روز وداع با راضیه غلامی شعبانی (ابراهیم‌زاده)

شهرزادنیوز:روز سه شنبه ۵ فوریه ۲۰۱۳ دوست‌داران و خانواده‌ی راضیه غلامی شعبانی (ابراهیم‌زاده) گرد هم آمدند تا خاطره‌ی زنی را به خاک بسپارند که نماد مقاومت بود.

راضیه ابراهیم‌زاده که در سی‌ام اردیبهشت ۱۳۰۴ در شهر تبریز متولد شد، بیست و هشت فوریه ۲۰۱۳ در آلمان ـ کلن در بستر بیماری درگذشت و دیگر نتوانست به رویای خود رنگ واقعیت بخشد. «نخواهم مُرد تا زمانی که برای بار دوم لبان چروکیده و تشنه‌ام زمین و خاک وطن‌ام را بوسه زند.»

ساعت ۱۳:۳۰ بدرقه‌کنندگان تابوت راضیه را از سالن اجتماعات با تشریفاتی ساده تا مزار او همراهی کردند. سکوت سنگینی در فضا حاکم بود، گاه هق‌هقی سکوت را می‌شکست، و گاه صدای پاهایی که می‌رفتند تا اولین زن زندانی سیاسی دوران شاه را راهی کنند؛ راهی خانه‌ای که دیگر بازگشتی در آن نبود. فضای گورستانِ مِلاتن پر از حضور راضیه بود، گویی هر یک از بدرقه‌کنندگان یاد و خاطره‌ای از او را حمل می‌کردند.

مراسم با سخنان ساده‌ای از سوی خواهرزاده‌ی او ـ سهیلا بهادری ـ آغاز شد. او ضمن تشکر از حضور دوستان و آشنایان در این مراسم، از زنی گفت که نامش در یادها خواهد ماند، سپس پورمیرزایی، مدیر خانه‌ی سالمندان شهر کلن، ـ راضیه سال‌های آخر عمر خود را در آنجا زندگی می‌کرد ـ سخنانی را ایراد کرد: «ما افتخار داشتیم چند سالی مهماندار زنی باشیم که با حضورش به خانه‌ی ما گرمی بخشید و …»

در ادامه‌ی مراسم برخی از دوستان راضیه، با پرتاب شاخه‌ای گل بر روی تابوتش، و برخی دیگر همانگونه که در جای خود آرام ایستاده بودند، از او خداحافظی کردند. از سبدهای گل خبری نبود، زیرا طبق وصیت او، می‌بایست در صورت تمایل همان مبلغ را به صندوق خیریه‌ی مربوط به خانه‌های زنان، مرکز پناهندگان و خانواده‌های زندانیان سیاسی ایران بپردازند. راضیه با این وصیت یک بار دیگر در یاد همه زنی بی‌آلایش، ساده و پاک ماند.

در پایان مراسم، تعدادی از دوستان بر سر مزار، به یادِ ماندگارش ودکا نوشیدند، به یاد زنی که علی‌رغم مشکلات بسیار، سرشار از انرژی و شادی زندگی بود. بازگویی خاطراتی از او، کلام طنزآمیزش و علاقه‌اش به نوشیدن ودکا لبخندی را بر گوشه‌ی لب ها ‌نشاند. این مراسم با ترانه و سرودهای مورد علاقه‌ی او به پایان رسید.

راضیه با کتاب «خاطرات یک زن ایرانی» در دل دوست‌دارانش زنده خواهد ماند. کتابی که حکایت از هفت سال زندان، دوازده سال زندگی مخفی و بیش از چهل سال تبعید دارد. همانطور که دوستانش در مورد خصوصیات او می‌گفتند، توانایی‌ ویژه‌ای در درگیر شدن با موضوعات تازه داشت. ابتدا تردید می‌کرد، سپس وارد بحث می‌شد و در انتها موضوع مورد بحث را قبول یا رد می‌کرد.

او در دهه‌های اخیر به جنبش زنان علاقمندی بیشتری نشان می‌داد و در سمینارهای زنان حضور فعال داشت و به قول دوستانش، از وقتی که برای طرح نظرش داشت نه تنها نمی‌گذشت، بلکه فراتر نیز می‌رفت و در پایان صحبت‌هایش صدای رسایش طنین پرهیجانی داشت و به این ترتیب حضورش در همه جا احساس می شد. او در یکی از مصاحبه‌هایش با مدرسه‌ی فمینیستی می‌گوید: « در هر حال دختران چه قبل از کشف حجاب و چه بعد از آن دچار مشکل بودند. ناگفته نماند که در مدارس دخترانه آن دوره فقط فرزندان خانواده‌های مرفه می‌توانستند شرکت کنند و کسی مثل من که از خانواده کارگر بود، به ندرت می‌توانست به مدرسه راه یابد و اگر هم راه می‌یافت در نیمه راه در برخورد با مشکلات بی‌شمار، ترک تحصیل می‌کرد. از جمله خواهر بزرگ‌تر من که نتوانست بیش از کلاس سوم به تحصیل خود ادامه بدهد. به یاد می‌آورم که بارها در دوران کودکی در مدرسه به دلیل نداشتن اونیفورم و لوازم تحصیلی، تنبیه شدم؛ چون خانواده من حتا توان مالی خریدن روپوش مدرسه نداشت. گاهی هم برای این که به زبان مادری‌ام (ترکی) حرف می‌زدم، مسئولان مدرسه با لبه تیز خط‌کش آهنی تنبیه‌ام می‌کردند. در هر صورت از بچگی به عنوان یک زن، دچار مشکلات گوناگون بودم.» راضیه در همین مصاحبه اشاره می‌کند که در دوران تبعید موفق به دریافت لیسانس در رشته‌ی تاریخ و ادبیات و نیز دیپلم پرستاری شده است.

مراسم یادبود او روز شنبه ۱۶ فوریه ساعت سه تا شش بعد از ظهر در شهر کلن برگزار خواهد شد.

آدرس:

Kultureller Förderverein der Lutherkirche

Martin-Luther-Platz 4

50677 Köln

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *