متاسفم از اینکه آقای محسن نامجوخود را در کنار مردان آزارگرجنسی قرار داده است و حرکتی را که می توانسته با انتقاد صمیمانه در کنار خود داشته باشد، به برابر خود رانده است. من از علاقمندان به کارهای هنری محسن نامجو بودم. چند دهه است که در زمینه مسائل زنان تلاش میکنم. ولی با اینکه آزار جنسی را هم در کودکی و هم در بزرگسالی تجربه کرده ام، که در کتاب خاطراتم هم آمده است، در جنبش ضد آزار جنسی که توسط زنان در اروپا وسپس اخیرا از جانب زنان ایرانی به راه افتاد، با همه همدلی ام، سکوت نمودم. علت اصلی آن بود که فکر میکردم زنان جوان هم کیفیت و هم کمیت لازمه را دارند، برای من بهتر است در عمر باقیمانده کارهای انجام نشده در الویت باشند.
چند روز قبل درکافه اینترنتی صحبت های صمیمانه بشرا دستور نژاد، هنرمند مورد علاقه ام را در مورد آزار های محسن نامجو پس از جواب رد او به رابطه جنسی شنیدم. این تجربه برایم که حتی از نسل دیگری هستم آنقدر آشنا بود، که جزاحساس همدلی صمیمانه در من ایجاد نکرد. کمتر زنی است که دست رد به سینه مرد قدرتمندی، چه در محیط اداری، چه در گروه سیاسی، چه در رده های اجتماعی….نزده باشد و چنین واکنشی را تجربه نکرده باشد. مردان عموما از یک اعتماد بنفس کاذب اجتماعی نسبت به زنان برخوردارند. این اعتماد بنفس کاذب را همان باورهای موجود اجتماعی از کودکی به آنان القا می کند. ولی مردانی که در زمینه هایی توانا بوده و در دنیای هنر و یا در یک نهاد اجتماعی از موقعیت برتری برخوردارند، این اعتماد بنفس کاذب را بویژه دارند. راه جلوگیری از این تعرضات مردسالارانه، هم ارزش زدایی از ارزشهای موجود مردباوراست، تا جامعه ای با انسانهای برابر حقوق ممکن گردد.
پس از شنیدن صحبت های پر درد بشرا اولین ویدئو محسن نامجوپس از این اعتراض را که شنیدم ، خوشحال شدم که مباحث از سوی نیروی مقابل هم با تفاهم در جهت بهبود فرهنگ اجتماعی پیش می رود. باز به سکوتم ادامه دادم. ولی خیلی زود پس از آن ویدئویی منتشر شد. که دیگر نتوانستم ساکت بمانم. هر چند از نظر من پخش یک ویدئوی خصوصی، آنهم از سوی احتمالا دوستی خلاف اخلاق اجتماعیست. ولی از آنجایی که نظر مطرح شده در ویدئو نظرطیف وسیعی از مردان قدرتمند آزارگرست، در ضمن بسیار بی پرده مطرح شده و نظر واقعی را در لفافه غیر واقعی نپوشانده، من به این نظر عمومی می پردازم و خطابم هم به جامعه مردانه ای است که این نظر را درونا دارد ولی این اقبال را داشته که آشکار نشود. در این رابطه می کوشم مختصر در مورد چهار نکته ، ناز، زیبایی، مرزهای آزار جنسی و پول توضیح دهم. چون بنظر من مبارزه با آزار جنسی در نقد فرهنگ درونی شده در جامعه ایرانی می تواند پیشرفت کند. هرچند آزارگر مسئول عمل خویش است و باید پاسخگو شود ولی قصد این مبارزه انتقام جویی از فرد نیست، بلکه کمک به بهبود روابط انسانی ست.
البته محسن نامجو در نکاتی حق دارد در ادبیات فارسی واژه«ناز» خیلی برای مردان دلپذیر است. برای برخی از آنها با نام زن گره خورده ودر بسیاری از ترانه ها هم آورده می شود. این تصور «مردانه» از «ناز» زن در بسیاری از آثار ادبی و هنری هم وجود دارد. می توانسته هم این ناز زمانی وجود داشته باشد. ولی این مجموعه ادبی در یک فرهنگ مرد محور خلق شده و به زن از بیرون نگاه می کند و اینها برداشت هایی مردانه از زن است، زنی که در بسیاری از بخش ها برای مرد ناشناخته بوده ولی ندانستن هرگز مانع قضاوت کردنش نشده است. مردان برای زنانی که در تصور داشتند، شعر ها گفته اند. تازه بسیاری از این اشعار در دوره هایی ساخته شده اند که زنان نقش اجتماعی هم نداشته اند و مردان تصوری دورادور از معشوق داشتند. ولی انسان امروز که با واکنش های انسان چند قرن پیش زندگی نمی کند. اینهمانی کردن «ناز» با «نه» همان تصورمرد سالاری است که بجای واقعیت واژه «نه» در روبروی خود، آنرا در لفافه «ناز» می پیچد تا غرور آسیب دیده خود را نوازش دهد و تعرض را ممکن سازد.
در بسیاری از آثار هنری مردان سرشناس ایرانی این تصور نهفته است. فیلم بسیار معروف «زیر درختان زیتون» ساخته عباس کیارستمی بسیار هنرمندانه این تصور مردانه از«نه» زن را نشان میدهد. «نه» طاهره را نه کارگردان می خواهد ببیند و نه حتی بازیگر،زنده یاد محمد علی کشاورز و نه حسین پسر روستایی که باوجود تهیدستی از موقعیتی بهتر از طاهره برخوردار است. جالب است فرق نمیکند، هنرمند با سواد و با استعدای باشی و یا یک روستایی بیسواد که نسبت به زنی بیچاره تر از خود در قدرت قرار داری، عملکرد «مردانه» شبیه است. فیلم « زیر درختان زیتون» را بیاد میاورید؟ در صحنه پایانی فیلم ابتدا حسین با میل و خواهش خواستگاری می کند و سپس به سرکوفت و سرانجام در ملغمه ای از تهدید و التماس بله را میگیرد و فیلم با آهنگ شادی این پیروزی مردانه را به پایان می برد. کمتر زنی می توانست این تمکین زیر فشاررا ببیند و احساس شکست درونی نداشته باشد. ولی فیلم که البته بسیار هنرمندانه تهیه شده بود، در جامعه مرد سالار و از جانب دیگر مردان هنرمند با القابی نظیر«بیانیه جهانی عشق» مورد استقبال قرار گرفت. این نمونه را آوردم که بگویم آقایان انگشت را بطرف یکنفر نگیرید، بسیاری از شما در این تفکر نادیده گرفتن «نه» شریکید.
فیلم «زیر درختان زیتون» احساس همدلی بسیاری از شما را بهمراه داشت و تنها صدای اعتراض از سوی زنانی برخاست. در آن فیلم یک دختر دانش آموز روستایی که والدین خود را در زلزله شمال از دست داده بود، در نهایت به خواسته عاشق سمج خود که یک نوجوان روستایی ولی بیسواد بود، «بله» گفت و تسلیم شد. «نه» او از روی «ناز» نبود. او آرزوهای دیگری داشت. او به عاشق خود از روی ناگزیری بله گفت ولی کارگردان فیلم با یک موسیقی شاد این بله را در ملودی شادباش پیچید. توهم بین «ناز» و «نه» در بین مردان قدیمی و ریشه دارست. سالهاست که جنبش زنان تلاش میکند، فرهنگ مرد باور را در واژه ها شناسایی کند و افکار عمومی را به نقش این واژه ها در بازتولید تبعیض جنسیتی در ادبیات، شعر و ترانه توجه دهد. شاید یکی از اشتباهات جنبش زنان نسل گذشته این بوده که مباحث را بیشتر در درون خود نگهداشته است. باید به این زنان جوان دست مریزاد گفت که آنرا بدرون جامعه کشانده اند.
نکته دیگر تحقیر زن به دلیل نا زیبایی است. همین خود یکجانبه بودن این فرهنگ را نشان میدهد که چگونه خود را اصل و زن را دیگری می بیند و از جایگاه خود است که قضاوت می کند، بی آنکه هرگز نگاه را بسوی خود بتواند برگرداند. این یکی از همان ارزش گذاریهای اجتماعی است، که متاسفانه بین بسیاری از زنان هم درونی شده و انرژی و اعتماد بنفس بسیاری را از آنان ربوده است. چرا زیبایی برای زن لازم میشود؟ اینهمه دستاوردهای فرهنگی، هنری و انسانی جامعه بشری را زیبارویان تحقق بخشیده اند؟ آیا جامعه انسانی فاقد این دستاوردها و سرشار از زیبارویان قابل زندگی بود؟ اصلا این چه فاکتوری در شخصیت یک انسان است؟ چرا زن با زیبایی و به بیان دیگر با میزان بهره دهی جنسی اش باید ارزیابی شود؟
نکته دیگری که خوب است در این مبارزه باز شود، تعریف آزار جنسی است. آزار جنسی را که جنبش زنان برعلیه اش مبارزه میکند، محدود به رابطه جنسی نزدیک و یا تجاوز جنسی نیست، بلکه فراتر از آنست. مرزهای آزار جنسی از آنجایی شروع می شود که آزار شونده با گفتار آزارگر دچار شرم گردد. همین رفتار متداولی که گاه در خانواده ها هم دیده میشود، مثلا دختر نوجوانی وارد اتاق میشود و یکی از مردان فامیل با صدای بلند میگوید « به به چه هیکلی بهم زدی» و دخترک از سینه های تازه برآمده اش احساس شرم می کند. مرز انسان را شکستن از همینجا شروع میشود. نیشگون و یا … که دیگر دست درازی به حریم انسانی اند. خوب است که این بحث ها کمک کند که مرزهای بین ما انسانها باز تعریف شود.
پاره کردن مرزهای انسانی هم با پرداخت پول قابل رفع شدن نیستند. ممکن است کسانی هم برای پول به چنین حرکتی در اروپا و یا آمریکا پیوسته باشند، در هر جنبشی افراد سودجو هم می توانند وجود داشته باشد، ولی اهداف یک جنبش را با سودجویی برخی افراد نمیشود به زیر سئوال برد و یا نادیده گرفت.
هر جنبشی اشتباهاتی هم میتواند داشته باشد. می توانند مامورانی هم از سوی رژیم آتش بیار این معرکه شوند. ولی مسئله ای که از جانب این زنان جوان مطرح میشود، خبر از یک مشکل اجتماعی دیرینه در جامعه ما میدهد. تجربه ای که نسل من و نسل های گذشته با خود به گور بردیم و بردند، ولی نسل جوان کنونی شجاعانه خواهان بررسی آنست.
می تواند در آن در مواردی حب و بغض هم باشد. ولی یک چیز روشن است تعرض جنسی در زیر پوست این جامعه و متاسفانه گاه از سوی مردان سرشناس و حتی محبوب اعمال شده و دیگر نباید اجازه دهیم که ادامه یابد.
ما در این سیستم زندگی می کنیم ولی مهره های آن نیستیم. این سیستم سرمایه داری موجود است که تلاش میکند، حتی آسیب ها را هم کالا نموده و با پول جایگزین کند. ولی آسیب جنسی قابل خریداری نیست. این آسیب عاطفی و روانیست. تصحیح رفتار و یا مسئولیت پذیری آزارگر می تواند، به ترمیم این آسیب کمک کند، نه پولی که می پردازد. آنچه که زنان را به چنین حرکتی کشاند، پایان دادن به این تعرض پنهان و تلاش برای روشن کردن مرزهای بین انسانها ست. منهم یکی از آنها هستم.
ناهید نصرت (هلن)