برگرفته از گاهنامه
None
پری جهانبخش زاده در شهریور ۱۳۳۴ در خانواده ای زرتشتی و فرهنگ دوست به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۲ وارد دانشکده پلی تکنیک تهران شد و در رشته مهندسی پتروشیمی به تحصیل پرداخت. از معدود دختران فعال در جنبش صنفی، کتابخانه دانشجویی و کمیته کوهنوردی دانشکده بود.
در حوالی انقلاب به محافل مطالعاتی راه کارگر روی آورد هر چند این ارتباط دیری نپایید، اما در همان دوران کوتاه دوستان راه کارگریش را با مقوله « فمینیسم » آشنا کرد. در اوایل سال ۱۳۵۸ به اتحاد ملی زنان (اتحاد) پیوست و به زودی یکی از کادرهای برجسته زنان شد.
پری زنی باورمند به آزادی و رهائی بود. ذهنی دقیق ، تحلیل گر و مستقل داشت. در برخورد به ارتجاع مذهبی بدون اما و اگر رادیکال بود. در مدت کوتاهی در اتحاد ملی زنان به همکاری صمیمی و مبتکر در پیشبرد مبارزه زنان شناخته شد. تحصیلات دانشگاهی را در سال ۱۳۵۹ به پایان رسانده بود که به گزارش یکی از اعضای انجمن اسلامی دانشکده در سال ۱۳۶۰ به اتهام فعال چپ دستگیر شد و هفت ماهی در زندان بسر برد.
پس از آزادی از زندان مدتی در سازمان آب تهران و مدتی هم بعنوان مدیر داخلی در کارخانه ای به کار اشتغال داشت. در سال ۱۳۶۷ به آلمان سفر کرد و پس از دو سال به کالیفرنیا مهاجرت کرد که تا پایان عمر در آنجا سکونت و به تدریس اشتغال داشت.
هر چند دوران کوتاهی را در آلمان گذراند، خاطرات آن دوره، کناره های رود راین و کوهپایه های اطراف، کندو کاو در موزه ها، تبادل تجربه در گروههای زنان آلمانی، شرکت در سمینارهای سالیانه جنبش مستقل زنان ایران و دیدار دوستان قدیم از شیرین ترین یادگارهای زندگیش باقی ماندند.
پری شیفته طبیعت بود و خلق و خوی حساسش در کوه، دشت، جنگل و دریا آرام می گرفت. او بهمراه همسرش که در گروه کوهنوردی کالیفرنیا آشنا شده بود، از هر فرصتی برای دیدن ناشناخته های طبیعی استفاده می کرد و به سفرهای دور می رفت. در مبارزه اجتماعی اهل گام های پرتامل بود. فکر کردن را بیشتر از دویدن دوست داشت. ذهنی پر سئوال داشت، ولی از جوابهای ساده و کلیشه ای برحذربود. پرشور و با علاقه تلاشهای رهایی طلبانه زنان را دنبال می کرد و در ترویج نوشتار زنان و بهبود پروژه های زنان یاری می رساند.
پری تا پایان زندگی از علاقمندان و جویندگان علم ، فرهنگ ، هنر و سیاست باقی ماند و حتی در دوران بیماری به ارتباط با گروه زنان شهر محل اقامتش ادامه داد. پری در شهریور ۱۳۹۴ پس از یک سال تلاش برای غلبه بر بیماری زمانی که پذیرفت که جسمش دیگر طاقت درد را ندارد، از تلاش دست کشید تا با آرامش سفرش را به پایان رساند و بگفته خودش آماده « پرواز» شد.
تصویر زیر آخرین نقاشی اوست که سه ماه قبل از در گذشتش در دیداری با بستگان در لندن کشیده است.
شعر زیر از ناهید نصرت در سوگ او سروده شده است:
در سوگ دوست
نام تو در دفترم بی حضورت هم گرمی بخش است.
نمیدانم بر تو چه گذشت
تو در یاد من ولی هرگز برودت نخواهی شناخت.
تو نرفته ای
تو هستی
در یاد هایی که مهر بخشیدی
با لبخند گرمت
با زلالی سرشتت
با لطافت روحت
با هر آنچه که شاید برای بسیاری آشنا نبود
تو هستی
تو در گوشه گوشه اتاقم حضور داری
در گل خشکیده دفتر یادداشتم
در تصویر درختان سالخورده
در جسم فلزی زنی که می خواست پر گیرد به فراخنای زندگی
…
با یاد تو
زاغه ها و کپر نشین ها
کودکان ژولیده
زنان تهی کوچه های تن فروشی
اتاقکهای نمور سری دوزی
شالی کارها و خرمن خرمن خوشه های برنج
کلبه های گم شده در مه
چادر نشین ها
آفتاب داغ و چهره های خشکیده از حسرت
….
در یادم
سر ریز می شوند.
کجایی که باز با تو از آنها بگویم
ولی نه آنگونه که اشک به چشمان پر مهرت بیاورم
می توانم ببخشم خودم را؟
نازنینم
مرا بخشیدی؟
کلن سپتامبر ۲۰۱۵