیغی اسلام گرایان در این زمان ، رد کردن حقوق زنان به بهانه حفظ مقدسات و سنت ها بود. در مقابل، اگر چه نمی توان گفت که احقاق حقوق زنان در شعارهای مشروطه خواهان جای آشکاری داشت ولی مترقی ترین آنهامدافع حقوق زنان بودند. ژانت آفاری ، نویسنده و مورخ در کتاب “انقلاب مشروطه ایران” [ Afary ,Janet . the iranien constitutional Revolution , 1906-1911. New York : Columbiaـ University Press, 1996] بر این نظر است که جنبش مبارزه برای حقوق زن در ایران عمدتا ریشه در انقلاب مشروطه دارد و در این باره بر نقش زنان پیشرو تاکید دارد. اشاره او به زنانی است که غالبا از طبقات بالای جامعه بودند و مستقل از دولت و متشکل در انجمنها به تاسیس نهادهای مدنی آموزشی و درمانی پرداختند وعلی رغم شمار اندک توانستند تغییرات مهمی در زندگی زنان شهری پدید آورند. گروهی از زنان روشنفکر در میان اینان به نقد و ستیز با اندیشه های غالب پرداختند و خواستار اصلاحاتی شدند که با زبان امروزی، فمینیستی تلقی می شود. اما این خواست ها جائی شایسته در انقلاب مشروطه نیافت. این انقلاب با ایجاد قانون اساسی و مجلس در دگرگونی بنیاد سیاسی جامعه قدم برداشت اما به لحاظ شناسایی حقوق زنان هیچ نکرد. زنان در قانون برآمده از این انقلاب در ردیف صغیران و مهجورین قلمداد گشتند.جنبش حقوق زنان، که چهر ه هائی شاخص و خواسته هائی معین داشت و از نوعی سازماندهی محفلی و انجمنی هم برخوردار بود، در فضای جامعه به مثابه نقش آفرین اجتماعی ـ سیاسی باز شناسی نشد.
مدرنیت مثله شده و گسترش اسلام گرائی
در دوره حکومت پهلوی (۶ ۱۹۲_۱۹۷۹) ، دسترسی زنان به آموزش و اشتغال کارمزدی، خاصه در شهرها ، حضور آنان را در عرصه اجتماع تسهیل کرد.در سالهای پایانی این حکومت، دختران ۳۰% از دانشجویان دانشگاههای ایران را تشکیل می دادند و زنان در مشاغل گوناگون فعالیت داشتند. تعداد نمایندگان زن در مجلس ۲۲ نفر و در سنا ۲ نفر بود( امروزه در مجلس جمهوری اسلامی ۱۳ نماینده زن هستند). نرخ اشتغال زنان در ده های آخرین پیش از انقلاب بین ۹ تا ۱۳% بود .امروز ،علی رغم گسترش شهرنشینی و بالا رفتن درصد ورود زنان به دانشگاه ، نرخ اشتغال زنان در ایران تغییر قابل توجهی نشان نمی دهد. در زمینه حقوق شخصی و اجتماعی ، اصلاحات دوره پهلوی حق رای برای زنان را برقرار کرد و با تصویب قانون حمایت خانواده قوانین چند زنی و حق طلاق یکجانبه برای مردان را تعدیل نمود.سن ازدواج زنان نیز به ۱۸ سال افزایش یافت.
اما، دیکتاتوری و فساد حکومتی و فقدان شهروندی گسترش و تعمیق اصلاحات را دچار نقص جدی کرد و ما شاهد نوعی “مدرنیت مثله شده” در ایران بودیم.الیز ساناساریان در تحقیق [خودEliz saanasarian.The Women’s right Movement in Iran.Peraeger Pub,1982] نتایج این پدیده را در افول جنبش های مستقل زنان نشان می دهد.در این دوران برخی فمینیست ها در سازمان های زنان دولتی شرکت جستند و بعضی زنان صاحب مقام در جهت تصویب قوانین به نفع زنان تلاش نمودند، اما، به سبب نبود آزادی و فقدان امکان سازمانیابی مدنی ،شاهد نضج جنبش های زنان نبودیم .در مورد فعالیت های مبارزاتی فمینیستی در میا ن زنان مخالف حکومت ، ساناساریان بر این نکته انگشت می گذارد که در سالهای ۲۰ـ۳۱ ،که زمینه برای فعالیت نسبتا آزادانه گروههای سیاسی فراهم بود ، وابستگی به احزاب سیاسی شعار های فمینیستی را تحت الشعاع قرار می داد.
این چنین ، در متن ” مدرنیت مثله شده” ، عوامل متعددی راه را برای گسترش اوتوپیای ” اسلام انقلابی” در جامعه شهری هموار کرده و زمینه پیروزی قاطع اسلام گرایان را در انقلاب ۱۹۷۹ فراهم نمودند.اولین نکته مهمی که در این زمینه باید به آن توجه کرد نقش دوگانه مذهب است: از یک سو، حضور در ارکان قدرت حاکمه (حضور در بالا) و از سوی دیگر حضور در جبهه مخالفان قدرت ( حضور در پایین ). محمد رضا شاه پهلوی از آزادی احزاب و سندیکاها و انجمن ها بیمناک بود اما با گسترش مساجد و موسسات تبلیغ و ترویج اسلامی مخالفتی نداشت . قدرت های غربی نیز در فضای “جنگ سرد” ، برای ایجاد “کمربند سبز” در مرزهاى اتحاد شوروى ، از گسترش اسلام گرائی حمایت می کردند.
نکته مهم دیگر اما بی ارزش شدن تدریجی ارزش های دمکراتیک و سکولار میان نیروهای مخالف دیکتاتوری شاه است. اکثریت نیروهای مخالف شاه از چپ و راست و میانه با یکسان انگاشتن غرب و امپریالیسم و کم بها دادن به ارزشهای دمکراتیک،از خطر ایدولوژیک شدن مذهب غافل بودند. اینان از گسترش مذهب سیاسی که آن را سلاحی موثر برای مبارزه با شاه و امپریالیسم غرب می دانستند ناراضی نبودند.
و بالاخره ، نکته اساسی دیگری که نباید از آن غافل شد ، نقش مهمی است که نظریه پردازان مدرن اسلام سیاسی در ساخت و پرداخت اسلام گرائی به مثابه یک بدیل ایدولوژیک بازی کردند. در آغاز دهه شصت بخشی از ملی گرایان که به ملی ـ مذهبی شهرت یافتند ” نهضت آزادی ” را پایه گذاری کردند که به تبلیغ نقش مترقی اسلام سیاسی پرداخت . مهندس بازرگان، موسس این گروه ، بعد از انقلاب اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی شد و سپس به علت مخالفت نظری با رهبر کناره گرفت. رهبردکتر علی شریعتی از اعضا جوانتر این نهضت با پرداخت ایدئو لوژی “اسلام رهائی بخش” در دهه هفتاد ، در جهت گسترش اسلام سیاسی و ترویج اوتوپیای جامعه اسلامی در میان اقشار مدرن شهری ،از جمله دانشجویان ،نقش برجسته ای ایفا کرد. او کوشید الگوئی از “زن مسلمان” آرمانی ارائه کند که نه “شرقی” و نه “غربی” بلکه حامل فرهنگ اسلامی باشد.. تعلیمات او در رواج نوعی ” حجاب مبارزاتی” در میان زنان بی حجاب نقش مهمی داشت.
انقلاب ۱۹۷۹ و استراتژی اسلام گرایان در برابر زنان
زنان که به سبب تحولات اقتصادی اجتماعی در اجتماع حضوری شاخص داشتند وسیعا در انقلاب ۱۹۷۹ شرکت جستند. حضور آنان در اعتراضها و تظاهرات خیابانی چنان چشمگیر بود که آیت الله خمینی را واداشت گفتار و رفتاری کاملا مخالف با گذشته در پیش گیرد. او در آغاز دهۀ ۶۰ میلادی ،خطاب به مردان، اززنان سخن می گفت. ازتساوی حقوق زن و مرد ابراز انزجار می کرد و دخالت زنها در اجتماع را عامل فساد قلمداد می نمود. اما درپایان دهۀ هفتاد، زنان را مستقیما مورد خطاب قرار می داد، شرکت آنان را در انقلاب می ستود و از برابری حقوق زن و مرد در اسلام دم می زد.
به این ترتیب ، با توجه به گستردگی حضور زنان در انقلاب، اسلام گرایان به کنترل و سمت و سو دادن به نیروی اینان برآمدند. این استراتژی با بسیج زنان حزبالله کارآیی ییشتری یافت. زنان حزب الئه بزودی نقش نمایانی درشبکۀ عنکبوتی تبلیغ و تهییج و کنترل و سرکوب بازی کردند که به واسطه کمیته ها و انجمن های اسلامی درخیابانها ، مدارس و دانشگاه ها، ادارات و کارخانه ها و دیگر مکانهای فعالیت تار گسترد. در مقابل، نیروهای انقلابی غیراسلام گرا، ورای عکس العمل های اینجا و آنجا، واکنشی در خور نداشتند. زنان بسیاری در صفوف انقلابیون غیراسلام گرا فعال بودند. در زندان های سیاسی نظام اسلامی، که خیلی زود در گشود و هزاران هزار مخالف رژیم خمینی را به مسلخ شکنجه و اعدام کشاند شمار زنان بسیار بود. اما شعارهای آزادی و برابری و استقلال زنان جز نزد معدودی جایگاهی در خور نیافت.
انقلاب و سهم زنان
به محض به قدرت رسیدن اسلام گرایان ، آیت الئه خمینی در مارس ۱۹۷۹، شب فبل از روز هشت مارس ، زنان شاغل را به گذاشتن حجاب در محل کار فرا خواند. فردای آن ، هزاران زن در خیابان های تهران فریاد زدند که ” ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم “. یکی از شعار های زنان در این تظاهرات این بود که ” آزادی ، نه شرقی است ، نه غربی ، جهانی است” . کیت میلت فمینیست مشهور فرانسوی که در این زمان در تهران بود کتابی در باره این اولین رودروئی زنان با حکومت اسلامی به رشته تحریر در آورده [Kate Millett . En Iran, éditions des femmes, 1981.] . این مبارزه مورد حمایت جدی نیروهای غیر اسلامی فعال قرار نگرفت . اینان غالبا مسئله حجاب زنان را نسبت به اولویت های انقلاب که تازه به سرنگونی شاه توفیق یافته بود فرعی می دانستنند. اما اقدامات بعدی جمهوری اسلامی نشان داد که این تظاهرات در شعار های خود بر مهم ترین مسائلی که جامعه ایران می رفت با آن رودرو شود دست گذاشته است. ندای خمینی در اجباری کردن حجاب جز اعلام برقراری حکومت اسلامی نبود که با ایدولوژی ساختن از اسلام ویزگی توتالیتر می یابد. اسلامیت حکومت به ابزاری برای قانونی کردن سلسه مراتب تبعیض آمیز بدل شد: از یکسو تبعیض میان مسلمانان و غیر مسلمانان و از سوی دیگر میان خود مسلمانان بر حسب تعلق به مکاتب متفاوت ، جنسیت و نیز دوری و نزدیکی افراد و گروهها به صاحبان قدرت که « حافظان نظم الهی » قلمداد می شوند. در جمهوری اسلامی نه تنها شهروندان از حق انتخاب آزادانه و انتخاب شدن بی بهره ا ند بلکه هر گونه مخالفت آنان با قدرت حاکم به محاربه با خدا تعبیر میشود. مجرمین “گناهکار” تلقی میشوند و مجازات آنها بر همین مبنا صورت میگیرد. مخالف و مجرم سرچشمه نجسی و پلیدی محسوب می شوند و اصلاح یا از میان برداشتن آنها تطهیر جامعه قلمداد میگردد .برقراری قوانین شرع نوعی آپارتاید جنسی را برقرار می کند.حجاب اجباری نماد این نظم است. به نام هدایت اخلاقی جامعه در واقع نوعی کنترل وسیع اجتماعی از جانب حکومت برقرار می شود . سرکوب دولتی نه فقط حیطه عمومی بلکه عرصه خصوصی را هم در بر می گیرد [برای توضیح بیشتر نگاه کنید به :
Chahla Chafiq . « Le nouvel Homme islamiste, la prison politique en Iran ». Félin. 2008. France].
تبعید محتوم و شکوفائی فمینیسم
روند اسلامی کردن جامعه بی مقاومت صورت نگرفت . حکومت در دهه اول با بسیج «خلق حزب الئه» مخالفان را قلع و قمع کرد و بخشهائی از جامعه را که توافقی با ایدولوژی و سیاست او نداشتند به سکوت وا داشت . دها هزار نفر راه تبعید را در پیش گرفتند. روند مهاجرت و تبعید روز بروز گسترده تر شد.آمار دقیقی از تعداد کنونی ایرانیان مهاجر و تبعیدی در دست نداریم و شمار آنان بین دو تا چهار ملیون نفر تخمین زده می شود. به سبب خشونت جنسیتی حکومت اسلامی ، فعالیت های فمینیستی در میان زنان تبعیدی خیلی زود گسترش پیدا کرد. در این باره می توان به طور خلاصه به چند پدیده اشاره کرد: برپائی گرو ههای زنان در کشورهای میزبان تبعیدیان و مهاجرین ، مطرح شدن مساثل مربوط به جایگاه و حقوق زنان در فعالیت های فرهنگی و مطبوعاتی ایرانیان خارج از کشور ، روی آوری زنان به تحصیل و تحقیق در زمینه فمینیسم و مسائل زنان ایران ، پایه گذاری نشریات فمینیستی و برگزاری سمینارهای بین شهری و بین کشوری برای تبادل نظر و ارائه پژوهش ها و تجربیات در باره مسائل زنان و خاصه زنان ایرانی. در زمینه فعالیت های گروهی و انجمنی زنان تبعیدی و مهاجر ، شهین نوائی در تحقیق خود تابلوئی از شکل گیری و ادامه فعالیت های فمینیستی میان زنان ایرانی خارج از کشور از ابتدای دهه هشتاد تاکنون ارائه می دهد [شهین نوائی. ” آزادی نه شرقی است ، نه غربی، جهانی است” ، گوشه ای از فعالیت های زنان ایرانی در دیاسپورا ( ۱۹۷۹ـ ۲۰۰۷) ، https://www.iran-women-solidarity.net/?p=141 , مجله آرش شماره ۱۰۰ .اکتبر ۲۰۰۷ (www.arashmag.com) ] . در این تابلو به ۱۶۲ انجمن و تشکل زنان در کشور های متفاوت اروپا و آمریکا و استرالیا و آسیا بر می خوریم که برخی عمری کوتاه داشته اند و برخی تا امروز به فعالیت ادامه می دهند. در مورد نشریات ویژه زنان جالب است بدانیم در سال ۱۹۸۴ یک “فصلنامهی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی زنان” به نام “نیمه دیگر” در لندن منتشر شد و تا سال ۱۹۹۲، ۱۷ شماره منتشر کرد. نشریه فمینیستی”آوای زن” هم از سال ۱۹۹۱ تاکنون در نروژ و سوئد به چاپ می رسد . نمونه دیگری از فعالیت های تدوام یافته فمینیستی در خارج از کشور “بنیاد پژوهشهای زنان ایران” است که در سال ۱۹۸۹ در آمریکا تشکیل شد و هر ساله سمیناری در یک از کشور های اروپا یا آمریکا برگذار میکند .و با لاخره سایت اینترنتی شبکه مثالی دیگر در این باره است.
با نگاهی به مضمون فعا لیت های زنان ایرانی در خارج از کشور و نوشته ها و مقالات آنان می شود به روشنی دید که در برخورد به حکومت اسلامی افکار فمینیستی در باره حق زنان برای استقلال به مثابه فرد آزاد و خود آئین (Autonome) در میان اینان رشد می کند و گسترش می یابد. در این چهارچوب فمینیست های ایرانی در خارج ازکشور به طرح موضوعاتی موفق می شوند که در داخل ایران از محرمات است و ممنوع : آزادی جنسی ، زن ستیزی در مذهب و بویژه در اسلام ، همجنس گرائی ، نقد مرد سالاری رایج در جریانات سیاسی و دیگر موضات مربوط به روابط جنسیتی در جامعه ایرانی. در زمینه سیاسی این فمینیست ها به طرح و گسترش موضوعات مربوط به جنبش مستقل زنان می پردازند. ما این گرایش به جستجوی فردیت آگاه نزد زنان ایرانی را در نوشته های ادبی آنان در تبعید و مهاجرت نیز می توانیم دنبال کنیم.
در داخل کشور اما این روند به سبب شرایط سیاسی اجتماعی به شکل دیگری طی شد و مشخصه های دیگری یافت.
بن بست اوتوپی اسلامی و برآمد فمینیسم در ایران
پس از سرکوب اولین اعتراضات زنان به حجاب اجباری و عقبگرد قوانین ، که با تهاجم به مخالفان و زندانی کردن و حبس و اعدام هزارها تن از آنان در سراسر کشور ادامه یافت، رژیم اسلامی با تکیه بر جنگ با عراق قدرت خود را مستقر کرد. اما در اسلامی کردن جامعه با موانع بسیار روبرو شد. در این باره نگاهی به تغییر نماد حجاب پس از قدرت رسیدن اسلام گرایان شایان توجه است . مقاومت مخالفین حجاب اجباری سرکوب شد و زنان مجبور به سر کردن حجاب شدند . اما از همان ابتدا مقوله « بد حجابی » به یکی از مشکلات سیاسی اجتماعی غیر قابل حل حکومت اسلامی بدل گشت [ در این باره در کتاب زیر تامل کرده ام.
Chahla Chafiq. « Femmes sous le voile, face à la Loi islamique » , en collaboration avec Farhad Khosrokhavar. Félin. 1995. Paris] .در این شرایط گرو ه هائی از زنان غیر مذهبی به طرح مباحثی در لزوم تفا سیر اصلاحی از قوانین شرع برای بهبود وضع زنان روی آوردند.
پس از پایان بی افتخار جنگ با عراق و درگذشت خمینی ، در دهه ۹۰، شکست طر حها و سیاست های حکومت در عرصه اقتصاد و اجتماع ، به بیان روز بروز آشکارتر نارضایتی و توسعه آن در صفوف خلق حزب الئه و ایجاد شکاف در میان صاحبان قدرت انجامید. فساد سیاسی به گسترش فقر ، شکاف روز افزون میان طبقا ت و مشکلات اجتماعی دامن زد .نا سازگاری سیاستهای اختناق افزای حکومت با امیال و آرزوهای زنان و مردان و جوانان که خواهان آزادی و رفاه و امنیت اند ، طرح اسلامی کردن جامعه را با تضاد های ساختاری روبرو کرد. در این فضا اگر چه غیر مذهبی ها ازادی ابراز نظر نداشتند، اما بسیاری از طریق فعالیت های فرهنگی ، از جمله ترجمه و چاپ کتاب و انتشار نشریات ادبی اجتماعی ، به طرح مباحث در باره دمکراسی و حقوق بشر و آزادی زنان پرداختند و این مباحث کم کم در میان اسلام گرایان اصلاح طلب هم باب شد.
. تجربه نتایج واقعی حکومت اسلامی موجب روگردانی بخشی از زنان اسلام گرا از حکومت و شکل گیری اختلاف نظر در میان اینان شد و برخی از آن ها پایه گذار نشریات زنان شدند .در چنین فضائی خواست تفاسیر اصلاحی از قوانین شرع به این نشریات راه یافت. با الهام از این جریان ، برخی فمینیست ها در خارج از کشور، به نظریه پردازی در باره “فمینیسم اسلامی” دست زدند . این نظریه پردازی از جانب این فمینیست ها که به محیط آکادمیک غربی راه یافته بودند تحت تاثیر رواج تئوری های نسبیت فرهنگی و نیز لزوم مبارزه فرهنگی با سلطه غرب صورت گرفت و به نوبه خود تاثیر زیادی در رواج این تئوری در غرب و صدور آن به کشور های اسلامی داشت.
اما تجربه ایران به نفی قاطع این پدیده راه برد .اصلاح قوانین شرع در چهارچوب حکومتی که از اسلام ایدولوژی ساخته بعد از سالها تلاش بی ثمری خود را آشکار کرد . به همراه این تجربه ، نسل جوان فمینیست ها در کشور به مبارزه برای برابری برخاستند. در ۱۹۹۷ به همت نوشین احمدی خراسانی مجله مستقل فمینیستی به نام ” جنس دوم” با اشاره به کتاب مشهور سیمون دوبوار منتشر شد. این مجله در سال ۲۰۰۰ توقیف شد اما مجله فمینستی دیگری به نام ” فصل زنان” با سردبیری نوشین احمدی خراسانی ، پروین اردلان و فیروزه مهاجر انتشار آغاز کرد. نام این سه نفر در لیست بنیانگذاران کمپین ” یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز ” است که پس از سرکوب تظاهرات برابری خواهانه زنان در سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ به همت ۵۴ نفر بنیاد گذاشته شد و امروز بیش از ۵۰۰ نفر فعال زن و مرد در سراسر کشور دارد .
فراموش نکنیم که مدافعان حقوق زن در ایران کمپین دیگری نیز برای مبارزه با سنگسار تشکیل داده اند که فعالیت مستمر خود را ادامه می دهد .
فعالان فمینیست در ایران امروز علی رغم فشار دائمی حکومت به مبارزه خود ادامه می دهند . در این راه آن ها یک گفتار نو و چند شیوه مبارزاتی بدیع آفریده اند . اولین نو آوری آنان در براه انداختن یک مبارزه “قانونی” علیه تبعیضات جنسیتی با رجوع به تعهدات بین المللی حکومت ایران است که امضایش همچنان در پای برخی قطعنامه ها میثاق های جهانی که حقوق بشر و برابری زن و مرد را به رسمیت می شناسد باقی است. دومین نوآوری مهم آنان در گسترش آگاهی میا ن مردم و خاصه زنان از طریق گقت و گو هنگام جمع آوری امضا در مکان های مختلف اجتماعی ( خیابان ، اتوبوس ، محل کار و غیره ) است . فعالان کمپین برای این کار دفتر چه هائی در باره قوانین تبعیض آمیز جنسیتی درست کرده اند که هنگام جمع آوری امضا توزیع می شود.نو آوری مهم دیگر اما استفاده از اینترنت برای ارتباط و گستردن مبارزه و نیز جلب حمایت بین المللی است http://www.4equality.info.
از همان ابتدای این مبارزه فعالان تحت فشار سهمگین حکومت قرار دارند . صاحبان قدرت فمینیسم را انحراف اخلاقی می دانند و فعالیت های فمینیستی را تهدیدی علیه امنیت روانی جامعه قلمداد می کنند . در سال گذشته دهها فعال کمپین ” یک میلیون امضا” مورد بازداشت قرار گرفته و بیش از چهل تن آنان در دادگا ه های رژیم محکوم شده و با وثیقه های سنگین از بازداشت خاص شده اند تا مجبوربه سکوت شوند . می دانیم که چند تن از آنان، هانا عبدی،روناک صفار زاده ، زینب بایزیدی ، فاطمه گفتاری و شهناز غلامی همچنان در حبس به سر می برند.
در خارج از کشور ، بسیاری از فعالان حقوق بشر و فمینیست های ایرانی با فعالیت برای پایان دادن به این فشارها برای رساندن صدای آزادیخواهی و برابری طلبی زنان ایران به گوش جهانیان فعالیت می کنند . از آنجمله می باید از فعالیت های “شبکه بین المللی همبستگی با مبارزات زنان ایران” یاد کنیم که در آوریل ۲۰۰۶ به همت جمعی از فمینیست های ایرانی پایه نهاده شد.
– شهلا شفیق ـChahla CHAFIQـ ، جامعه شناس و نویسنده از سال ۱۹۸۲ در پاریس زندگی می کند . او تاکنون چند جستار در باره اسلام گرائی و یک مجموعه قصه به چاپ رسانده است .