برگرفته از راه کارگر
None
هراز چند گاهی، کلمه ای، جمله ای یا مفهومی در گفتار و نوشتار رواج پیدا می کند که دائما تکرار می شود. به تازگی مفهومی نظرم را جلب کرده و با وجودی که تازه نیست، اما خواستم وارد عمل کرد آن در شرایط حاضر شوم. ‘سیاست هویت’ !
درواقع این مفهوم به جریاناتی نسبت داده می شود که تنها برای به دست آوردن مطالبات یک گروه معین اجتماعی فعالیت می کنند. مثلا جنبش زنان و یا در همین گروه اجتماعی، کنشی برای رسیدن به یک مطالبه معین دارند، مثلا کمپین آزادی پوشش!
در هرحال قصد بررسی این مفهوم را ندارم. واقعیت این هست که مفاهیم با معنای تقدس یافته شان ما را زنجیر کرده اند و رهایی از آنان به مثابه شکستن تابو هاست. گفتار را نیز قدرت ها برای بقای خود رواج داده و هر یک را در جای گاه معینی قرار میدهند.
این مفهوم اما، مرا به طرح چند سئوال واداشت. البته سئوال می تواند گاهی برای رفع ابهام صورت گیرد. اما سئوالات من اساسا برای باز کردن بحث حول سیاست هویت و دکده کردن آن است.
اهمیت بحث در مورد سیاست هویت آن جاست که بخواهیم از یک طرف فعالیت جنبش های تک مضمونی یا تک هویتی در جامعه را نفی کرده و هم چنین گوناگونی و کثرت را مضر شماریم و از طرف دیگر ‘وحدت’ یا به عبارت دیگر ‘همه با هم’ را رواج داده و در همین راستا مجبور به اولویت بندی میان جنبه های مختلف مبارزه شویم. واضح است با اولویت دادن به یک جنبه از مبارزاتی که در جامعه جریان دارد، خطر فراموش کردن جنبه های دیگر مبارزه و به آینده نامعلوم واگذار کردن آن ها خطری بالفعل خواهد بود.
اولویت بندی به عبارتی دیگر، یعنی حذف مطالبات دیگر. یعنی بستن دهان و خفه کردن! و بعید نیست، آن مبارزه ای که به آینده محول می شود، چیزی جز مبارزه با تبعیض جنسیتی باشد!!!!!
حال قصد دارم با شروع یک سری سئوالات ، بحث را در دو محور به پیش برم.
۱- وحدت یا کثرت؟
آیا تبعیض جنسیتی بر تمام زنان، به علت زن بودن و جنسیت شان روا داشته می شود، یا تنها بخش فقیر و زحمت کش زنان را در بر می گیرد؟
و وقتی زنان در تمام طبقات و اقشار موجود در جامعه، اعم از فرادستان و فرودستان حضور دارند، آیا به همین علت خواسته های شان نیز کاملا متفاوت و گسترده نیستند؟
و دقیقا به دلیل همین گستردگی، آیا نباید تشکل ها و شبکه های مستقل خود را تشکیل داده و درخواست های متنوع خود را پی گیری نمایند؟ و آیا به این ترتیب ما با جنبش های مختلف زنان روبرو نیستیم؟
آیا درست است که زنان این مطالبات را کنار نهاده و تفاوت ها را طرح نکرده و صرفا با اتکاء به اشتراکاتی که وجود دارد، خود را در مبارزه علیه تبعیض جنسیتی سازمان دهند؟
آیا در حال حاضر به آن حدی از رشد سازمان یابی رسیده ایم که دیگر بر تفاوت ها متمرکز نشویم و تنها بر اشتراکات تأکید کنیم؟ و آیا این همان ‘بحث بعد از….’ نیست؟
آیا اصلا می توان قبل از این که تفاوت ها را نشان داد، اشتراکات را یافت؟
بپذیریم که هم چنان در معرض خطر محو شدن در یکدیگر قرار داریم. هم چنان وقتی جنبش سبزی پای می گیرد، جنبش زنان در آن ذوب می شود………….. پس بیایید تفاوت ها را آشکارتر کنیم، از کثرت نهراسیم، یک دیگر را اقناع نکنیم، یک دیگر را با مارک زدن های متدوال از میدان بحث خارج نکنیم، بلکه بگذاریم ایده های مختلف و متنوع بجوشند و خود نمایی کنند تا بدانیم اشتراکات واقعی مان در کجاست.
۲- اولویت بندی
امر به به اولویت دادن میان تبعیض ها بی معناست.
آیا می توان مبارزه با تبعیض های مختلف را اولویت بندی کرد وآنان را یکی پس از دیگری از میان برداشت؟
با یک نگاه ساده به تبعیض های موجود در جامعه و اقشاری که این تبعیض ها بر آن ها روا داشته می شوند، می توان متوجه شد که به هیچ عنوان نمی توان میان تبعیض ها اهم فی الاهم کرد و اهمیتی بیشتر یا کمتر برای یکی از آن ها قائل شد. اگر معتقدیم که اکثریت انسان ها در طبقات و اقشار مختلف جامعه زیر ستم تبعیض قرار دارند، پس اولویت نیز می بایست امری نسبی قلمداد شود. اولویت برای هر انسانی، مبارزه با آن تبعیضی ست که او را تحت فشار خود قرار داده است. انسان های زیر ستم در هر قشر و طبقه ای بر اساس مبارزه با ستمی که می برند، جنبش های خود را تشکیل داده و تشکل های خود را سازمان می دهند و همان نیز اولویت شان به شمار می رود. بنابراین در جامعه ای که تبعیض های مختلف ستم وری می کنند و همه هم زمان قدرت موجود را تغذیه می کنند، مهم اولویت بندی میان مبارزه با آن ها نیست، بلکه هماهنگی و هم دستی میان آن هاست که درجه اول اهمیت را پیدا می کند.
مطالبات زنان نیز از همین پرنسیپ پیروی می کند. کسی نمی تواند جنبش های زنان را محدود به تعداد کند. هر تشکل و هر شبکه ای با درخواست ها و مطالبات اخص خود شناسایی می شود. چه یک مطالبه در دستورشان قرار گیرد و چه مطالبات مختلف و متنوع.
سئوال این است. چرا نباید کمپین های تک مطالبه ای تشکیل شود؟ برای مثال چه اشکالی دارد که بخشی از زنان فقط برای بدست آوردن حق آزادی پوشش مبارزه کنند؟ یا هر مطالبه دیگری. چرا باید کنش های زنان را محدود کرد و باید و نباید در مقابل آن علم کرد؟
آیا می توان از زنانی که به دنبال ایجاد مهد کودک در محیط کارشان هستند، توقع داشت که الزاما درخواست آزادی سفر به خارج را نیز پی گیری کنند؟ یا بالعکس؟
اگر قرار نیست که یک عده روشن فکر ‘حزب زنان’ ایجاد کرده و مطالبات اقشار مختلف زنان را دسته بندی کرده و در برنامه خود بیان کنند، و اگر قرار است زنان خود، خودشان را سازمان یابی کرده و برای به دست آوردن مطالبات شان مبارزه کنند، پس چرا انتظار می رود، مثلا زنانی که برای حق طلاق تلاش می کنند، الزاما درخواست های زنان در خوزستان را نیز طرح کنند؟ انتظار بالعکس نیز بیهوده است.
اگر یک زن تنها به سبب جنسیت خود مورد تبعیض قرار می گیرد، بنابراین حق اوست که هم و غم خود را برای از میان برداشتن این تبعیض گذاشته و آن را در اولویت مبارزه خود قرار دهد و نمی توان بر او ایراد گرفت که چرا تلاشی برای از میان برداشتن سایر تبعیض ها نمی کند. اما مسلما مبارزین علیه تبعیض جنسیتی باید بدانند که بدون حمایت از مبارزین سایر تبعیض ها، امکان موفقیت تا به آخر را ندارند. چرا که هیچ تبعیضی به تنهایی ریشه کن نمی شود و بدون هماهنگی میان مبارزه با تبعیض های مختلف نمی توان به موفقیت رسید.