وبلاگ نوع دیگر: امروز صبح (۲۹ سپتامبر ۲۰۰۸) یک تریبون آزاد در انجمن صنفی روزنامه نگاران برگزار شد تا روزنامه نگاران درباره مشکلات صنفی شان بگویند .من (فریده غائب *) هم که از قبل بارها درباره این مشکلات گفته بودم به همین خاطر تصمیم گرفتم امروز درباره خشونت هایی بگویم که در سرمایه بر ما روا شد .هر روز در تحریریه این روزنامه الفاظ رکیک و حتی جنسی با صدای بلند گفته می شد و من و برخی از همکارانم را آزار می داد که من آن را آزار جنسی در محیط کار می دانم ..این هم متنی که در انجمن خواندمش:
اعتراض هایم مرزی ندارد
داشتم به مشکلات صنفی روزنامه نگاران فکر می کردم. مشکلاتی که درباره اش نوشته شده و بارها تاکید کرده ایم که منزلت روزنامه نگاران حفظ نمی شود و به همین خاطر هم اینجا دور هم جمع شده ایم.
اما آیا منزلت روزنامه نگاری این است که حقوقت را به موقع پرداخت کنند و یا تلفن و صندلی و ابزار روزنامه نگاری را در اختیارت بگذارند؟ بی شک اینهایی که نام بردم مهم و ضروری است اما چیزی که می خواهم بگویم تجربه ای است که در روزنامه سرمایه آن را لمس کردم. یعنی خشونت کلامی.
مدت هاست گوش هامان از الفاظ رکیک برخی از مدیران روزنامه سرمایه در امان نمانده است.از یکی از سردبیران سخن می گویم که بارها تحریریه را مورد خشونت کلامی قرار داده است.اشتباه نکنید .منظورمن اصلا دشنام های عادی نیست که بکار بردن الفاظ رکیک جنسی است الفاظی که من آن را مصداق خشونت روانی بر می شمارم همان گونه که مهرانگیز کار در کتاب خشونت علیه زنان خود بددهانی- تمسخر- و توهین در محل کار را حتی اگر خطاب به شخص دیگری باشد و شما شنونده آن جزو انواع خشونت های روانی بر می شمارد.
برخی از همکاران ما در روزنامه سرمایه در مقابل دشواریهایی که برایشان اتفاق می افتد ،تنها به سکوت اکتفا می کنند و البته بی انصافی نکنم گاه این اعتراض ها را در حد زمزمه و یا بهتر بگویم غرغر هم بیان می کنند .در همه این مدت کمتر کسی به صورت آشکار به مشکلات اعتراض کرده جز خبرنگاران گروه اجتماعی که به قول برخی از همکاران به هر چیزی اعتراض می کنند،چون می خواهند در اقلیت بمانند.بله.معترض ماندن را ترجیح می دهم حتی به قیمت در اقلیت ماندن .چرا که من یک روزنامه نگار منتقد هستم و نمی شود که فقط به سیاست های دولت نهم اعتراض کنم و نه به آنچه که در محیط کارم اتفاق می افتد
حرف های آن همکار را در شورای سردبیری به یاد دارم که می گفت شما فمینیستها (منظورش برخی از خبرنگاران گروه اجتماعی بود) معترضید چون می خواهید خودتانرا مطرح کنید و این فقط یک ژست اپوزیسیونی است.”
من حرف های این همکار را اینگونه تعبیر می کنم :”در برابر هر سخن نامربوط و ناسزای جنسی سکوت کنم و یا صبر کنم تا گوش هایم تا بنا گوش سرخ شود.چرا که این همکار عزیز که خود از همجنسان مدیران روزنامه سرمایه بود درک نمی کرد که گفتن جمله ای که بار جنسی دارد و یا اصلا فحشی معمولی است به دور از شان محیط به اصطلاح فرهنگی است.”
بهترین مصداق حرف هایم هم شورای تیتر سرمایه است:” شورای تیتری را در نظر بگیرید که آدم های به اصطلاح مهم دور یک میز جمع شده اند. تیترها خوانده می شود و همین آقای ۰۰۰ برای هر موضوعی خواه اقتصادی ،اجتماعی و یا فرهنگی، معادلی ناموسی و حتی جنسی پیدا می کنند . او اشاره می کند و دیگران هم می خندند. من نام این عمل آقایان را خشونت کلامی جنسی علیه خودم می گذارم. خشونتی که اگر در کشور دیگری بودم قطعا برایش مجازات تعیین می شد اما خب اینجا ایران است و حاکمیت گفتمان مردانه هم آنقدر قوی است که حتی به خود اجازه می دهد در رسمی ترین جلسه روزنامه نگاران یعنی شورای تیتر ناسزای های جنسی بگویند . اگر زنی هم در آن جلسه حضور داشت برای رعایت حالش فقط به نکته ای از آن اشاره می کند و بقیه داستان را به پشت درهای بسته ای محول می کند که همگان داستان را تا آخر خوانده اند. باقی آقایان هم که اتفاقا برخی هاشان جزوهیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران هستند فقط می خندند.
من حتی برای سردبیرانم این حق را هم قائلم که به خاطر مسایل کاری بر سرم فریاد بزنند و با جدیتی آهنین نوشته های من را نقد کنند و اگر لازم بود با بی رحمی به درون سطل زباله پرتاب کنند، حتی اگر مطالبم ایرادهای فاحش حرفه ای داشت من را بی شعور و حتی احمق خطاب کنند. این نوع الفاظ را شاید بتوان به خاطر اشتباه فاحشی که به عنوان مثال در نگارش یک مقاله داشته ام گاه درک کرد. اما فحش های جنسی را چطور باید توجیه و تحمل کرد؟چطور باید بپذیرم سردبیرم به خاطر خنداندن دیگران و یا انبساط خاطر خودش فحش های جنسی از دهانش خارج می شود.فحش هایی که حتی به خاطر مسائل کاری هم رد و بدل نمی شود و اغلب راهی است برای تفریح کردن مردان.
باز هم به یاد می آورم آن روزی را که در شورای تیتر،سرمایه گذار روزنامه مستقیما به روزنامه نگاران حاضر در جلسه توهین کرد و همه سکوت تحویلش دادند و من اعتراض کردم. آن لحظه از یادم نمی رود که در برابر اعتراض من ، آن مدیر محترم در حضور اعضای شورای سردبیری مرا از اتاق بیرون کرد و دیگران هیچ نگفتند. اما من از اعتراضم دست نکشیدم و تنها کسی که از من حمایت کرد دبیر سرویسم بود در حالی که انتظار من اعتراض از سوی کسانی از جمله آقای گرانپایه عضو شورای سردبیری بود ،او که از سال ها قبل مرا می شناخت و با کارم اشنا بود اما هیچ دفاعی نکرد و تنها سکوت کرد.
معنای سکوت در برابر خشونت های کلامی جنسی کاملا آشکار است .مردانی که قدرت را در دست دارند هر کس را در چارچوب قدرت آنان حرکت نکند تحمل نمی کنند.به بهانه و انگ ها و برچسب های مختلف هم تحمل نمی کنند این نوع حاکمیت است که در وهله اول زنان مستقل و در مرحله بعد روزنامه نگاران مستقل را بر نمی تابد.
* خبرنگار مستعفی روزنامه سرمایه که به همراه جمعی از همکارانش این روزنامه را ترک کرده است.