سخنرانی سیمین نصیری در کانون برلین – برگرفته از گاهنامه ۸۸
None
با سلام و سپاس از کانون پناهندهگان سیاسی ایرانی در برلین برای دعوت به این نشست و دیدار و گفتوگو با شما
این نشست دو مناسبت دارد. بزرگداشت ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه علیه خشونت نسبت به زنان و معرفی مجموعهی اسناد سمینارهای سراسری سالانه¬ی تشکلهای مستقل زنان و زنان دگر و همجنسگرای ایرانی در آلمان که در فوریهی امسال منتشر شد.
میکوشم گفتههایم را مختصر و در همین چارچوب نگه دارم تا فرصتی بیشتر برای گفتوگو بماند.
با این که فکر نمیکنم در این نشست و در حضور این جمع نیازی باشد تاریخچهی این روز جهانی توضیح داده شود. با این حال چند نکتهای را به اشاره یادآور میشوم به این منظور که دقایقی از فضای امشب را به بزرگداشت خاطرهی سه خواهر میرابل اختصاص بدهیم. به خاطرهی سه مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رافایل تروخیو که از ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۱ بر جمهوری دمونیکن حکومت میکرد.
در ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ این سه خواهر به وسیلهی عوامل این دیکتاتوری به قتل رسیدند. از دههی ۷۰ میلادی با اوجگیری جنبش جهانی فمینیستی زنان، به ویژه در غرب و شمال، یکی از بسترهای تلاشهای زنان بستر نهادهای بینالمللی بود. از سالهای پایانی دههی ۸۰، با همهی نقدهایی که میتوان به این جنبه از تلاشهای بینالمللی زنان داشت، که شاید بخشی یا بسیاری از ما حاضران داشته باشیم، نمیتوان یا نباید بر دستآوردهای این تلاشها چشم بست. از جملهی این دستآوردها نامگذاری روز قتل سیاسی خواهران میرابل به روز بینالمللی «مبارزه با خشونت علیه زنان» است.
این دستآورد هم حاصل مبارزهی زنان بوده است و نه اهدایی از بالا. در روزهای ۱۸ تا ۲۱ جولای سال ۱۹۸۱ در نخستین گردهمایی فیمینیستی زنان آمریکای لاتین و جزایر دریای کاراییب این نامگذاری را زنان شرکت کننده در نشست پیشنهاد و تصویب کردند. تلاش و مبارزه از پایین، مبارزهی روزمرهی زنان فمینیست و تلاش آنان در بالا یعنی در مراجع بینالمللی برای به تصویب رساندن نامگذاری این روز در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ۱۸ سال طول کشید. و سرانجام در ۱۷ اکتبر ۱۹۹۹ مجمع عمومی سازمان ملل نامگذاری این روز را به عنوان روزی جهانی مبارزه علیه خشونت به زنان تصویب کرد. تقریبن سی سال پس قتل خواهران میرابل.
این نامگذاری در سطح جهانی از سویی امکانی شد برای جنبشهای زنان در تاثیر گذاشتن روی افکار عمومی و جلب توجه همهگانی به شکلها و فرمهای گوناگون خشونت نسبت به زنان. همچنین امکانی برای طرح خواستها و اهداف آنان برای مقابله با خشونت نسبت به زنان و دختران. نهادها و گروههای زنان از مستقل گرفته تا وابسته به دولتها سالهاست از این امکان، بسته به امکاناتشان و بسته به دیدگاه و مواضع سیاسی و فمینیستشان در ابعادی متفاوت و ناموزن استفاده میکنند، برای مثال:
نهادهایی Ú©Ù‡ تمرکز تلاشهایشان رویهی تثبیت Ùˆ گسترش دستآوردهای حقوقی بینالمللی است میکوشند سلسله مراسمی بین روزهای ۲۵ نوامبر تا ۱۰ دسامبر سازمان دهند تا به این وسیله پلی نمادین بسازند بین روز جهانی مبارزه علیه خشونت نسبت به زنان Ùˆ روز جهانی مبارزه برای حقوق بشر.
بعضی از نهادهای مستقل میکوشند مراسمشان را برای جلب افکار عموی Ùˆ شرکت دادن آنان در این مبارزه به تمام ماه نوامبر گسترش دهند.
بسیاری از تشکلهای غیر دولتی، نیمه دولتی Ùˆ حتا دولتی، Ùˆ پروژههای گوناگون زنان در این روز یا حول Ùˆ حوش آن تظاهرات خیابانی یا مراسم سخنرانی سازماندهی Ùˆ برگزار میکنند Ùˆ… Ùˆ…
از جملهی این گسترشها بد نیست همین جا به کمپین جهانی «وان بیلیون رایزن» (خیزش یک میلیاردی) اشاره کرد. این کمپین را «او انزلر»، نویسندهی نمایشنامهی «دیالوگ واگینا» در سال ۱۹۹۸ در اعتراض به گفتههای سیاستمدار جمهوریخواه «تود آکین» در بارهی ممنوعیت سقط جنین فراخواند. فراخوانی برای اعتراض یک میلیاری Ùˆ بینالمللی Ùˆ خیابانی به خشونت نسبت به زنان Ùˆ دختران در روز ۱۴ فوریه هر سال برگزار میشود. در ده سال گذشته تظاهرات وسیعی در این روز هم تقریبن در سراسر جهان علیه خشونت به زنان Ùˆ کودکان برگزار میشود Ú©Ù‡ توجه رسانههای پر قدرت را جلب کرده است.
نکته‌ای دیگر را هم در ارتباط با دستآورد Ú©Ù‡ این تلاشهای بینالمللی بد نیست همین جا اشاره کنم. Ùˆ آن این Ú©Ù‡ زندهگی بدون خشونت برای زنان حداقل روی کاغذ Ùˆ اسناد بینالمللی به عنوان یک حق برای زنان پذیرفته Ùˆ به رسمیت شناخته شده است.
اما جنبشهای جهانی زنان کمترین موفقیت را در زمینهی مبارزه با آن دسته از خشونتهای ساختاری داشته است، که از سوی حکومتها اعمال میشود. یعنی پالمال کردن حقوق بینالمللی و به رسمیت شناخته شدهی زنان از سوی حکومتها، قوانین اساسی و یا قوانین مدنی کشورها. حکومتهایی که یا مشروعیت حکوت قانونی را در پهنهی نهادهای جامعهی ملل دارند یا به دست آوردهاند. مشروعیتی که چارچوب و شرایط کنونی حقوق بینالملل آن را تعیین میکند. چارچوبی که بیش از هر چیز ضامن سیاستی متکی به منافع اقتصادی سیستم جهانی سرمایهداری است. سیستم جهانیای که گستردهگی فزاینده و سریع آن از نیمهی دوم سدهی گذشته در برابر چشمهای افکار عمومی جلوهای عریانتر یافته است. متاسفانه باید تاکید کرد که جنبش جهانی زنان کمترین دستآورد را در زمینهای داشته است، که به احتمال زیاد یکی از مهمترین هدفهای مورد نظر زنان شرکت کننده در گردهمایی فیمینیستی زنان آمریکای لاتین و جزایر دریای کاراییب در جولای ۱۹۸۱ بوده است، من از اسناد این گردهمایی اطلاعی ندارم و نمیدانم آیا گردهمایی تا چه حد مستند شده بود و اگر شده بود اسناد آن را در کجا میتوان یافت.
اشاره به نکتهی خشونتهای ساختاری از سوی حکومتها را که موضوعی وسیع است و با مختصرگویی نمیتوان از آن عبور کرد و پرداختن به آن در این جا و امشب ممکن نیست. من امشب این اشاره را آن را پلی میکنم برای پرداختن به مجموعهی اسناد سمینارهای زنان ایرانی در آلمان.
چرا که سرچشمهی آغاز این سمینارها حرکت و مقاومت در برابر یکی از آن دسته خشونتهای ساختاری بوده است که این مجموعه اسناد چون آیینهای شکسته و زنگار گرفته آن را بازمینمایاند. یعنی فرمان حجاب در ۸ مارس ۱۹۷۹. داستان مقاومت، مقابله و سرپیچی بخشی از زنان در ایران را در این میان میشناسیم و میدانیم که موضوع این مجموعه اسناد نیست. این مجموعه اما یک بازنمایی محدود و از گوشهای از تلاشها و مقاومت و مقابلهی زنان ایرانی در تبعید و به طور عمده در آلمان است که ارتباط با همین فرمان و سرپیچی و مقابله با آن شروع شد. فرمان حجاب فرمانی سراسری بود و برای زنان ایرانی خارج از ایران به این معنی بود که گذرنامههای آنان بدون عکس با حجاب تمدید یا تعویض نمیشد. زنان ایرانی ساکن خارج از ایران که به این فرمان گردن ننهادند، تا زمان پخش این هشدار و آغاز حرکت جمعیشان از پاییز ۱۹۸۱ میلادی سرپیچیای فردی بود. در نتیجه نمیتوان از تعداد این سرپیچان گزارشی معتبر داد.
در بارهی ضرورت این گردآوری و انتشار آن حداقل این جا در برلین و با وجود تلاش خستهگی ناپذیر دوستان برلینی برای پیگیری طولانیشان در کار آرشیو حتا کلمهای لازم نیست. اما چند جمله بگویم که چرا من به این کار دست زدم.
راه دراز گریزم از ایران در آغاز تابستان ۱۹۸۶ به هانوفر ختم شد. و بعد کار جست و جوهایم برای آغازی دیگر برای زندهگی اجتماعیام شروع شد. نخستین امکانم کتابخانه و مرکز اسناد کارگاه ایرانیان بود، البته آن زمان به بزرگی امروز نبود. دومین امکان انتشارات کتابها و جزوههایی بود که تشکل مستقل در منزای دانشگاه یا به مناسبتهایی روی میز کتابشان میفروختند. این کتابها و جزوهها را یا خودشان یا زنانی دیگر منتشر کرده بودند. گزارش هشتمین سمینار از جمله جزوههایی بود که آن زمان خریدم. در این گزارش، که با شوق خواندمش، از فراخوان پرشور زنی سخن به میان میآید که فراخوانش زنانی را گرد هم میآورد و بقیهی قضایا که در کتاب اسناد آمده است و تکرار نمیکنم.
بعد در سالهای ۹۵ تا ۹۶ که سالهای ایجاد و شروع همایش پیش آمد که ادامه دادن مستند کردن تلاشهای زنان را بخشی از وظایف سیاسی فمینیستیاش بود و هست. از سوی دیگر در همان ماههای نخست اقامتم در هانوفر با مسعوده پژوم آشنا شده بودم. در پاییز ۲۰۰۶ که مسعوده با مرگ خودخواسته ما را ترک کرد، خواهرش از من خواست تا بخش زنان کتابخانهی او را با هم نگاه گنیم و اگر چیزهایی به درد کتابخانه یا آرشیو اسناد میخورد جدا کنیم تا به کتابخانهی هانوفر هدیه کند. در میان انبوه کاغذهای یک برگی این سند را یافتم و همان زمان در گاهنامه منتشر کردم. با آن که گردآوری اسناد تلاشهای زنان در آلمان و از جمله این سمینارها از همان آغاز کار همایش در گوشهی ذهنم بود، و تلاشکهایی هم برایش میکردم و میکردیم اما مرگ مسعوده برایم هشداری شد و به خودم قول دادم که گردآوری اسناد سمینارها در برنامهام باشد. سرانجام پس از ده سال و چند و ماه بعد از مرگ او این مجموعه منتشر شد.این مجموعهی سه جلدی در ۱۵۰۴ صفحه منتشر است. در پیشگفتار این مجموعه میخوانیم:
در زمانهای به سر میبریم که جابهجایی های سهمگین انسانی آبستن تحولاتی عظیمترند. پیش از آن که سیل عظیم حوادث تجارب گذشته را به امواج آینده بسپارند، تلاش کردیم که تجارب زندهگیهایمان را به عنوان زنانی که اسلام سیاسی را تحت عنوان انقلاب اسلامی در زادگاهمان تجربه کرده و در تبعید در پی رویاهایمان دویدهایم، گوشههایی از آرزوها، رویاها، تلاشها، کنکاشها و توهمات زنانی از نسل ما را از امواج حوادث دور سازیم و این اسناد را چون آیینهای شکسته و زنگار گرفته از آسیبهای سهلانگاری و گذر زمان در پیش رویمان بگیریم.
معرفی – نقدی خوب در بارهی این مجموعه دوست عزیز بسیار پر کارمان مهناز متین ۲۴ مارس امسال با عنوان «فعالیت کنشگران زن ایرانی در تبعید به روایت اسناد» در اخبار روز متشر کرد که در گاهنامهی شمارهی ۸۶ ماه/ مارس ۲۰۱۷ هم منتشر شده است. بسیاری از شما آن را خواندهاید پس برای پیشگیری از تکرار دانستهها گفتههای او را تکرار نمیکنم. تعدادی کپی از مقالهی را آوردهام تا دوستانی که آن را نخواندهاند متن را داشته باشند. بنا بر این تکیهی اشارههایم را روی دشواریها و کمبودها میگذارم. کمبودها به طور عمده نیافتن بسیاری از اسناد؛ اسنادی که از دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی یافتم بدون تاریخ و نام نویسنده بود، اگر اسنادی نام کوچک نویسنده یا تهیه کنندهی مقاله را دارد، مشخص نیست که آیا نام مستعار است یا نام واقعی نویسنده باشد؛ وجود تعداد معدودی اسناد متناقض با هم؛ دیگر کمبود مجموعه نداشتن فهرست اسامی است. به این فقدان آگاه بودم اما امکان تکنیکی و فرصت زمانی رفع آن را نداشتم. یکی دیگر از کمبودهایی که به آن آگاه بودم نبود زیرنویس در پایین اسناد ثبت شده در صفحههای ۳۳۹ تا ۴۳۶ جلد سوم است. در این جا به چند نمونه از این نقصها و دشواریها اشاره میکنم.
مجموعه با سندی شروع میشود که تاریخ آن دو سال پیش از آغاز این سلسله حرکت جمعی و متداوم ۳۷ ساله است. با سندی که در مجموعه با عنوان «نخستین اعتراض» ثبت شده است. توجه به این سند را من مدیون منیره کاظمی و مصاحبهی او با مهشید پگاهی هستم. من بیش از ۲۰ سال است که در این گردهماییها شرکت کردم و نزدیک به ۲۷ سال آنها را به صورت نظری دنبال کردهام تا انتشار این مصاحبه از وجود این سند و این اعتراض بی اطلاع بودم. تحصن دانشجویان عضو و هوادار کنفدراسیون ایرانی در ۱۴ مارس ۱۹۷۹ کنسولگری ایران در بن بود، با خواست ارسال تلهفاکس آنان در اعتراض به سرکوب حرکت اعتراضی زنان در ایران به فرمان حجاب و پخش متن آن از رادیو و تلهویزیون بود. اعتراضشان موفق بود و متن تلهفاکس اعتراضی از رادیو و تلویزیون پخش شد. اما متن تلهفاکس را متاسفانه نیافتم و متن آن در این مجموعه اسناد نیست.
نمونهای دیگر در جلد دو صفحهی ۱۹۹ این مجموعه در در نوشتهای از دوست عزیز شهین نوائی میخوانیم: در پاییز ۱۹۸۱ اولین فراخوان از هانوور توسط مسعوده آزاد به دیگر شهرها فرستاده شد. عنوان این فراخوان «هشدار به همهی زنان مبارز ایران» بود. در نخستین گردهمآیی سراسری در ۲۴ نوامبر ۱۹۸۱ در شهر برلن غربی، جنبش مستقل زنان ایرانی در خارج از کشور پایهگذاری شد. در فاصلهی ۱۵ ماه پس از اولین گردهمآیی، شش سمینار سراسری برگزار میشود و در هفتمین سمینار در ماه مارس ۱۹۸۲ در شهر فرانکفورت آلمان غربی، اساسنامهی «جنبش مستقل زنان ایرانی در خارج از کشور» تصویب و به ثبت میرسد.
برای این مجموعه اما پس از فراخوان مسعوده که آن هم بدون تاریخ است، من سند دیگری پیدا نکردم. نخستین سند این مجموعه اطلاعیهی برگزاری سمینار در شهر ماربورگ است که در روزهای ۳ و ۴ یولی ۱۹۸۲ برگزار شده است.
این اسناد یا منابع کجا هستند؟ آیا امکان این هست که در جلد چهارمی با عنوان ضمیمهی این مجموعه روزی منتشر شوند؟ آیا از جمع زنانی که در سمینارهای سالهای ۸۰ شرکت داشتند، در سمینارهای سالهای ۲۰۰۰ به بعد هم شرکت داشتهاند؟
نمونهای دیگر، در صفحهی ۱۰ جلد یک، نام نویسندهی مقالهی «تاریخ مبارزات زنان در آلمان» آمده است «پری کلن» او مقاله را به سمیناری در سال ۱۹۸۲ میآورد، سمینار در کجا و چه تاریخی از سال ۱۹۸۲ برگزار شده است؟ آیا پری نام داشته است؟ و از جمع زنانی که در ۱۷ سال اخیر سمینارها شرکت میکنند، کسی او را میشناسد؟
آیا ضرورتی برای یافتن همهی اینها – اسناد، منابع و زنان فعال آن سالها- میبینیم؟
برای تا حد ممکن دقیق کردن سال اسناد تقویم سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۷ را روی مونیتور نسب کرده بودم با این حال هنوز نگرانم بعضی از تاریخها دقیق نباشند.
تلاشهای ما زنان همایش از سال ۱۹۹۹ برای مستند کردن سمینارها در گاهنامه تا سال ۲۰۰۳ در کل نتیحه نداشت. از سال ۲۰۰۴ کمی موفقتر بودیم با این حال بعضی از سخنرانان به خواهش و پیگیری ما بی اعتنا ماندند. یعنی این مجموعه حتا در سالهایی که امکانات سوپر مدرن در اختیارمان گذاشته بود بازنماییای کامل از محتواهای طرح شده توسط سخنرانان ارایه نمیدهد.
در جلد اول اسناد سمینارهای برگزار شده تا فوریهی سال ۲۰۰۶ در ۵۱۶ صفحه ثبت شده است. در جلد دوم در ۵۱۹ صفحه اسناد سمینارها از سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۱۲ گردآوری شدهاند. در جلد سوم تا صفحهی ۳۲۰ اسناد سمینارها از سال ۲۰۱۳ تا سال ۲۰۱۶ ضبط شدهاند. در بخش اسناد ضمیمه در جلد سوم ۱۸ صفحه به مصاحبههایی اختصاص داده شده است که امید داشتم و داشتیم جای خالی سمینارهایی که اسنادی از آنها نیافتهایم را پر کنیم، که این تلاش هم نتیجهای چشمگیر نداشت و تنها دوستانی از هانوفر و کلن به فراخوان مصاحبهها پاسخ دادند. بخش آخر ضمیمهها از صفحهی ۳۳۹ تا ۴۳۶ شامل تصویرهایی از اسنادی است که گوشههایی از تلاشهای زنان ایرانی در تبعید را بازمینمایاند.
در ضمن در این مجموعه چند سند از سمینارهایی ثبت شدهاند که به سلسلهی سمینارهای سراسری تعلق ندارند، پس از مشورت با دوستان یاری دهنده ثبت آنها را در این مجموعه ضروری یافتیم.
در پیشگفتار میخوانیم: …این سمینارها در شهرهای مختلف آلمان عمومن در شهرهای برلین، هانوفر، فرانکفورت و کلن در یک آخر هفته برگزار میشدند و بین صد تا دویست و پنجاه زن در آنها شرکت میکردند. در روز آخر سمینار گفتمان سمینار آتی با رایزنی شرکتکنندهگان انتخاب میشد و کمیتهای از یکی از شهرها برگزاری آن را به عهده میگرفت. در سمینارهای اولیه بسیاری از سخنرانان با نامی مستعار شرکت داشتند و حتا شرکتکنندهگانی که تازه از جمهوری اسلامی به اروپا گریخته و پناهنده شده بودند، اغلب با اسامی غیرواقعی در آن شرکت میکردند. از این رو در مواردی نام سخنرانان روشن نیست. شرکتکنندهگان عمومن ساکن آلمان بودند ولی از کشورهای هلند، فرانسه، بلژیک، انگلستان، سوئد و حتا آمریکا هم در مواردی مهمان و یا سخنران شرکت داشتند. تلاش میشد که برای تبادل فرهنگی در روز اول از زنان غیر ایرانی و بومی نیز دعوت شود.
و یا: از سالهایی تنها یک اعلامیه یافته شد یا گزارشی یا یک آگهی در نشریهای. از سالهایی متنهای دستنویس بعضی از سخنرانیها، با اشاره به شهر زنان ارایه کنندهی موضوع مورد بحث. بسیاری از اسناد دههی ۸۰ و ۹۰ میلادی بدون تاریخ بودهاند و کوشیده شد با مقایسهی سالنامهها تا حد امکان سال برگزاری درست ثبت شود. در سالهایی به موازات سمینارهای سراسری، زنان ایرانی برگزار کنندهی سمینارهایی دیگر بودهاند. آن جا که اسنادی از این سمینارها یافته شد، در مجموعهی اسناد سمینارهای همان سال ثبت شدهاند.
آیا امکان بررسی محتوایی این اسناد هست؟ در حال حاضر اینها و بسیاری دیگر از این دست پرسشهایی باز هستند. من هم قصد ندارم به محتوا یا بهتر بگوییم محتواهای ثبت شده در این مجموعه بپردازم. اینجا تنها به اشارههایی کوتاه بسنده میکنم. زنجیرهی و رشتهی نقد و مقابله در برابر شکلهای گوناگون خشونت ساختاری ناشی از تبعیض جنسیتی در مسیر ۳۷ سالهی این سمینارها هرگز گسسته نشده است. از تبعیضهای ناشی از تبعیض طبقاتی گرفته تا نهادها اجتماعی و سنتی مذهب، خانواده، ازدواج، خشونت در خانواده تا موضوع هموفوبی مورد توجه و موضوع بحثهای این سمینارها بوده است.
اما با نگاه به این مجموعه میبینیم موضوعهایی که مورد توجه، بحث و نقد قرار نگرفتهاند از جمله ملیگرایی و به تبع آن راسیسم، یهودستیزی، بهایی ستیزی و نظامیگری بوده است. دلیل پرهیزمان یکی از پرسشهایی است که شاید توجه زنان ایرانی فعال در تبعید را در در آینده به خود جلب کند.
گفتههایم را با یک نکته تمام میکنم نظر من یکی ویژهگیهای این سمینارها تفاوت آن با سمینارهای آکادمیک است. گاهی در سمینارها احساس میکنم ویژهگی فراموش میشود و در نتیجه انتظارها از آنها را غیر واقعی میشود. شرکتکنندهگان این سمینارها مانند سمینارهای آکادمیک با شرکتکنندهگانی که از جنبهی سطح دانش نسبت به موضوع، علایق و مواضع مجموعهای همگن نیستند و نمیتوانند باشند، این سمینارها بیش از هر چیز گوشهای از فعالیتهای سیاسی- فمینیستی خودگردان و اپوزیسیونل زنان ایرانی در تبعید و به طور عمده در آلمان بوده است و فکر میکنم با همین ویژهگی میتواند به حیاطش ادامه دهد و حلقهای کوچک از شبکههای ارتبطهای گوناگون زنان ایرانی در تبعید بماند. نکتهی مهم دیگر که به آن اشاره کنم و سخن را به پایان برسانم: به نظر من بار اصلی این تداوم نزدیک به چهل سال به دوش شرکت کنندهگان آن بوده است، که امکان بازتاب آن در این مجموعه، مانند تمام مجموعه اسناد جاپی وجود نداشت و ندارد. این پایان ارج نهادن متواظعانه من است به صدها و صدها زنی که این بار را تا اینجا دست به دست حمل کردهاند و به امروز رساندهاند.