گزارش سرور صاحبی از بیست و چهارمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران – برگرفته از گاهنامه
گزارشی از ۲۴امین کنفرانس بنیاد پژوهش¬های زنان ایران در کلن، از تاریخ ۲۶ تا ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۳
این بار بیست و چهارمین کنفراس بنیاد پژوهشهای زنان ایرانی در دانشگاه شهر فرهنگی و قدیمی آلمان، کلن، که تاریخی دو هزار ساله دارد، برگزار شد. دانشگاه این شهر نیز یکی از قدیمی ترین دانشگاه های اروپاست و وابسته به بنیاد پژوهشهای آلمان است که در پیشرفت علمی این کشور نقش به سزایی دارد.
کنفراس امسال در دانشکده¬ی علوم انسانی دانشگاه کلن برگزار میشد که فضایی سبز زیبا آن را در برگرفته بود. بی اختیار مرا به یاد دوران دانشجویی خودم انداخت. خاطرات آن دوران و این که چه فکر میکردیم و چه شد.
خیلی زود یا بهتر است بگویم سر ساعت به دانشگاه رسیدیم من و پاره¬ای از دوستانم. دوستان برگزار کننده در رفت و آمد و جنب و جوش، خندان در حال تنظیم پوشه های شرکت کنندگان بودند. زنان آلمانی هم در کنار زنان ایرانی در نامنویسی و تنظیم کارها همکاری میکردند. بسیار دلگرم کننده و خوشایند بود. در راهرو یا ورودی اصلی کنار پنجره میز و صندلی قرار داشت که میتوانستی لحظهای بنشینی و به بیرون چشم بدوزی. راهروی بلندی را گذراندم و به محوطهای رسیدم که انتشارات فروغ کتابهایش را به فروش گذاشته بود. پس آن در برابر سالن کنفراس میزی گذاشته شده بود که با دو عکس که به گل آراسته شده بودند. تصویر دوستان از دست رفته مان، راضیه غلامی شعبانی ابراهیمزاده زن برگزیده هفدهمین کنفراس بنیاد،
سارا یا لوئیز باغرامیان، سخنران سیزدهمین کنفراس بنیاد.
کل برنامهی امسال با عنوان «زن، تن و اختیار» شامل ۵ تک سخنران و سه میزگرد که هر میزگرد در برگیرندهی سه سخنران و یک میز گردان بود. علاوه بر این برنامهی جایزهی بنیاد حامد شهیدیان، بزرگداشت زنان برگزیدهی سال، معرفی گروه¬های زنان در کلن و معرفی کتاب زنان، نیز برنامه هایی بودند که در میان سخنرانی ها اجرا شد.
در هر سه روز برنامه های هنری وجود داشت، که یک تئاترـ رقص و دو تک نوازی گیتار، برنامهی دریا دادور، تک نوازی پیانو، آواز ترکی و رقص عربی را در بر می گرفت.
گر چه موضوع سمینار موضوعی بنیادی بود اما در مجموع این موضوع بیشتر البته نه همه از دیدگاه برابری زن و مرد به آن پرداخته شده بود تا دیدگاه خلق اندیشه ای مستقل از اندیشهی مرد سالارانه.
نخستین روز سمینار، جمعه ۲۶ ژوئیه، با خوش آمدگویی کمیتهی برگزارکننده ی آغاز شد که توسط فردوس از نسل اول (تبعیدی ایرانی) زنان و خورشید از نسل کنونی به زبان فارسی و آلمانی اجرا شد.
آن دو گزارشی کوتاه در بارهی چگونگی انتخاب موضوع کنفرانس «زن، تن و اختیار» دادند.
آنگاه خانم گتنز از دانشگاه کلن، و مسوول ادارهی ارائهی امکانات برابر برای زنان و مردان به روی سن آمد، کمیتهی برگزار کننده از او به خاطر همکاری اش و فراهم کردن امکان برای برگزاری برنامه در محل دانشکدهی علوم انسانی تشکر کرد و خانم کتنز هم به شرکتکنندگان خوش آمد گفت.
لحظه ای بعد آوای و شعرخوانی دو هنرمند جوان ایرانی و آلمانی در فضا پیچید. و پیش از شروع سخنرانی ها. معرفی هنرمندان هنرهای تجسمی آغاز شد. نمایشگاه نقاشی یکی از برنامه هایی است که هر ساله در کنفراس بنیاد برگزار می شود امسال ۶ هنرمند نقاش سودابه اردوان، پروانه زرگر، ژاله باقری، نغمه رومی، آرتا داوری و علی باغبان به روی صحنه آمدند و به شرکت کنندگان معرفی شدند. آنها تابلوهای خود را در سالنی دیگر به نمایش گذاشته بودند. و از همه برای دیدن آثارشان دعوت کردند.
قوانین و وضعیت حقوق زنان در رابطه با قانون اساسی جمهوری فدرال
سخنرانی ها با سخنرانی سوزانه بئر (Susanne Baer) از برلین به زبان آلمانی آغاز شد. او از سال ۲۰۱۱ قاضی «سنای اول» دیوان عالی نظارت بر قانون اساسی آلمان در کارلسروهه، استاد رشتههای حقوق مدنی و پژوهشهای جنسیتی در دانشکدهی حقوق دانشگاه هومبلت (Humboldt) برلین، استاد رشتهی حقوق بینالملل در دانشکدهی حقوق میشیگان آمریکا و استاد میهمان «دانشگاه اروپای مرکزی CEU» در بوداپست می باشد. او به خاطر دفاعش از برابری حقوقی زنان و مردان همجنسگرا و همچنین به عنوان یک زن لزبین مفتخر به دریافت جایزهی Augspurg-Heymann-Preis در سال ۲۰۱۳ شد.
درونمایهی سخنرانی سوزانه بئر قوانین و وضعیت حقوق زنان و رابطهی بین حقوق زنان و قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان بود.
ـ به وجود آزادی بیان، اجتماعات و مذهب در قوانین اشاره کرد و مطرح کرد که «بعد از سال ۱۹۹۴ و وحدت آلمان، جملهای در قانون اضافه شده مبنی بر این که حقوق زن و مرد برابر است و دولت و حکومت موظف به اجرای این برابری است.»
ـ به سان حقوقدان تلاش میکند در حوزهی سیاست دخالت نکند، اما در حوزهی کاری خود از آزادی، برابری و حرمت انسانی دفاع میکند.
ـ از آزادی مذهب در قوانین آلمان سخن گفت و آن را امری مهم میدانست و در نتیجه منع حجاب را مغایر آزادی مذهب می¬دانست.
ـ خواهان تعادل میان حقوق بشر و حقوق مذهبی مردم بود و بر این باور بود که با بحث و گفتوگو می¬توان راهکارهایی برای فضاهای متضاد، جست و جو کرد.
ـ بر این نظر بود که گر چه در تظاهرات پوشش کامل چهره را به خاطر در نظر گرفتن امنیت عمومی در قانون آلمان منع کرده¬اند، اما این امر نباید مانع بحث حجاب شود، از این رو بحث در بارهی برقع را ضروری می¬دانست.
نوبت به اهدای جایزهی حامد شهیدیان رسید. امسال این جایزه به ساغر غیاثی، توسط نسیم اعلائی (خواهرزادهی حامد شهیدیان) داده شد.
ساغر در زمینهی پژوهشهای فمینسیم انتقادی «نقد و بررسی اثرات متقابل بین ناسیونالیسم و فمینیسم در ایران مدرن» کارکرده بود.
موقعیت زنان پس از بهار عربی
سخنران دوم، امل رمسیس از مصر بود. که بعد از ظهر جمعه بی حضور خودش از راه اسکایپ برنامه ادامه پیدا کرد.
امل رمسیس (Amal Ramsis) فیلمساز مصری در سال ۱۹۹۳ در رشتهی حقوق از دانشگاه مصر فارغالتحصیل شد و سه سال به عنوان حقوقدان کار کرد. او از موسسان مرکز تحقیقات زنان «معا» (با هم) در سال ۱۹۹۲ است. او رشتهی کارگردانی را در مدرسهی فیلم سپتیما آرس در مادرید میخواند و در کارنامهاش فیلمهای کوتاه و فیلمهای مستند زیادی دارد.
او متن سخنرانی اش را که به زبان انگلیسی نوشته بود، از پیش برای کنفرانس فرستاده بود و هایده درآگاهی در همان روز و لحظه قبول کرد که آن را ترجمه کند و در شروع سخنرانی متن را خواند. در ادامه پرسش و پاسخ با امل رمسیس از راه اسکایپ انجام شد.
در سخنرانی امل با عنوان «موقعیت زنان پس از بهار عربی» آمده بود: «دوست دارم از آنجا شروع کنم که ما انقلابمان را در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ شروع کردیم. برای اولین بار در زندگی میلیونها زن حس میکنیم که در بهشت برابری، احترام متقابل و بحث و گفت و گوی فعال هستیم. از همان بدو امر زنان شریک رهبری گروههای انقلابیاند که به اسم مردم صحبت میکنند و هیچکس نمیتواند حق ما را زیر سوال ببرد. شرکت در زندگی سیاسی در پانزده سال گذشته در جهان عرب و به ویژه در مصر به گونهای بارز در آثار بسیاری از فیلمسازان بازتات یافته است. قابل توجه است که اغلب فیلم¬ها در بارهی زنان فیلمهای سیاسی بوده است که به شدت به سیستم حاکم نقد داشتهاند و با تهور و شجاعت بسیار آلترناتیوها را مطرح کردهاند. در کشورهایی از قبیل الجزایر، فلسطین، مصر و لبنان فیلمسازان زن در فیلم¬هایشان مرزهای سانسوری را که در مقابل خلاقیتشان وجود داشته است، شکسته اند. در چنین متنی یک زبان سینمایی مستقل و خلاق رشد کرد که درگیر فعالیت سیاسی زنان در این جوامع بود، علیرغم این که قانون و سنت چنین حقی را در این جوامع برای آنان قایل نیست.»
برداشتی که من از نوشتهی امل داشتم این بود که بسیار احساسی و شعار گونه و کلی بود. من نفهمیدم این زبان سینمایی مستقل چیست؟ این که زندگی سیاسی در ۱۵ سال گذشته به نحوی در آثار فیلمسازان زن منعکس شد. حداقل چند فیلمساز زن را نام میبرد و یا نام و موضوع برخی از فیلمها را به گونه ای خلاصه مطرح می¬کرد. زنان چه گونه مرزهای سانسور را شکستند. و این که زنان در رهبری گروه¬های انقلابی شریک هستند. یا از بهشت برابری سخن گفت این بهشت برابری چه بود؟ چه گونه بود. من نگاه او را به ارتش مصر نفهمیدم در نوشتهاش از یک سو مطرح کرد که ارتش با حمایت اخوانالمسلمین و آمریکا قدرت را در یک دوران خونین یک ساله به دست گرفتند و از سوی دیگر حرکت ارتش را بر ضد اخوان المسلمین به گونه ای تایید میکرد. با این که پرسش کنندگان این امر را به او تذکر دادند. این که زنان در این جنبش شرکت داشتند را که بسیاری از ما در رسانه ها و اینترنت شنیده یا خوانده بودیم. چگونگی شرکتشان و کنش های مستقل آنها در این ۱۵ روز و یا پس از آن چه بودند؟
زنان برگزیده سال ۲۰۱۳
پارهی بعدی برنامه فیلمی ۲۵ دقیقه ای از بنیانگذاران نشریهی «نیمه دیگر» بود که به عنوان زنان برگزیدهی امسال، انتخاب شده بودند. پنج تن از زنان هسته ی اولیه، از چگونگی گردهمایی خود و انتشار نشریه سخن گفتند.
نطفهی اولیهی شریهی «نیمهی دیگر» در پی انقلاب ۱۳۵۷ در ایران بسته و نخستین شمارهاش در بهار ۱۳۶۰ به چاپخانهی طوس سپرده شد، اما در پی فضای ترور و اختناق که از ۳۰ خرداد همان سال به وجود آمد، از زیر چاپ بیرون نیامد. فکر انتشار نشریه از بین نرفت و از سال ۱۳۶۱ چهار نفر گرد آمدند تا برای انتشار آن برنامه ریزی کنند و این گونه «نیمه دیگر» در سال ۱۳۶۳ در لندن شروع به انتشار کرد.
در بیانیهی انتشار این مجله در شمارهی اول آن اهم وظایفشان بیان شده است:
«به عنوان زن نگاهی ویژه به تاریخ بیفکنیم و در پناه آن خود را در کلیت اجتماعی هر عصر و دوره¬ای ارزیابی و تبیین کنیم… به عنوان زن نگاهی ویژه بر فرهنگ کشورمان بیفکنیم. ما شاهد انکار حقوق حقهی زنان توسط خود آنان و نیز شاهد امر به معروف و نهی از منکر مردان در قالب «یا روسری یا توسری» بودهایم… به این مناسبت شناخت اسلام چه در حیطهی تفکر و ایدئولوژی و چه در حیطهی زندگی روزمره، به عنوان یکی از عناصر غالب بر فرهنگ کشور ما از اهمیت ویژهای برخوردار است. به عنوان زن نگاهی ویژه بر جریانات سیاسی کشورمان بیفکنیم. در شرایط حاضر مبارزهی زنان از وزنهی ویژهای برخوردار شده است، آن قدر که میتواند در رهایی کل جامعه موثر افتد…
باید به مسایلی نظیر جنسیت و مفاهیمی نظیر سرکوب زن در حیطهی روابطش با مرد، چه در قالب خانواده و چه در پهنهی اجتماع، پرداخت. باید با روح انتقادی و برخورد بنیادی مسایل ویژهی زنان را طرح کرد و از برخورد نظرات استقبال کرد. ما خود پیرو نظر واحدی نیستیم و برخورد عقاید را برای شناختن و مبارزه کردن ضروری میدانیم. تنها معیار ما، تنها تعهد مشترک ما، تعهد به دفاع از حقوق زن و مبارزه برای رهایی است.»(۱)
اعضای اولیه هیات تحریریهی «نیمه دیگر» هشت زن هستند که اکثرن با نام مستعار مینویسند: لیدیا آوانسیان، زهرا امیدوار، میترا پشوتن، گلنسا رازی (سیما معتمد)، مریم صمدی، آذر طبری، ناهید یگانه (پروین پایدار)، شیدا گلستان. از شمارهی ۷، شیرین فروغی نیز به آنها میپیوندد و افسانه نجم آبادی از سوی هیات تحریریه به عنوان ویراستار انتخاب میشود.
گلناز امین لوح تقدیر را به فتحیه زرکش یکی از اعضای هیات تحریریه این نشریه که ابتدا بسیاری از کارهای فنی آن را انجام میداد، اهدا کرد. او پس از تشکر از بنیاد، سخنی در باره مجله ی «نیمه دیگر» گفت و از همسرش حسین باقرزاده به خاطر یاری او در تمام لحظه ها تشکر کرد.
آنگاه حسین باقرزاده به روی سن آمد و شعری را که در نقد زبان مردانه سروده بود، خواند:
«زبان را باید شست،
فرهنگ را باید صیقل زد.
زبان مذکر
فرهنگ ارزشهای جنسگرایانه
«مرد»، «مردی»، «مردانگی»، «جوانمردی»، «پایمردی»
«زن»، «زن صفتی»، «زن ذلیلی».
یکی را نماد شجاعت و سخاوت گرفتن
و دیگری را نمود ترس و جبونی و ذلت.
تعبیرات جنسگرایانه،
ارزشهای نابرابر…»
پیکر زن و حجاب در جوامع اسلامی
«پیکر زن و حجاب در جوامع اسلامی» عنوان میزگردی بود که سیران آتش از برلین، شهلا شفیق از فرانسه، صدیقه وسمقی از سوئد به عنوان سخنرانان میزگرد و چیلر فیرتینا از شهر کلن به عنوان گردانندهی در آن شرکت داشتند. تلاش شده بود که میزگرد آمیزه¬ای از نظرهای گونه گون باشد. دو زن دین باور، یکی ایرانی صدیقه وسمقی از سوئد ،دیگری ترک سیران آتش از آلمان با دو دیدگاه متفاوت نسبت به اسلام و شهلا شفیق چپ، لائیک، نویسنده و پژوهشگر ایرانی از فرانسه. لائیسیته نقش پر رنگی در این میز گرد داشت.
هر سه سخنران بر این نظر بودند که:
ـ حجاب امری سیاسی است.
ـ حجاب ویژهی زنان است.
اما در طرح مساله و رابطه اش با پیکر زن دیدگاههای متفاوتی داشتند.
حجاب شرعی و اسلامی عنوانی جدید است.
صدیقه وسمقی، نخستین سخن¬ران شاعر، نویسنده و اسلام پژوه، در رشتهی فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران دکترا گرفته و عضو هیات علمی دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه الزهرا بوده است. او یک سال در دانشگاه گوتینگن آلمان تدریس کرده است. و در حال حاضر به عنوان نویسندهی مهمان در شهر اپسالا سوئد زندگی میکند.
او بر این نظر بود که:
ـ مسالهی پوشش و لباس زن، مسالهای بسیار ساده است
ـ حجاب در کشور ایران مسالهای سیاسی شده است، زیرا حکومت دینی در این کشور است.
حکومت جمهوری اسلامی مدعی ست که براساس فقه و شریعت اسلامی کشور را اداره میکند در نتیجه هر
موضوعی که به گونه¬ای با دین ارتباط پیدا کند به حکومت دینی مربوط میشود
ـ از این رو مخالفت با دیدگاه رسمی حکومت مخالفتی سیاسی میشود.
ـ حجاب مسالهای نیست که شریعت و اسلام روی آن تاکید کرده باشد.
ـ حجاب شرعی و اسلامی عنوانی جدید است.
ـ مساله پوشش زن به صورت نادرستی تحریف شده و اسلام با آن رویکرد افراطی نداشته و پوشاندن سر را برای زنان الزامی نکرده است.
ـ اسلام استفاده از لباس را به عنوان یک پدیدهی پسندیده در جامعه، توصیه کرده است.
ـ با مخالفت با حجاب و پاک کردن صورت مساله نمیتوان مشکل را حل کرد.
ـ باید به طور منطقی با حجاب مبارزه کرد و برهنگی مبارزه با حجاب نیست.
ـ بدن زن محترم است و نباید تحت سلطهی هیچکس قرار بگیرد.
ـ زن ها هنوز رفتار انفعالی و عکس العملی دارند، برای تغییر باید حرفهای نو بزنند.
ـ زن اختیار بدنش را دارد ولی نمی تواند هر کاری که میخواهد با آن بکند.
انقلاب جنسی در اسلام
سیران آتش سخن¬ران بعدی بود. او در شش سالگی به عنوان فرزند خانوادهی «کارگر مهمان» از ترکیه وارد آلمان شد. حقوق خوانده و تا سال ۲۰۰۶ به وکالت اشتغال داشته است. او نویسنده نیز هست و جوایز بسیاری را دریافت کرده است به سان جایزه زنان سنات برلین در سال ۲۰۰۴.
سیران با نقد آخرین سخن صدیقه وسمقی گفت: تن من مال منه و هرکاری دلم میخواد میتونم با آن بکنم. افزود:
ـ شان انسانها قابل دستبرد نیست و انسانها میتوانند آزاد زندگی کنند.
ـ وقتی این آزادی و حدود را کس دیگری تعیین میکند. و ما پیکرمان را زیر حجاب می پوشانیم، این نشان اختیار زن نیست،
حجاب نشانه ی یک تفکر مردسالارانه است که زن را مجبور به اجرای آن میکند.
ـ برهنگی از دیدگاه اسلام گرایان یعنی تمام زنانی که در این سالن هستند برهنه اند.
آتش به جنبش اعتراضی زنان در ترکیه اشاره کرد، که برعلیه مجبور کردن زنان حامله به پوشاندن شکمشان بود. جامعهی مردسالار از یک سو میخواهد که زنان بچه به دنیا بیاورند. و از سوی دیگر باید آن را بپوشانند.
ـ او بر این باور بود که از دیدگاه مردان ما ابژهی جنسی هستیم به همین دلیل آنها میخواهند حجاب سرمان کنند و این دیدگاه با دیدگاهی که در تبلیغات زن را نیمه برهنه در کنار ماشین یا یخچال قرار میدهد، یکی است.
ـ ارزشگذاری سیاسی همان آپارتاید جنسیتی است. مثلن وقتی به روسری میرسیم میگویند این که مثل ختنه ی زن درد ندارد پس اهمیت نده، ولی برای من روسری هم درد دارد.
ـ به یک انقلاب جنسی در اسلام نیاز داریم.
ـ او به جدایی دین از دولت اعتقاد داشت.
آتش گر چه نگاهش را نسبت به حجاب و بدن زن بیان کرد اما بیش بیانش بیش از آن که تحلیلی باشد احساسی بود. جنبه ی پژوهشی آن بسیار اندک بود. پرسشی در ذهن من ایجاد نکرد.
تقدیس انتخاب در شرایط نئو لیبرالیسم
شهلا شفیق سومین سخنران این میز¬گرد بود. نویسنده و پژوهشگر که از سال ۱۳۶۱ در فرانسه زندگی میکند. او مدیر انجمن «توسعه روابط بین فرهنگی برای گسترش شهروندی» است. تز دکترایش در جامعهشناسی با عنوان «اسلام سیاسی، سکس، جنسیت و جامعه در پرتو تجربه ایران» جایزهی روزنامهی «لوموند» را دریافت کرد. از بنیانگذاران شبکه ی بینالمللی همبستگی با زنان ایران در ۲۰۰۷ و گروه «مانیفست آزادیها» در ۲۰۰۴ است. چندین کتاب از او به فارسی و فرانسه انتشار یافته است.
شهلا شفیق گفت سخن من در ارتباط با دو پژوهشی است که انجام دادم. یکی مشاهدات و کارهای تحقیقیام در بارهی اسلام سیاسی، مسالهی زنان و تجربهی ایران و دیگر مشاهداتم از جامعهی فرانسه بحثم را مطرح میکنم.
از نگاه او زنان در رابطه با حجاب با سه چالش اساسی روبهرو هستند:
ـ چرا حجاب یک مساله سیاسی است؟
ـ تقدیس انتخاب در شرایط نئولیبرالیسم
ـ بحث هایی درون خود جنبش فمینیستی در مورد مقدس کردن انتخاب
شهلا مطرح کرد که در جامعهی فرانسه بازگشت حجاب یکی از مسایل سیاسی مهم است در حالی که در فرانسه قانون لائیک است و جدایی دین و دولت جاری است. اما در آلمان این گونه نیست.
شفیق چند پرسش را مطرح کرد:
ـ آیا مسالهی حجاب امروزه یک مسالهی سیاسی است؟
ـ چرا حجاب یک مسالهی سیاسی است؟
ـ جنبش فمینیستی با چه چالشهایی روبهرو است؟
ـ آیا حجاب به مساله ای که خانم وسمقی در مورد لباس و برهنگی مطرح کردند، مربوط است یا نه؟
او در پاسخ گفت:
ـ حجاب فقط به اسلام مربوط نیست، در بسیاری از مذاهب حجاب مطرح شده و پیش از اسلام، حجاب نزد یهودیان و مسیحیان بوده و در همه جا تنها به زنان اختصاص داده شده است.
چرا این نوع پوشش مختص زنان است؟ اگر به این سوال پاسخ دهیم به این پاسخ می رسیم که حجاب به نظم جنسیتی مسلط و جامعه پدر سالار مربوط است و حفظ سلسله مراتب جنسیتی در خدمت قدرت است. به این معنی که حجاب همیشه مسالهای سیاسی بوده است.
شفیق افزود، خانم وسمقی حق دارند که میگویند در صدر اسلام حجاب نبوده است. ولی ما می بینیم که بعدها هر جا که اسلام قانون میشود و شریعت هست، حجاب اجباری شده است. بنا بر این مساله ای صد در صد سیاسی است و تنها جایی که بار سیاسی اش از بین میرود، زمانی¬است که قانون و دین از هم جدا شوند و دین تبدیل شود به یک امر شخصی.
شهلا در ادامه مطرح کرد که مساله اساسی این است که حجاب یک امر سیاسی است. اما این نکته نیز در ذهنمان شکل می گیرد، آیا با این پاسخ که حجاب یک نظم پدرسالار است، مساله را حل کرده ایم؟
به نظر من نه. برای اینکه در جامعهی فرانسه و یا خود مصر که جنبش فمینیستی وجود داشته است، میبینیم حجاب به این صورت وجود نداشته است، ولی ما با یک پدیده ی جدید مواجه میشویم و آن حجاب انتخابی است. حجابی که از طرف زنان تحصیلکرده و دانشگاه رفته استفاده میشود و این پدیده نوع نوینی از حجاب است و ربطی به حجاب سنتی ندارد و نمادی از فمینیسم اسلامی یا فمینیسم مسلمان است.
ـ دومین پرسشی که پیش میآید این است که آیا انتخاب به این معنی است که حجاب دیگر آن معنی قدیمی را ندارد؟
او مطرح کرد که در فرانسه بحث های بسیاری از سوی جامعهشناسان و صاحب نظران که در میان آنها ایرانی هم بود، گفتند این حجاب پدیده ی جدیدی است و ربطی به حجاب سنتی ندارد و نوعی انتخاب است و نباید کاری به کارش داشته باشیم و عده ای هم به سان خانم آتش بر این نظر بودند که باید در اسلام انقلاب جنسی کنیم.
در ادامه شهلا روی بحث انتخاب متمرکز شد. به اینکه «انتخاب به یک ایدئولوژی یا امر مقدس تبدیل شده است». گفت، تقدیس انتخاب در شرایط نئولیبرالیسم است. فکر نئولیبرالیسم با اندیشههای اسلامگرایی کاملن تطبیق دارد و با هم خیلی نزدیکند.
او با بیان پاسخ سیمون دوبوار به منتقدینش، که میگفتند شما از کجا میدانید که زنانی که در حرم هستند از زندگی شان راضی نیستند؟ گفت، سیمون دوبوار معتقد بود که انتخاب یک مسالهای ذهنی ست و خوشبختی و پذیرش و رضایت هم یک مسالهی ذهنی ست. شما میتوانید امروز راضی باشید و فردا راضی نباشید. ما نمیتوانیم بگوییم چون زنی با این انتخاب راضی ست، پس این مساله درست است. ما باید دلایل این نارضایتی را ببینیم. در چه شرایطی این رضایت اتفاق افتاده است. مثل زنی که در سن بیست سالگی به خاطر یک عشق از تحصیل صرفنظر میکند، ولی در پنجاه سالگی به این فکر میرسد که اشتباه کرده است، بنا بر این تقدیس انتخاب اشتباه است و باید روی شرایط بحث و تحلیل کرد. تقدیس انتخاب در شرایط نئولیبرالیسم است. فکر نئولیبرالیسم با اندیشههای اسلامگرایی کاملن تطبیق دارد و با هم خیلی نزدیکاند.
در پایان شهلا سومین چالش را مطرح کرد که آن بحث هایی است درون جنبش فمینیستی که به تقدیس این انتخاب میپردازند و مساله را میبرند به عنوان اتیکتهای جدیدی برای فمینیسم مطرح میکنند و فمینیسم هویتی میشود و این هویت با حجاب برای زنان تعریف میشود و ما از طریق فمینیسم میرسیم به اندیشه ای که دست در دست اسلامگرایی میگذارد. این هم یکی از چالشهای مهم جنبش فمینیستی است.
اگر بخواهم کل نظرات این سه سخنران را جمع بندی کنم شاید بتوانم بگویم که هر سه خواهان بازنگری در مفاهیم به ویژه حجاب، پوشش و حقوق زنان از دیدگاه زنان بودند. البته با پاسخ های گونا گون.
برنامه هنری
جمعه شب آغاز برنامه های هنری بود. تکنوازی گیتار کریکلا، رقص عربی راشا، موسیقی آذربایجانی با آواز سیما خالقی که همه هنرمندان ساکن کلن بودند به همراه پیانوی مریم ارونقی از ایران. اولین روز کنفرانس را با نوای موسیقی به پایان رسید. گر چه گوناگونی موزیکها زیبا و جالب بود. زحمت کشیده بودند اما حجم آن برای شب اول زیاد بود و من نمیتوانستم از همه اش لذت ببرم.
روز دوم ۲۷ ژوئیه آرام آرام و تک و توک شرکتکنندگان وارد سالن میشوند. نشست طبق روال همیشه با پیام بنیاد پژوهشهای زنان ایران آغاز میشود.
رهایی در روزمره ی تک تک ماست که متولد میشود.
گلناز ابتدا به زبان آلمانی خوش آمد گفت و از کمیتهی برگزار کننده که یکسال و نیم برای این سه روز کنفراس تلاش کردند تشکر کرد. سپس این گونه ادامه داد:
سخنم را با نام کسانی آغاز میکنم که امسال ما را ترک کردند. و هر چند یادشان در دل و روزگار ما زنده است، جایشان در میان ما سخت خالی است. آن گاه با نام راضیه غلامی شعبانی ابراهیمزاده زن برگزیده هفدهمین کنفراس بنیاد شروع کرد، زنی که دو موج تبعید را از سر گذراند و ۹ دهه از زندگی اش را با پای بندی به آرمان های بشر دوستانه و ترقی خواهانه در راه انسانیت و عدالت اجتماعی سپری کرد. در روز دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۱ در شهر کلن از میان ما رفت. و با نامهای سارا یا لوئیز باغرامیان، سخنران سیزدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش ها، کوشندهی جنبش چپ و زنان در تبعید، فریده لاشایی نقاش، نویسنده و کوشنده در راه آزادی، هر دوی این زنان به سبب بیماری سرطان از این دنیا رفتند. هوشنگ کشاورز پژوهشگر، از اعضای جمهوری خواهان دمکرات/ لائیک ایران، شهلا فرجاد پزشک مبارز از اعضای کمپین یک میلیون امضا و مادران صلح ادامه پیدا کرد. در پایان از مرجان تراجنس یاد کرد که غریبانه در شهر ترکیه به سبب بیماری ذاتالریه و عدم دسترسی به بهداشت جان خود را در ۲۹ سالگی از دست داد و منیژه فروهش تهرانی کنشگر جنبش چپ و زنان که به دست فرزندش که دچار افسردگی بود، کشته شد، یاد کرد.
آنگاه به یاد مبارزان راه آزادی و این عزیزان، خواهان یک دقیقه سکوت شد.
در ادامه گفت، بنیاد ۲۴ ساله شد و پیام بنیاد را که در رابطه با موضوع کنفرانس یعنی «زن، تن و اختیار» بود، خواند،
موضوع کنفراس را هر چند در کنفراس های پیشین به طور مشخص به آن نپرداختیم، اما تار و پود پژوهش های ما به آن آمیخته بوده است. چرا که مساله ی زن از تن او جدا نیست.
ـ تن زن همواره موضوع سیاستورزی و إعمال قدرت بوده است. هیچ سلطه ای و هیچ سلطه گری در جامعه بدون حکومت بر بدن زن قادر به ادامهی به ادامه حیات نبوده است و نیست. تاریخ بر شانه های ما زنان ساخته می شود اما ما زنان حذف شده ی تاریخیم…
ـ تن زن ضامن اعتبار نظام هاست. زن ایرانی از منظر جمهوری اسلامی سیمای حکومت و تصویر هویت اسلامی است. به راستی پس از انقلاب چه چیزی بیشتر از حجاب، ظاهر و هویت اسلامی به حکومت داد. چه بلندگویی بلندتر از ستون بدن یک زن پنهان در حجاب میتوانست ایدئولوژی ایران اسلامی شده را به گوش دنیا برساند. حکومت مردسالار که از ابتدای وجودش با حذف زن معنا گرفت.»
ـ برترین مقامی که تاکنون به زن دادند مادری است. حتا در این مقام هم اختیار بدنمان، حق باردارشدن و نشدنمان، حق سقط جنین از ما گرفته شده است.
ـ شرایط کار نابرابر، نبود امنیت در فضای کاری، بدوش کشیدن کارِ خانه و نگهداری از بچه ها، تابوهای اجتماعی همهی این¬ها سدهایی هستند تا که زن دستش از سرمایه و منابع فرهنگی کوتاه باشد.
ـ آواز زن هنوز ممنوع است. سانسور آواز زن، مساوی است با حذف بخشی از افکار و احساسات او، مساوی است با سانسور خود او. چرا جای اعتراض به ممنوعیت آواز زن در گفتمان علیه سانسور خالی است؟
ـ چه گونه شاد باشیم و سبکسر نباشیم؟! چه گونه برقصیم که جلف نباشیم؟! چه گونه بخندیم که زننده نباشیم؟! چه گونه گریه کنیم که ضعیفه نباشیم؟! چه گونه عصبانی شویم که اره نباشیم!… چه گونه زن باشیم که تن نباشیم؟!
ـ باید از خود بپرسیم کجای این روابط قدرت ایستاده ایم. ما که امروز در این کنفراس دور هم جمع شده ایم، رابطه مان با قدرت چه گونه است؟ چه¬گونه و چه میزان به بازتولید ساختارهای مردانه دامن می زنیم؟ چه قدر تلاش کردیم که روابطمان دیگرگون باشد؟
در پایان گفت پرسشی که ما را امسال گرد هم آورده این است که بدانیم چه¬گونه می¬توانیم حق تنمان را پس بگیریم؟ چه شیوه¬هایی فرعی و بومی برای رهایی بخشیدن تن زن از چنگال پدرسالاری، مردسالاری، دین، جنگ و قدرت که پیامدشان جز خشونت نیست، کارساز است… امیدوارم که در پایان این سه روز با هم بودن، و هم¬فکری کردن در خانهی ذهن هرکداممان پنجره¬هایی تازه باز شده باشد و ما را به بیداری افق¬های گوناگون و رنگارنک دعوت کنند و بدانیم که آزادی بزرگ بدون رهایی بدن زن میسر نخواهد بود. رهایی در روزمره¬ی تک تک ماست که متولد می¬شود.
پس از پیام گلناز قرار بود که سخن رانی از ایران در مورد «شرم از تن، نقش مذهب و سنت» سخن بگوید. اما الهه امانی به روی سن آمد و مطرح کرد که به جای سخن¬رانی تک تک سخن¬رانان میز گردی از آن¬ها برگزار می¬شود.
نگاه به بدن زن در فیس بوک
از این رو میزگردی از چهار نویسنده و کنش¬گر حقوق زنان برگزار شد که دو تن از آن¬ها از ایران آمده بودند.
میزگردان الهه امانی بود، استاد دانشگاه در آمریکا، از کنش¬گران کمسیون امور زنان سازمان ملل، که در گردهمایی¬های این سازمان در پکن و سپس در نشت¬های سالانهی این نهاد در نیویورک، با نام¬های «پکن پنج»، «پکن ده»، «پکن پانزده» نیز شرکت کرده است. او عضو هیات مدیره¬ی «شبکهی میان فرهنگی زنان» نیز هست که مقر آن در سانفرانسیسکو می¬باشد.
«نگاه به بدن زن در فیس بوک» عنوان سخن¬رانی نخستین سخن¬ران این میزگرد مریم رحمانی بود، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان از ایران پژوهشی با کاربرد روش پژوهش تحلیل محتوا و مضمون با عنوان بالا در چندین صفحه فیس بوک انجام داده بود:
صفحه¬های مورد مطالعه¬ او در فیس بوک عبارت بودند از:
ـ «چیزهای کوچک»، «باکرگی ممنوع»، «من باکره نیستم»، «دختر ایرانی»، «زن مطلقه سکسی سکسی»، «زنان سن بالا».
پیش در آمد سخنش را با بیان مفهوم «بازنمایی» آغاز کرد.
«همهی رسانهها سیاستهایی دارند که بر اساس آن، آن¬ چیزهایی نشان داده میشود، اتفاقی نیست که در واقعیت رخ داده است. بازنمایی واقعیتها ارتباط تنگاتنگ با ایدئولوژی و کلیشهسازی دارد. در مباحث فمینیستی میبینیم که بازنماییای که از زنها صورت میگیرد، در راستای ایدئولوژی و گفتمان مردسالار است. ما در رسانهها شاهد تصاویری خاص از زن، مانند همسر یا مادر یا ابژهی جنسی هستیم. خیلی از مواقع ما زن را به شکل واقعیای که هست نمیبینیم. به همین دلیل، ما در رسانهها شاهد فناسازی بدن زنانه و خود زن هستیم».
سپس وارد بحث خود شد و مقولههای به سان غیرت، باکرگی و اختیار زن را که در این صفحات بررسی کرده بود با شرکتکنندگان در میان گذاشت. بر این باور بود که:
ـ فیس بوک رسانهای متعامل (که جای فرستنده و گیرنده مدام عوض میشود) و مهم است که میتواند جامعهی ایران را نشان دهد.
ـ ازمیان پیامها و کامنتها میتوان چگونگی بازتولید فرهنگ و ایدئولوژی مردسالار را دید. به ویژه بین جوانان که هم مهم است و هم دردناک
ـ در رابطه با سکس هم¬واره زنان نقش مفعول و مردان فاعل را دارند.
ـ باز تولید فرهنگ مردسالار هم¬چنین هشداری است که نشان می¬دهد که ما زنان کجاها کم کار کردیم و نیاز به کار بیش¬تر هست.
یکی از مقوله¬هایی را که او مورد بررسی قرار داده است مقولهی غیرت می¬باشد که از نگاه او نتیجه تاسفبار است زیرا ۷/۴۷ درصد زنان غیرت را چیز خوبی میدانستند. او نمونههایی از این کامنتها را خواند. که پاره¬ای از آن¬ها در عین دردناک بودن مضحک و خندهدار بود.
او با اشاره به صفحاتی که زنان خود عکسهای سکسیشان را میگذارند، گفت: آن¬ها در حقیقت با مردان و تفکر مردانه هم¬دستی می-کنند و در گسترش آن نقش دارند. ¬چیزی که در این صفحات دردناک است، این است که کسانی با اسم و عکس حقیقیشان آمدهاند و تخیلات جنسی و نگاه ابزاری به زن را بیان کردهاند. مثلن عکسی از زنی گذاشته شده و خواسته شده به او از یک تا صد نمره بدهند. برخوردی ابژهوار که انگار فقط زن زیبا برای سکس خوب است. زنانی که خود قربانی صنعت مردسالارانهی زیبایی هستند و تن به عمل جراحی دادهاند، از سوی مردها تحقیر میشوند. تنها یک کامنتگذار مرد در میان این کامنتها، متفاوت برخورد کرده و نسبت به نوع نگاه مردها به زن ابراز تاسف کرده بود.
در ادامه مریم به مقولهی باکرگی، بدن و اختیار در فیس بوک پرداخت و اظهار داشت که «صفحه باکرگی ممنوع و من یک باکره نیستم، سعی در ترویج از دست دادن باکرگی اجباری برای زنان دارند. آنچه در این کامنت¬ها دیده میشود در نظر نگرفتن حق انتخاب زن برای باکره ماندن یا نماندن است. باکرگی اجباری همانقدر زنان را تحت فشار قرار میدهد که تلاش برای زدودن آن بی انتخاب زن».
اگر بخواهیم نگاهی کلی به این بررسی بیاندازیم می¬توانیم رد پای گفتمان و تفکر پدر-مردسالارانه را در بیش¬تر کامنت¬ها دید. در حقیقت کم¬تر صفحه¬ای را میتوان دید که جامعهی مرد سالار را نقد کرده باشد.
جنسیت و حق انتخاب
موضوع سخنرانی نجمه موسوی، جامعهشناس، نویسنده و دبیر نشریهی آرش از فرانسه بود.
نجمه موسوی در دانشگاههای شیراز و سوربن جامعهشناسی خوانده است و مدرک تخصصی در رشتهی عمران شهری و اجتماعی دارد. او کارشناس پروژههای اروپایی در فرانسه و دبیر نشریه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی «آرش» است. سه مجموعهی شعر و چند داستان کوتاه به قلم او منتشر شده است. در ضمن آثار ترجمه¬ای هم دارد.
او سخن خود را این گونه آغاز کرد، صحبت از مسایل زنان در واقع شکلی از صحبت در باره¬ی بی¬عدالتی است. بیان حقوقی است که یا ندارند و یا در پی به دست¬آوردنش می¬باشند.
نجمه در رمان پژوهش¬گونه¬ی خود با دو زن سالمند فرانسوی گفتوگو کرده است و با مقایسه آن با زنان ایران، و نقش سنت و موانع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، راه رسیدن زنان به خود و اشراف به جنسیت خود را بیان کرد. جدایی دین از دولت و لائیسیته را به سان راه¬ برونرفت از این شرایط مطرح میکند.
او سه دوره زنان فرانسوی و ایرانی را بررسی کرده است.
زنان مورد پژوهش فرانسوی او، فرانسین، نود ساله، دگر جنسگرا، در سن ۶۲ سالگی با داشتن شش فرزند عاشق مردی سی ساله میشود. زن دیگر مونیک است، ۸۸ ساله، هم¬جنس¬گرا. او در سن ۵۵ سالگی بعد از ازدواج و داشتن پنج فرزند، گرایش جنسی خود را اعلام میکند و از همسرش جدا میشود. او سپس با زنی که دوست داشته است زندگی میکند.
او می¬گوید، این زنان که هم¬نسل مادر بزرگ¬های ما هستند به سادگی و با شجاعت از انتخاب¬های جنسی خود سخن می¬گویند. در حالی¬ در کشور ما زنان و حتا جوانان ما برای انتخاب جنسی خود به گودال سنگسار برده می¬شوند.
نجمه این زنان را با زنان کشور خودش مقایسه می¬کند، زنانی که همیشه پیر محسوب میشوند بیآنکه سهمی از زنانگی خود برده باشند و تنها فضیلتشان مادر بودنشان میباشد. میگفت از خود نپرسیدم چرا هرگز برخی از این زنان ازدواج نکردند، انگار زنانی بیجسم بودهاند، انگار همیشه پستانهای پلاسیده و موهای ریخته داشتهاند! پرسش¬ها زمانی برای او مطرح شد که با فرانسین در مراسم ویکتور هوگو آشنا شد. زنی که به فکر آخر و عاقبت نبود، به زندگی و آینده وصل بود، با سن ۶۰ سالگی با مرد ۳۰ سال جوانتر از خود رابطه گرفته بود و خود را در آن رابطه جذاب میپنداشت و احساس گناه نداشت و به آن انتخاب فکر میکرد.
او از مشکلات زنان ایرانی و درکی که از خود داشتند. سخن گفت از فاطمه، ملاحت، افتخار، راضیه، سارا. از این که بیوه ماندن ملاحت برایش طبیعی بود، و نسل بعد از ملاحت فاطمه بود که دختر ملاحت بود، او در شانزده سالگی بیوه شده بود، شوهرش خودش را دار زده بود و فاطمه با یک پسر یک ساله ناچار شده بود به خانهی مادر بیوه¬اش برگردد و تا سال بعد با پسر جوانی که تا به حال ازدواج نکرده و بکارت خود را به قیمت گرانی فروخته بود ازدواج کند.
نجمه موسوی با بیان این که «امروزمان نتیجهی گذشته است. باید جرات داشته باشیم و مسوولیت گذشته را بپذیریم. به این معنا که باید درسی از آن بگیریم تا دایم نقش قربانی تاریخ را بازی نکنیم. زن، مسوول گذشتهاش است. مسوولیت تاریخ را بر عهده گرفتن از راه درک آن میگذرد.»، سخن¬رانی خود را به پایان رساند.
اگر بخواهم از نظر ادبی و نگاری به کار نجمه نگاه کنم زیبا بود به سان یک داستان، همان گونه که از یک داستان می¬توانیم نتیجه بگیرِیم. اما نمیتوان این را کاری پژوهشی دانست. بیشتر به ساختار رمان و داستان نزدیک بود.
اضطراب باکرگی، نازایی و یائسگی
سومین سخن¬ران نفیسه از کنشگران حقوق زنان از ایران بود. او سخن¬رانی¬اش را با عنوان «شرم از تن، نقش مذهب و سنت» ایراد کرد.
او با چهل زن مصاحبه کرده بود تا ببیند این شرم از کجا شکل گرفته است. از خلال پاسخها به چند دستهبندی رسیده است.
ـ انکار و سکوت در برابر پریود که امری زنانه است.
ـ انکار رشد پیکر زنانه و پنهان کردن نشانه¬های آن به سان رشد پستان.
ـ سرزنش زنانگی
ـ بلوغ برای زن یعنی محدودیت
ـ اضطراب از دست دادن باکرگی
ـ باکرگی به معنای نجابت
ـ اضطراب نازایی و بعد اضطراب یائسگی
نفیسه با مثالهایی که از طریق پژوهش به آن دست یافته بود موارد بالا را توضیح داد،
او اولین بار که زن با تن خود برخورد میکند را بررسی کرده بود، زمانی که پستانهایش رشد میکند، زمانی که پریود میشود و زمانی که برای اولین بار رابطهی جنسی را تجربه میکند.
زنی گفته من تا دو سال پریود شدن خود را از همه پنهان میکردم. همهی ما کم و بیش چنین خاطرات مشابهی داریم که با اولین نشانههای رشد تن زن یک زمینهی انکاری در آن هست که این پیام را میرساند که این نباید بروزی داشته باشد این نه چیز زیبایی ست و نه چیز سالمی و باید انکار شود.
تقریبن برای تمام زنانی که با آن¬ها مصاحبه شده بود، بلوغ به معنای محدودیت است. دختر بچهای که به دلیل رشد پستانهایش از بازی کردن در کوچه منع میشود و… از موارد سرزنش زنانگی است.
یکی از فوبیای مهم در پاسخ¬ها اضطراب باکرگی است. بسیاری هیچ گونه اطلاعات درستی از بکارت و چگونگی از دست دادن آن نداشتند. هنوز هم برای بسیاری در ایران بکارت معنای نجابت میدهد.
سخنران افزود، اضطراب باکرگی از سنی به بعد جای خود را به اضطراب نازایی و بعد به اضطراب یائسگی میدهد. یعنی این تن هیچ-وقت دوست انسان نمیشود.
سخنران با اشاره به این که با مردها هم حرف زده است، گفت: ما باید آن طرف ماجرا را هم ببینیم. سیستمی که از زن یک موجود شرمندهی غیرمسوول منفعل میسازد، از آن طرف از مرد میخواهد یک موجود فاعل مقتدرِ مسلط باشد که آن هم اضطراب بزرگی است.
از نگاه من نفیسه از ریشه با پدیده¬ی شرم برخورد نکرده است. به سان یک پژوهش جامعهشناسی که تمرکز را روی زنان گذاشته موضوع را بررسی کرده است. بیان این که ساختار جامعهی مرد سالار، سلطهی این تفکر بر تمام عرصههای زندگی زنان را ندیده یا به آن کم بها داده است. این که اصلن چرا اضطراب باکرگی در مردان وجود ندارد، یا اضطراب یائسگی. اضطراب یک فاعل مقتدر با اضطراب یک مفعول تحت سرکوب فرق ریشه¬ای دارد.
بدن زن، پاشنهی آشیل جنبش زنان ایران
سوده راد سخنران چهارم این میز¬گرد از فرانسه بود. او متولد ۱۳۵۹ تهران فارغالتحصیل کارشناسی ریاضی کاربردی و کارشناسی ارشد در رشتههای مدیریت تغییر و پژوهش در علوم مدیریت، کنش¬گر و پژوهش¬گر برابری جنسیتی است. روزنامه¬نگار نیز هست و در تاسیس شاخهی پاریس کمپین یک میلیون امضا در سال ۲۰۰۹ مشارکت داشته است و با شبکهی فمینیستی فرانسوی «جرات فمینیست بودن» ارتباط دارد.
با این سخن که شرایطی که زنان ما در ایران دارند مشابه شرایط زنان در کشورهای عربی است، سخن¬رانی خود را آغاز کرد. و مطرح کرد که ما در جهانی زندگی می¬کنیم که از بدن زن به سان کالا استفاده می¬شود. اما من نمی¬خواهم در این باره سخن بگویم، بل¬که من میخواهم مروری داشته باشم بر عمل¬کرد چند سال اخیر و ما به عنوان فمینیست¬های شناخته شده با دیدگاه برابری جنسیتی چه کار کردیم؟
ـ نسبت به بدن زن چه فکر می¬کنیم؟
ـ نگاه ما به برهنگی چییست؟
ـ چرا در مقابل برهنگی ماجده علیا مهدی و گلشیفته فراهانی سکوت کردیم.
ـ چرا فعالان جنبش زنان داخل ایران حجاب را الویت مبارزه نمیدانند؟
ـ جای¬گاه تنظیم خانواده در جنبش زنان ایران کجاست؟
ـ چرا آموزش جنسی به زنان هنوز یکی از وظایف بزرگ جنبش زنان نیست؟
برای بررسی این پرسش¬ها به تحلیل جنبش فمن پرداخت و گفت:
پنج سال پیش جنبش فمن در اوکراین بنیان¬گذاری شد. زنانی که از سیستم مردسالار کشور خودشان به ستوه آمده بودند. اوایل پلاکاردهای بزرگ داشتند، بعد به تاتر خیابانی روی آوردند و پس از مدتی دیدند که دیگر رسانهها به آنها توجهی ندارند و به این نتیجه رسیدند که چرا از بدن خودشان به عنوان سلاح استفاده نکنند.
«فمن»ها زنان زیبایی هستند که گفتمان خودشان را تغییر دادهاند و میگویند شما میتوانید ساعتها به پستانهای من نگاه کنید. اما هیچ لذت جنسی نبرید چون این یک اعتراض است. «فمن» میخواهد بگوید که استفاده از بدن برهنه من به اختیار من تغییر میکند.
سوده این پرسش را مطرح کرد که چرا ما زنان فمینیست ایرانی در باره¬ی این جنبش صحبت نکردیم، گفتمانی را در این باره بدن زن تولید نکردیم. در صورتی که تمام جهان راجع به آن¬ها بحث و گفت و گو کردند.
سپس در باره¬ی موضوعهایی به سان، رحم اجارهای، باکرگی، عملهای زیبایی، سقط جنین و حق مالکیت زن بر بدن پرداخت و پرسید چرا این بحث¬ها و نقد آن در گفتمان زنان فمینست ایرانی وجود ندارد؟
از نگاه او موضع¬گیری مشخص در مورد بدن زن، نشان از نوعی خودداری آگاهانه از تلاش برای تعمیق بحث و تصریح مواضع جنبش زنان ایران دارد. قرار ندادن موضوع «بدن زن» در اولویتهای جنبش زنان و بیاهمیتی به آن بیتردید مورد سوء استفادهی واضح حکومتهای اسلامی و بنیادگرایان قرار میگیرد.
پس از این همه پرسش¬هایی که سوده از ما زنان کرد و به گونه¬ای ما را محاکمه کرد، میخواهم یک پرسش از او بکنم که چرا خودت به عنوان یک زن فمینستی برابریطلب این کار را انجام ندادی چرا تلاش نکردی که آن را به گفتمان جنبش فمینیستی تبدیل کنی و در این نشست تجربه¬ات را در این باره بگویی؟
بحثی را سوده به سان سخن ¬رانی مطرح کرد. کار علمی، پژوهشی نبود اصلن کار نکرده بود. طرح این پرسش¬ها را هر کسی می¬تواند بکند.
الهه امانی گردانندهی میزگرد در ارتباط با سخن¬ر¬¬انیها ارایه شده، پرسش¬هایی را برای بحث و بررسی مطرح کرد. به مانند،
ـ اگر از فردا حجاب در ایران آزاد شود، مردم چه عکسالعملی نشان خواهند داد؟
به نظر یکی از سخن¬رانان از ایران پاره¬ای به حجاب باور دارند آن را رعایت میکنند و عدهای هم که باور ندارند، رعایت نمیکنند. اما به اشکال خودشان
سوده و یک سخن ران از ایران گفتند پاسخ به این سوال ساده نیست؛ زیرا به قدری پوشش و حجاب در این مدت در تاروپود مردم رفته و با فرهنگ مردم عجین شده است که نمیشود عکس العملها را حدس زد.
پرسش دیگر الهه این بود که:
ـ آیا مسالهی حجاب برای مبارزات مردم در اولویت قرار دارد؟
در پاسخ یکی از سخن¬رانان گفت که مسایل مهم¬تری برای زنان وجود دارد و حجاب در اولویت نیست.
به باور سوده راد و سخن¬رانی از ایران حجاب امری مهم است و همیشه خط قرمز جمهوری اسلامی بوده است، ولی به دلیل مشکلات زیاد حقوقی که زنان در زمینههای مختلف دارند نمیتوان نیرو را فقط برای موضوع حجاب بسیج کرد. سخن¬رانی از ایران معتقد بود که باید یک استراتژی واحد برای مبارزات جنبش زنان پیدا کنند گروههای زنان به¬تر است سر موضوعی واحد و کلی به توافق برسند که برای همه ارزش و اولویت داشته باشد.
پس از آن نوبت به معرفی گروههای زنان در کلن رسید. لی لا «lila» که متشکل از ده گروه زنان است که در کلن فعالیت میکنند، «آگیسرا»، انجمن زنان ایرانی، نه به حجاب که از گروههای کاری شبکهی بینالمللی همبستگی با مبارزات زنان ایران است.
پس از صرف شام و استراحت برنامهی هنری آغاز در ساعت ۲۱ آغاز شد.
بخش هنری با گیتار و آواز شهرام مقدم فارغ¬التحصیل آکادمی موسیقی ویسبادن شروع شد. او اغلب موسیقی¬اش را خودش مینویسد، آهنگ¬ساز و مدرس گیتار نیز هست.
آن¬گاه بی¬بیانا خیمنس (Bibiana Jimnis)، بازیگر بولیویایی، رقص ـ تئاتری را به کارگردانی سیما سید و بازیگری و رقصندگی خودش اجرا کرد. که موضوع آن عروسک کوکی بر اساس شعر فروغ فرخزاد بود. رقص و میزانسن صحنه هم¬راه نور بسیار خوب طراحی شده بود.
درونمایهی نمایش زنیست که با عروسکی بودن خودش با بیارادگی و عدم استقلال خود درگیر است و در پروسهای سخت و خشن به کشف خود میرسد. و با لخت شدن خودش در سالن گونه¬ای از رهایی را فریاد می¬کند.
برنامهی پایانی روز دوم، کنسرت دریا دادور بود که با هم¬راهی جسی دسموند «پیانو»، لیلا رنو «کنترباس» و سوزان مک کارتی«فلوت» اجرا شد. و شور و حالی در سالن برپا کرد.
روز سوم کنفراس
روز سوم در یک¬شنبه ۲۸ ژوئیه با میز گرد «جنسیت و هویت جنسی» با میزگردانی رها بحرینی، کنش¬گر و کارشناس حقوق بشر شروع شد.
رها بحرینی، ایرانی ـ کانادایی مدرک تخصصی کارشناسی ارشد خود را در رشتهی حقوق بشر از دانشگاه اسکس گرفته است او همچنین مدرک کارشناسی در رشتهی مطالعات زنان و جنسیت از دانشگاه تورنتو و مدرک وکالت از مدرسهی حقوق «اوزگودهال» دانشگاه «یورک» تورنتو را دارد. تز لیسانس او در مورد «ترنس جندریسم و عملهای تغییر جنسیت در ایران» بوده است. او به عنوان محقق و فعال حقوق بشر با سازمانهای حقوق بشری از جمله عفو بینالملل و «عدالت برای ایران» همکاری داشته است و تحقیقاتش متمرکز بر حقوق زنان، حقوق همجنسگرایان، فراجنسیها و سایر «اقلیت»های جنسی و حقوق پناهندگان و مهاجران میشود.
شرکت¬کنندگان در این میزگرد، الهام ملکپور نویسنده و کنش¬گر حقوق دگرباشان از انگلستان، سعیده سعادت کنش¬گر حقوق زنان و همجنس¬گرایان از برلین و شادی امین، فعال حقوق بشر و از مسوولان شبکهی «زنان لزبین و ترنس ایرانی (شش رنگ)» از فرانکفورت بودند.
رها بحرینی، درونمایهی این میز¬گرد را بررسی ارتباط بین جنسیت، هویت جنسیتی و تمایلات و گرایشات جنسی عنوان کرد و افزود، در دو روز گدشته به موضوعهایی مثل حجاب اجباری، بکارت، بلوع و خود آگاهی جنسی و بازنمایی زنان در رسانه به تحلیل مکانیسم¬های و الگوهای مردسالارانهای پرداخته شد که در جهت سلب اختیار از زنان در حوزهی تن و جنسیت عمل می¬کنند.
دوستان سخن¬ران در این میزگرد ماهیت خود تن و اطلاق صفات زنانه و مردانه آن را به پرسش میکشند و بنیادهای فکری نظام جنسیتی دو قطبی که انسانها را دایم به دو دستهی مجزای زن و مرد تقسیم میکند، به چالش میگیرند.
رها در این رابطه دو پرسش مطرح کرد:
ـ آیا صحبت از برساخته¬گی جنس و جنسیت به این معناست که هر آن چه به عنوان جوهر درونی جنسیت فهمیده شده است، پوچ است و درونی پنداشتن یک استعارهی کذب است؟
ـ آیا این ما را به یک جبرگرایی فرهنگی نمیرساند؟ یا بالعکس برجسته کردن جنبهی اجراگری جنسیت این تصور ساده انگارانه را ایجاد نمیکند که جنسیت را میتوان هم¬چون یک لباس به شکل روزانه و هفتگی تعویض کرد؟
ـ کنش¬گران فمینیست باید به چه تعریفی از زن اتکا کنند؟ آیا میتوان این انتقاد را پذیرفت که کنش¬گران فمینیست اساس فعالیتهای خود را گاهی بر مفاهیم زنانگی و مردانگی بنا کردهاند و معنای جنسیت را با پذیرش پیش انگارههای نظام جنسیتی دو قطبی محدود کردهاند؟
آیا این محدودیت به ترنس ستیزی و همجنس¬گرا ستیزی دامن نزده است؟
آن چه امکان اسارت و سرکوب زنان را به وجود آورده است، زن کردن ما زنان است.
سعیده سعادت نخستین سخن¬ران این میزگرد متولد ۱۳۳۷ زاهدان است. از دانشگاه برلین دیپلم روانشناسی گرفته و ۱۵ سال است در مرکز روانکاوی زنان همجنسگرا، دوجنسگرا و ترانس برلین کار میکند.
او با یادی از سارا – لوییز- سخن¬رانی خود را آغاز کرد، برای او زندگیهایی مثل سارا اهمیت آوردن بحث¬هایی که در جامعهی ما تابو هست و سالها کسانی به خاطر آن¬ها زجر کشیدهاند، تاکید¬ می¬کند. سعیده با نگاهی انتقادی به سیستم دوقطبی تفکیک جنسیتها و سیستم مردسالارانه به سخن خود ادامه داد.
او بر این نظر بود که جامعهی مردسالار طی هزاران سال تلاش کرده است انسان ها را به دو دستهی مرد و زن تقسیم کند و برای هر یک ویژگیهای خاص بیولوژیک، رفتاری و احساسی معینی را تعیین و تعریف کند. استدلال ضرورت تقسیم انسان به زن و مرد بر پایهی فرض وجود تفاوت بیولوژیکشان توضیح داده شده است. نگاه به جنسیت در جامعهی غرب و در کشور ما ایران تا قرن بیستم، دو ویژگی داشته است:
ـ نخست آن که جنسیت موضوعی غیر قابل تغییر بوده است. جنس چیزی بوده است که به اعتقاد مذهبیون به خواست خدا و در دنیای مدرن از طریق ژنها و هورمونها یک بار برای همیشه ساخته شده است.
ـ دوم این جنس که به سیستم جنسیتی دو قطبی تعلق داشته است. مقابل جنس زن تنها یک جنس دیگر، جنس مرد، که جنس برتر از او بوده، قرار داشته است. هر کدام از این دو جنس آن چیزی بودهاند که جنس دیگر نبوده است. برای مثال زنی که آمیزه¬ای از دو جنس بود و یا درمیان آن دو قرار داشت، زن نبود، مرد هم نبود، شیطان و یا بیمار بود.
این سیستم دو جنسیتی نمیتوانست انسان¬های میان جنسی و یا فراجنسی را تحمل کند. از زمانی که پزشکی توانایی اجرای عمل جنسی را به دست آورد، انسانهای دو جنسی و یا میان جنسی را (انسانهایی که برای مثال همزمان دارای واژن و پینس و یا دارای بخشی از واژن و بخشی از پینس هستند) در همان دو هفتهی اول تولد زیر چاقوی جراحی برد، تا به آن¬ها از لحاظ شکل بیرونی، هویتی یک سویه بدهد. اقدامی وحشیانه که عواقب فجیع جسمی و روحی با خود به هم¬راه میآورد.
پزشکان و قانون گذاران امروز می¬دانند که میان تفاوت بیولوژیک بین زن و مرد سیالیت وجود دارد. آن ها می¬دانند که تنها با اندام خارجی و یا حتا اندام داخلی نمی¬تواند جنس تعیین بشود. تعیین جنس حتا به شکل دوقطبی امروزی سیستم فوقالعاده پیچیده¬ای است که از در هم آمیختن اندام جنسی، آمیختگی ژنتیک و شرایط جذب هورمونها امکانپذیر میشود. بر اساس مجلهی Spiegel TV در آلمان سالانه بین ۳۶۵ تا ۷۰۰ کودک دو جنسی و یا میان جنسی به دنیا میآیند که در مورد آنها تقسیم دو قطبی جنسیتی زن یا مرد صادق نیست. اینان میتوانند خود را مرد بدانند با وجود آن که رحم و تخمدان داشته باشند. می¬توانند خود را زن بدانند علی¬رغم آن که کرموزوم XY داشته و رحم و تخمدان نداشته باشند.
از سوی دیگر اگر چه تعریف زن همیشه با مشخصه¬ی بیولوژیکش توجیه شده است، اما هیچ گاه به بیولوژی¬اش خلاصه نشده است. تعریف زن و حتا خود بیولوژی زن، در طول تاریخ هم¬واره مفهومی سیاسی اجتماعی داشته است.
به گفتهی سعیده جامعهی مرد سالار تلاش کرده است و می¬کند احساسات، رفتار و نیازهای خاصی را به عنوان احساسات، رفتار و نیازهای زنانه معرفی کند که ناشی از بیولوژی زن است.
احساس خجالت، شرم، ندامت، صلح طلبی، رفتار ملایم، ظریف، نیاز مادرشدن، زیبا بودن، به مردان عشق ورزیدن بخشی از این احساسات، رفتار و نیازهای تعریف شده میباشد.
از سوی دیگر بسیاری از انسانها خودشان جنسیت تعیین شده¬شان در زمان تولد را زیر سووال میبرند بی¬آن¬که مشخصه¬های بیولوژیکشان را زیر سووال ببرند. آنها خود تصمیم می¬گیرند که زن یا مرد، فرا جنسی یا دوجنسی و یا جنس سومی باشند. خودشان و مفهوم بیولوژیک و رفتاری آن را به عهده میگیرند. و به این ترتیب نه تنها نظم داده شده را زیر سوال میبرند بل¬که انقلابی جنسیتی می-کنند.
جنبش زنان در صد و پنجاه سال اخیر با زیر سوال بردن جای¬گاه اجتماعی و فردی فروتر خود تلاش کرده است تا آزادیهای رفتاری بیش-تری به دست آورد. در این راه امتیازات قابل توجهی به دست آورده است. اما اصل قضیه را هنوز زیر سوال نبرده است. رفرم کرده است و نه انقلاب. انقلاب جنسیتی زیر سوال بردن جامعهی دو جنسیتی و رد قدرت تعیین و کنترل جنسیت از طرف قانون گزاران مردسالار و دستگاه پزشکی میباشد. ما میبایستی طرفدار آزادی و خود مختاری کامل تعیین و تعریف جنس و جنسیت هر فرد برای خود باشیم. میبایستی هدف به هم ریختن نظم جنسیتی مردسالار و بیرون آمدن از قفس داده شده به عنوان بیولوژی زن را دنبال کنیم.
آن چه امکان اسارت و سرکوب زنان را به وجود آورده است، زن کردن آنان است…
انسان¬های ترانس از نیمهی ده¬ی شصت چنین حرکتی را آغاز کرده¬اند. آن¬ها با هستی خود پایههای جامعهی مرد سالار را زیر سوال بردهاند. اگر وجود انسانهای میان- و یا فراجنسیتی انکار دو قطبی بودن جنس و جنسیت است وجود ترنسها انکار تغییرناپذیری جنسیت و زیر سوال بردن تعریف جای¬گاه و رفتار جنسیتی وابسته به جنس بیولوژیک است. بی دلیل نیست که اینان با بدترین و بالاترین خشونت اجتماعی و فردی روبهرو هستند.
کشور آرژانتین از ماه جولای سال ۲۰۱۲ تجربهی جدیدی را میگذراند. در این کشور هر فردی خود میتواند در مورد جنسیتش تصمیم بگیرد.
همهی ما میبایستی بحث در مورد جنسیت داده شده به ما و معنای زن بودنمان را برای خودمان و برای جامعهی مردسالارِ زنستیز شروع کنیم. امید سعیده فعال شدن روح روشن¬فکری ماست که همه¬چیز را به پرسش بگیرد. او با این مقاله تلاش کرده است که رد پای سیستم مردسالار در تحکیم و تعیین سیستم دو قطبی هویت جنسی به پرسش بگیرد و با این پرسش کارکرد منفعت سیستم دو قطبی/ دو جنسیتی را برای سیستم اجتماعی و فکری مرد سالار نشان دهد.
آیا مرزها میتوانند نظم ایجاد کنند؟
نوبت به الهام ملک¬پور ارشلو سخن¬ران دوم میز¬گرد رسید. او متولد ۱۳۶۲ است و رشته¬ی مهندسی کشاورزی را در دانشگاه زنجان و زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه باهنر کرمان تحصیل کرده است و هم اکنون مشغول تحصیل و پژوهش در دانشگاه یورک است. نخستین کتاب شعرش را در سال ۱۳۸۵ منتشر کرد و به عنوان ویراستار، روزنامهنگار و پژوهش¬گر با نشریهها و وب سایتهای اینترنتی همکاری دارد.
او با طرح پرسش¬هایی در باره¬ی مرزها، اندام به سان پاره¬ای از هستی فرد، دیگری، و تحلیل مقوله¬های ناموس، حجاب و جداسازی نگاه خود را بیان کرد.
او یاد مرجان را گرامی داشت و گفت، صحبت من در ادامهی صحبت سعیده است، در باره مرزهایی که ما می¬کشیم و فکر می¬کنیم این مرزها میتوانند نظم ایجاد کنند در صورتی که این نظم¬ها میتوانند موجب بی نظمی غیر قابل کنترلی شود که تنها قدرت مسلط از آن سود می¬برد. نخست او تعریفی از دیگری و مرز میدهد که تعریف خود او نیست بل¬که کنشی است که ما انجام می¬دهیم:
ـ تعریف از بدن و اندام، تعریفی است که ما از دیگری انجام می¬دهیم.
ـ ما باید دیگری را تعریف کنیم و آن را در خارج از خودمان قرار دهیم. این جاست که ما مرز تعین می¬کنیم، در نتیجه مرزهایی در درون و بیرون تولید می¬کنیم. الهام با نقلی قولی از لاکان می¬گوید من برای تعریف خودم نیاز به تعریف دیگری ندارم. اما ما، «من» را تعریف می-کنیم تا بدن دیگری را خارج از خودمان تولید کنیم. یعنی بدنی را تولید می¬کنیم که خودمان نمی¬خواهیم. وقتی چیزی در درون ماست و نمی¬پسندیم سعی می¬کنیم در دیگری انباشت کنیم. این امر ترس ایجاد می¬کند. خیلی از ترس¬ها ناشی از این است که ما نمی¬توانیم آن چیزی که در ذهنمان داریم ببینیم و نمی¬خواهیم این کار را بکنیم.
مسالهی دیگر درهایی هستند که ارتباط بین بیرون و درون را ایجاد می¬کنند. در هر صورت شما به این گفت و گوی درون و بیرون نیاز دارید. درها، درهای کنترل هستند. این درها تردید¬هایی هستند که ترس ما را دامن می¬زنند. و هم¬چنین اغوایی هستند برای تشدید حق مالکیت ما بر درون، از سوی دیگر حقی است که از درون به بیرون می¬دهیم در جهت کنترل و تعریف این درون از جانب چیزی که قدرت خطاب می¬شود.
پاسخ به این پرسش که «اندام» به مثابهی بخشی از هستی فرد، برای چه استفاده می¬شود، می¬تواند به این پرسش هم پاسخ دهد که اندام چگونه به مصرف می¬رسد و از این ره¬یافت می¬توان به آسیب¬شناسی رفتاری و معضل قانون¬گذاری در جامعه و به¬طور خاص در جمهوری اسلامی پرداخت. پس از انقلاب ۱۳۵۷ (۱۹۷۹)، درست آن¬زمان که هندسه¬ی معرفت¬شناختی خاص گفتمان به قدرت گماشته شده است، می¬رفت تا گفتمان خود را در بیانی استعاری، مسلط تثبیت کند، سه موضوع در دستور کار و تبلیغات نظام اسلامی قرار گرفت: ناموس، حجاب و جداسازی جنسیتی که روی¬کردی کاملن استعاری را با تکیه بر امر والا دانسته شده¬ی ازلی و ابدی، راه را بر هر رویکرد تقابلی دیگری می¬بست.
روی¬کرد حکومت اسلامی به این سه مقوله، خواه ناخواه تاثیر مهیب و معیوبی بر جامعه¬ی ایران گذاشت و توانست به آنان برای کنترل اجتماع و اعمال قدرت یاری رساند و از سویی، در اقتصاد زیستی و جنسیتی چشم¬انداز و روی¬کرد دیگرگونه¬ای را ایجاد کند. به عبارتی، این بار حضور امر قدسی بود که ماهیت برون و درون را تحمیل می¬کرد و برای تعریف «من» نوظهور از انقلاب به تصاحب در آمده، ماهیتی را برمی¬ساخت و برای این منظور ساخت بیگانه¬ی مفروض به طور هم¬زمان، در دستور کار قرار گرفت.
با این رویکرد بود که اندام و هستی زیستی بشر، چه در حوزه¬ی خصوصی و چه در حوزه¬ی عمومی، نزد حکومت اسلامی به بهترین شکل ممکن در چشم حاکمان، به مصرف رسید و مورد استفاده قرار گرفت.
برای نمونه می¬توان از تلاش حکومتی برای شبیه¬سازی افراد اجتماعی در نرم¬های از پیش ¬تعیین شده و مطابق با مصرف جامعه¬¬ی مردسالار و در جهت بقای حکومت دیکتاتوری اسلامی نام برد. این هدف به وسیله¬ی چند راهکار، پیش برده می¬شود که از مهم¬ترین آنها حجاب اجباری، جداسازی مکانی و تاکید و ارزش¬گذاری در این جداسازی، پر رنگ کردن نقش¬های کلیشه¬ای و قالبی در ساخت¬های سنتی مردانه/ زنانه و در نهایت تاکید بر تعریف دو نوع انسان با نقش¬ها و ارزش¬مندی متفاوت است و در واقع درهایی را که ماهیت گشودگی و بستگی را در ذات خود دارند، به درهای کنترل بدل می¬کند غافل از این ¬که درهای کنترل، درهای تردد هم هستند.
بحث الهام از یک سو نگاهی نو را مطرح میکند که نیاز به بحث و گفتوگو دارد و از سوی دیگر بسیار انتزاعی و مبهم است. شاید در بحث این ابهامات کم شود. نگاه من از بحث «دیگری» این است که ما بدون «دیگر» هستی خودمان را درک نمی¬کنیم. اما برداشت من از بحث الهام این است که او دیگری را حذف می¬کند. ما میتوانیم با هستی دیگری خودمان را تعریف کنیم بی ¬آن¬که تلاش کنیم با تعریف او درون خود را و یا هستی خود را نقی کنیم. الهام یک سری حکم¬هایی را بیان کرد بی آن¬ که بتواند آن¬ها را باز کند. وقتی در بارهی حکومت اسلامی و شبیه سازی افراد توسط این حکومت صحبت می¬کند نمیتوان رابطهی این موضوع را با «دیگری» و تعریف مستقل از خود ارتباط داد.
نوبت به سومین سخن¬ران این میزگرد شادی امین رسید.
شادی امین از فعالان و پژوهش¬گران حوزهی زنان و موضوعات مربوط به جنسیت و هویت جنسی است. او از بنیانگذاران «شبکهی سراسری همکاری زنان ایرانی (شبکه)» است و اکنون نیز از مسوولان «شبکهی زنان لزبین و ترنس ایرانی» (شش رنگ) است که از سال ۱۳۸۹ ایجاد شده است. او به عنوان محقق با سازمان «عدالت برای ایران» همکاری دارد.
شادی امین نخست در این میزگرد روش بررسی و پژوهش خود را که در دست انجام دارد، معرفی کرد. او با کمک روش تحقیق از راه مصاحبه ژرف با لزبین¬ها و همجنس¬گرایان در ایران و خارج از کشور و تحلیل ادبیات این موضوع و هم¬چنین بررسی قوانین و مقایسهی آن با استانداردهای بینالمللی بحث خود را آغاز کرد.
شادی بر این باور است بر اساس این ایده که چون بسیاری از همجنس¬گرایان که از سوی نهادهای قانونی تحت پیگرد قرار میگیرند و در خطر دایمی دستگیری و مجازات قرار دارند، بین انتخاب حبس و آزار دایم و عمل تغییر جنسیت قرار می¬گیرند و در نتیجه دومی را که تغییر جنسیت است، می¬پدیرند، تا بتوانند از خطر مجازات رهایی یابند. به ویژه این که از نظر فرهنگی نیز، تحت فشار خانواده و جامعه، گرایش جنسی خود را «گناه» یا «انحراف» میدانند. به دلیل همین تابوهای مذهبی و فرهنگی است که هم¬جنس¬گرایان، به خصوص لزبین¬ها که به دلیل زن بودن نیز به امکانات دسترسیهای کمتری دارند. اساسن امکان آگاهی یافتن پیرامون هم¬جنس¬گرایی و مسایل مربوط به آن را پیدا نمیکنند. پاره¬ای از مصاحبه شوندگان «عدالت برای ایران» گفتهاند تا زمانی که از ایران خارج نشده بودند، نمیدانستند که میتوانند با همین بدن، زندگی عادی داشته باشند.
شادی با جمعبندی این مصاحبه¬ها مطرح کرد:
بر اساس مستندات به دست آمده از این مصاحبهها، بسیاری از نوجوانانی که در سنین نوجوانی متوجه گرایش جنسی خود به هم¬جنس میشوند، بدون داشتن هیچ آگاهی از این که عشق به هم¬جنس میتواند طبیعی باشد، با مراجعه به روانشناسان، به سیستمی متصل می¬شوند که «کلینیک جی آر اس» خوانده میشود. در این نظام درمانی که از سوی نهادهای دولتی مانند سازمان بهزیستی پشتیبانی می شود، در انتهای یک روند دو سه ساله مشاوره و هورمون درمانی، زنان جوان لزبین متقاعد میشوند که مردان بیماری در بدنهای اشتباه هستند و به این ترتیب، با تبدیل زنان لزبین به مرد، و مردان گی به زن، معضل هم¬جنس¬گرایی که گناه و انحراف و مستوجب مجازات تا سر حد مرگ است، نیز حل می شود. همان افراد، به عنوان ترانس سکسوئل، از سوی قانون لااقل به رسمیت شناخته میشوند.
درست به همین دلیل است که برخی از رسانههای غربی، ایران را بهشت ترنس¬سکسوئل¬ها، می¬دانند؛ جایی که عمل¬های تغییر جنسیت نه تنها آزاد است، بل¬که از سوی دولت نیز حمایت می¬شود. غافل از این که ایران، در واقع جهنم هم¬جنس¬گرایانی است که نمی¬خواهند خود را ترنس¬سکسوئل بدانند و تن به تیغ جراحی بدهند. یعنی لفاظی دولتی که «ما در ایران هم¬جنس¬گرا نداریم»، با حذف فیزیکی و پاکسازی هم¬جنس¬گرایان در کلینیکهای تغییر جنسیت روبهرو هستیم.
بسیاری از این افراد هرگز زندگی جنسی سالم و موفقی را تجربه نمیکنند. این عملها در شرایطی کاملن غیرانسانی و بدون آمادگی کافی روحی و روانی صورت میگیرد. بسیاری از کسانی که به اجبار تن به این عملها دادهاند، دچار عواقب جسمی وخیمی هستند و درصد بالایی از خودکشی در بین آنان دیده میشود. در واقع تیغ جراحی همچون طناب دار برای همیشه به مشکل وجود یک همجنسگرا بدون توجه به آیندهی او پایان میدهد.
بر این اساس «عدالت برای ایران» با هم¬کاری شبکهی زنان لزبین ایرانی (www.6rang.org) قصد دارد پروژهی «تغییر اجباری نه!» را با هدف کاهش آمار جراحیهای اجباری تغییر جنسیت هم¬جنس¬گرایان، از طریق دو استراتژی افزایش آگاهی در میان جامعهی جهانی به خصوص نهادهایی مثل سازمان بهداشت جهانی از یک سو و اطلاع رسانی آلترناتیو و افزایش آگاهی میان نوجوانان هم¬جنس¬گرا و به خصوص لزبین ها، اجرا کند.
سپهر مساکنی سخنران دیگر این میزگرد غایب بود.
متاسفانه برای زمان برای پرسش و پاسخ در بارهی این میز¬گرد بسیار کم بود. این میز¬گرد به وقت بسیار بیش¬تری نیاز داشت تا بتوان در پارهای از مفاهیم ژرفتر شد.
معرفی کتاب
یکی از برنامههای روز سوم معرفی کتاب بود که ۵ زن کتاب¬های خود را معرفی کردند. البته قرار بود این برنامه در روز دوم انجام شود. اما به سبب کمبود وقت تغییراتی در برنامه به وجود آمد.
ابتدا ژاله احمدی، کتاب جدید خود، «بدر جان و هفت شهر عشق» را معرفی کرد. و پاره¬ای از بخش¬های کتاب را خواند.
این کتاب بیوگرافی زنی است که دورانهای مختلف در فاصله میان طبقات در جست و جوی خود است. این زن برای حفظ هویت انسانی خود تلاش میکند.
سپس فرنگیس حبیبی، روزنامهنگار و پژوهش¬گر حوزهی ادبیات و زنان، کتاب «دو صفحه درس تاریخ» را معرفی کرد که هنوز انتشار نیافته است.
این کتاب مجموعه¬ای از هفت داستان است. فرنگیس حبیبی یکی از داستانهای این کتاب تازه را با عنوان «چند قدم پس از حصار شمشاد» برای حاضران در نشست خواند.
معرفی «خیزش زنان در اسفند ۵۷»، عنوان کتابی از مهناز متین، پزشک، فعال حقوق زنان و از هم¬کاران نشر نقطه بود. این کتاب به حرکتهای اعتراضی زنان علیه اعلام حجاب اجباری برای زنان از سوی آیتاله خمینی در اسفند ۵۷ و هم¬چنین اعتراضهای زنان در سطح و مشاغل دیگر میپردازد.
شادی صدر، حقوقدان و مدیر سازمان «عدالت برای ایران» کتاب «جنایت بیعقوبت» را معرفی کرد. این کتاب در دو جلد به چاپ رسیده است و به خشونتهای جنسی و شکنجه علیه زندانیان سیاسی زن میپردازد.
جلد اول این کتاب اختصاص به زندانیان سالهای ۶۰ دارد و جلد دوم آن زندانیان دههی ۶۰ و ۷۰ ایرانی در بر می¬گیرد. این کتابها حاصل گفت و گو با دویست زندانی سیاسی سابق زن در سه دههی گذشته است.
معرفی کتاب با کتاب شهلا شفیق، کنش¬گر حقوق زنان با نام «اسلام سیاسی، جنسیت و جنسگونگی» پایان یافت. این کتاب به جای¬گاه جنسیت در دیدگاه اسلامگرایان میپردازد و پاره¬ی دیگر این کتاب نیز اختصاص به مسالهی حجاب با نگاهی دیگر دارد.
آریایی بودن یا نبودن
درنا حاتملوی متولد ۱۳۶۱ تبریز، بزرگ شدهی آلمان و فارغ التحصیل رشتهی تاریخ قرون وسطا و عصر جدید و همچنین علوم سیاسی و زبان و ادبیات ایتالیایی از دانشگاه گیسن است. او از سال ۲۰۱۱ به عنوان کارمند علمی دانشگاه بوخوم مشغول گذراندن دورهی دکترا است و موضوع پایان نامهاش «نقش قضات آلمانی در پرداخت غرامت به آسیب دیدگان جنگ جهانی دوم» میباشد.
پرسش¬نامهای پیش از کنفرانس در سایت بنیاد پژوهشهای زنان قرار گرفته بود و از شرکت کنندگان در کنفرانس خواسته بودند تا آن را پر کنند. حدود ۱۰۰ نفر این پرسش¬نامهها را پر کرده بودند. درنا ارزیابی این پرسش¬نامهها را برعهده داشت.
درنا سخن¬رانیاش را به زبان آلمانی ایراد کرد و فهیمه فرسایی ترجمهی این بخش را برعهده داشت.
او با مطرح کردن یک یک پرسشها، نحوهی پاسخ¬گویی به آنها را اعلام کرد و در پایان روی این پرسش و پاسخ آن درنگ کرد.
«آیا زنان از الگوی زیبایی غربی، موی بلند و پوست روشن تقلید میکنند؟»
در این پاسخ آمده بود:
«ما ایرانی و از نژاد آریایی هستیم و پوستمان روشن است به خصوص کسانی که در شمال ایران زندگی میکنند، موهای طلایی و چشمان آبی دارند.»
درنا مطرح کرد که مفهوم آریایی بودن ربطی به نژاد ندارد و به اشتباه در مورد تبار و نژاد انسانها به کار برده شده است. او گفت، بخشی از ایرانیها تصور میکنند آریایی هستند این کلمه را در آلمان باید در گیومه گذاشت، چون مجازات دارد. آن¬ها خود را آریایی و نژاد برتر میدانند. این کلمه آریایی نه به نژاد ربط دارد نه به تبار بل¬که کلمهای است که توسط زبانشناسان درست شده است.
آریایی بودن و بالیدن به داشتن نژاد آریایی در زمان ناسیونال سوسیالیسم، به کشته شدن شش میلیون انسان (یهودیها، اقلیتهای قومی و همجنسگرایان و ناتوانان جسمی و ذهنی) انجامیده است. من نژاد آریایی ندارم بل¬که از آذربایجان میآیم و ایرانیها هم نژاد آریایی ندارند، بل-که ایران کشوری است که در آن ملیتها و قومهای مختلف زندگی میکنند با زبانها و گویشها و فرهنگهای مختلف که هر روز مورد تبعیض قرار میگیرند. بنابراین پیشنهاد میکنم که موضوع کنفرانس آینده «زنان اقلیت در ایران» باشد.
فمینیسم ساختارگرا
خورشید مصلحی سخن¬ران بعدی از آلمان بود. سخن¬رانی او با عنوان «شالودهی جنسیتی، آینهای از جامعه» به زبان آلمانی بود و فهیمه فرسایی آن را به فارسی ترجمه می¬کرد.
خورشید متولد ۱۳۶۶ در آلمان، دانشجوی رشته علوم اجتماعی، انگلیسی و آلمانی دانشگاه کلن است. علاقهی او به سیاست از دوران کودکی و شرایط خانوادهاش به عنوان پناهندهی ایرانی در آلمان و فعالیت آنها شکل گرفت. او هماکنون تز خود را در رابطه با ساختار جنسیت و ممانعت از الگوسازیهای جنسیتی در مدارس و سیستم آموزشی و به ویژه قالب جنسیتی در مدارس به عنوان یک نهاد آماده میکند.
خورشید پژوهش خود را با دیدگاه ساختار گرایی ارایه داد. در پژوهشاش وضعیت تحصیلی پسران و دختران در آلمان را بررسی کرده است. تفاوتهایی را که برای رسیدن به سطوح تحصیلی بالا میان دختران و پسران وجود دارد با جدول¬های آماری نشان داد. او آموزش یکسان برای جنسیتهای مختلف را سبب دیده شدن تفاوتها دانست ساختارهای اجتماعی اصولن هر گونه ربط طبیعی را با جنسیت رد میکند و آن را محصول روابط اجتماعی میداند. خورشید ساختارهایی که در جامعه باعث تبعیض میشود را بررسی کرد. او به گونه¬ای شکل¬گیری جنسیت را در جامعه مطرح کرد و این که مدرسه نقش تعیین کننده¬ای در این زمینه دارد ساختارگرایی جنسیتی بر این نظر است که جنسیت زن و مرد غیرقابل تغییر است و بین این دو قطب یک طیف گستردهی جنسیتت¬های گونه¬گون وجود دارد.
در ادامه پس از پرسش و پاسخ پریا با گیتار قطعاتی را نواخت.
زندگی مجردی و رابطه آن با اختیار زنان
یک کنش¬گر حقوق زنان از ایران در بعد از ظهر یکشنبه پژوهشی خُرد ارایه داد که در رابطه با زندگی مجردی زنان در منطقه¬ای مشخص از تهران انجام داد بود. او با پرسش این که آیا این نوع زندگی، انتخابی آزادنه از سوی این زنان بوده است بحث خود را آغاز کرد.
برای بررسی این نوع زندگی ده زن تهرانی و شهرستانی که در تهران زندگی میکنند مورد پژوهش قرار می¬گیرد.
ـ سن این زنان بین ۲۵ تا ۳۵ سال بود.
ـدخترها با پسرهایی بدون قرارداد ازدواج زندگی میکنند،
ـ به گونه¬ای مستقل به نظر می¬رسند.
ـ از مرزهایی که سنت و شریعت تعریف کرده است میگذرند.
ـ این مناسبات را از خانواده¬شان پنهان می¬کنند
ـ همهی این زنان کار می¬کنند.
به نظر پژوهش¬گر این زنان این نوع زندگی را انتخاب کردند.
اشتراکاتی که این زنان داشتند عبارت است از:
ـ داشتن مشکلات اقتصادی،
ـ تامین هزینههای زندگی به تنهایی
ـ تحت فشار نگاه همسایهها قرار داشتن،
ـ آگاهانه نبودن انتخاب
ـ ترس دایمی از دست دادن دوست پسرشان
ترس از دست دوم بودن و باکره نبودن، در صورتی که دوست پسرشان را از دست بدهند
این سخن¬ران گفت، پس از پایان پژوهشم بیش¬تر از این که به پاسخی برسم، پرسشهای بیش¬تری برایم به وجود آمد. چرا این پیچیدگیها در جامعهی ایران هست؟
نکتهای که پژوهش¬گر پاسخی برای آن نداشت این بود که من با تجربیاتی که از جامعه ایران دارم. محله¬ای که ایشان در آن تحیقیق را انجام دادند، جایی نیست که زنان بتوانند بدون یک قرارداد اجتماعی یا شرعی با پسری زندگی کنند مگر این که صیغه شوند.
علاوه بر این سخن¬ران در پایان برنامهی روز سوم نسبت به محتوایی که مطرح کرده بود، چندان به موضوع کنفراس نمی¬خورد و موضوع هم بسیار مبهم و ساده ارایه شد. و کمتر به یک پژوهش نزدیک بود.
نوبت به ارزیابی کنفراس رسید. در ساعات پایانی کنفرانس اعضای کمیتهی اجرایی در کنار گلناز امین جمع شدند تا سه روز کنفرانس را مورد ارزیابی قرار دهند.
گلناز امین از زحمات کمیتهی اجرایی به ویژه هلن (ناهید نصرت) سپاسگزاری کرد. از الهه امانی خواست به سان نمایندهی کنفرانس بعدی که در لس آنجلس برگزار میشود، به روی سن بیاید و اطلاعاتی در مورد موضوع کنفرانس آتی بدهد.
الهه امانی سه موضوع را پیش¬نهاد کرد:
ـ چگونه جهانی بیندیشیم و چگونه محلی عمل کنیم؟
ـ زنان، مشارکت سیاسی، تشریک مساعی و سازماندهی برای تغییر
ـ جنبش زنان و نقش مردان.
در ادامه اعضای کمیته اجرایی خود را معرفی کردند و سپس شرکت کنندگان در سالن نظرات و انتقادات خود را مطرح کردند
ضمن آن¬که بسیاری از برگزاری کنفرانس و زحمات کمیته اجرایی سپاسگزاری کردند. پاره¬ای از شرکت کنندگان هم نکتههایی را بیان کردند:
ـ کم بودن زمان پرسش و پاسخ،
ـ مسلط نبودن گردانندگان میزگردها
ـ تاخیر در شروع برنامهها
ـ انتقاد به نحوهی رسیدگی به مقالات ارسالی
ـ پایین بودن سطح پاره¬ای از مقالات
ـ زیاد بودن تعداد سخن¬رانان و برنامههای هنری
برگزار کنندگان در مورد مسلط نبودن گردانندگان میز گرد، توضیح دادند که با بودجهی اندکی که دارند توان استخدام افراد حرفهای برای گردانندگی میزگردها را ندارند و اعضای کمیتهی اجرایی هر یک در زندگی روزمره دارای شغلهای متفاوتی هستند ولی مجبورند از نیروهای خود برای گرداندن میزگردها استفاده کنند.
جشن پایانی مراسم توسط گروه موسیقی زنان «اینفخ زو» از کلن در محوطهی بیرون از سالن در فضای باز اجرا شد.
از نگاه من برگزارکنندگان بسیار زحمت کشیده بودند و پاره¬ای از انتقادات به سان تعداد زیاد سخن¬رانان و یا برنامه¬های هنری هم¬واره در کنفراس¬های بنیاد تا آن جایی که من شرکت کردم این گونه بوده است، مانند کنفرانس بنیاد اطریش و یا در برکلی. به نظرم دو میزگردان الهه امانی و چیلر فیرتینا، بسیار خوب میز¬گردانی کردند. تنها رها از نگاه من کم تجربه بود. با این حال کنفرانسی بسیار خوب بود به ویژه میز گرد روز سوم که پرسشهای بسیاری را برای من مطرح کرد و در عین حال حضور زنانی که مشکلات روزمره¬ی گوناگونی دارند، اما هنوز می¬توانند این کنفرانس¬ها را بی چشم¬داشتی برگزار کنند، دل¬گرم کننده است.