دادخواهی درباره مرگ سحر خدایاری و حق ورود زنان به ورزشگاه

برگرفته از تریبون زمانه

حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها و تماشای مسابقات فوتبال با مرگ سحر خدایاری، معروف به دختر آبی، مورد توجه افکار عمومی در سراسر جهان قرار گرفته است.

سحر خدایاری و مرگ او نقطه عطفی در تاریخ حق‌خواهی است و دادخواهی درباره مرگش، دادخواهی درباره همه حقوق پایمال شده ماست

در طول سال‌های گذشته نیز ده‌ها زن به دلیل تلاش برای ورود به ورزشگاه‌ها در ایران کتک خورده‌اند، بازداشت شده‌اند، از ورود به ورزشگاه‌ها بازمانده‌اند یا به دشواری و در یک بازی موش و گربه، موفق شده‌اند با گریم و ظاهر مردانه، از نزدیک به تماشای فوتبال بنشینند.

با گسترده شدن درخواست حضور زنان در ورزشگاه‌ها و تماشای فوتبال، این حق‌خواهی در نزد مقام‌های جمهوری اسلامی به مساله‌ای امنیتی تبدیل شده و مقاومت در برابر آن و مخالفت با آن، از یک سو از طرف دستگاه‌های امنیتی و از سوی دیگر از طرف مراجع تقلید شیعه و جریان‌های تندروی مذهبی و حکومتی تشدید شده است.

پرسش این است که چرا زنان از ورود به استادیوم‌ها منع شده‌اند در حالی که ۴۰ سال پیش و قبل از پیروزی انقلاب سال ۵۷ در ایران، از این حق برخوردار بوده‌اند؟ چرا باید نیمی از جمعیت یک کشور از تجربه هیجان حضور در استادیوم محروم بمانند و این وضعیت به چنان نقطه پرفشار و رنج‌آوری برسد که یک زن به خاطر آن خودسوزی کند؟

سحر خدایاری و مرگش اما نقطه عطفی در تاریخ حق‌خواهی است و دادخواهی درباره مرگ او، دادخواهی درباره پایمال شدن همه حقوق پایمال شده ماست.


سحر خدایاری، معروف به «دختر آبی»، زن جوانی که به دلیل تلاش برای ورود به ورزشگاه و تماشای مسابقه تیم مورد علاقه‌اش بازداشت شده بود، در جریان پیگیری پرونده‌اش، در اعتراض خودسوزی کرد و چند روز پس از آن درگذشت. او یکی از میلیون‌ها زن ایرانی است که پس از انقلاب اسلامی در ایران، حق ورود به ورزشگاه‌ها را ندارند و مرگ او نشانه‌ای است از فشارهای سنگینی که زنان ایرانی بر اثر تبعیض‌های جنسیتی تحمل می‌کنند.

تاکنون زنان بسیاری برای دستیابی به این حق اعتراض کرده‌اند و بازداشت شده‌اند، اما وعده مسئولان و فشار فدراسیون‌های بین‌المللی باعث نشده که این حق به زنان ایرانی داده شود. حق ورود به ورزشگاه‌ها، یک حق انسانی و در راستای دموکراتیک‌ کردن عرصه ورزش برای همه آحاد جامعه است و نقض آن هیچ توجیه حقوقی و قانونی‌ای ندارد.

برای باز شدن درهای ورزشگاه‌ها به روی زنان به عنوان یک حق، از تمام ورزشکاران حرفه‌ای، قهرمانان، فدراسیون‌های ورزشی، داوران، مربیان ایرانی و تمام شخصیت‌های فرهنگی، هنری و فعالان مدنی می‌خواهیم به تمام شکل‌های مدنی و با روش‌های مختلف به شرایطی که موجب مرگ این زن هوادار فوتبال و محرومیت زنان ایرانی از حق ورود به ورزشگاه‌ها شده، اعتراض کنند.

مخاطب این نامه دادخواهی که خواهان پشتیبانی عمومی از آن هستیم، در اصل خودمانیم. ورزشکاران هم بخشی از پیکره جامعه ما هستند، جزو گروه‌های اجتماعی‌ای هستند که دیده می‌شوند و خوشحالیم که صدایشان شانس شنیده شدن دارد. امیدواریم آنان از این امکان استفاده کنند.

زنده نگه داشتن یاد «دختر آبی» دفاع از حقی است که او به خاطر پایمال کردن آن اعتراض کرد. این حق هم به خودی خود مطرح است و هم جنبه‌ای نمادین دارد. هر حقی -در جایی که در برابر کل یک سیستمِ حق‌کش طرح می‌شود- نماینده کل حقوق است. از کل حقوق پایمال شده‌مان دفاع می‌کنیم وقتی به دفاع از حق «دختر آبی»، سحر خدایاری و «دختر مو آبی»، سپیده قلیان برمی‌خیزیم.

برای دادخواهی به مقامات جمهوری اسلامی نامه بنویسیم، نه اینکه از آنان انتظاری داریم؛ هدف خطاب قرار دادن است، از این سو به آن سو. هدف پرطنین کردن یک خطاب تقابلی است.

از شبکه‌های اجتماعی برای بیان اعتراض خود استفاده کنیم. از رئیسان فدراسیون‌های داخلی و جهانی بخواهیم تا تلاش کنند درهای ورزشگاه‌ها به روی زنان باز شوند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *