با اینکه هیچ کس ظاهرن با معامله و قاچاق انسان موافقتی نشان نمی دهد، اما به قوانین مدافع خرید و فروش تن، رأی موافق می دهند. میزان حامیان تجارت زنان حتی از حامیان برده داری نیز کمتر است، اما در مقابله با تن فروشی نظرات ملایم تر می شود. برخی حمایت از تن فروشی را ضروری می دانند و این پدیده راغیرقابل اجتناب و بی ضرر تلقی می کنند. راستی چرا؟
آیا تن فروشی واقعا آن طوری که عده ای ادعا می کنند، مترادف با آزادی رابطه جنسی است؟ آیا تن فروشی شغلی است مانند سایر مشاغل؟ آیا معامله ی تن انسان استثمار و بهره کشی جنسی به حساب نمی آید؟ آیا باید آن را آن طوری که برخی می نامند، به عنوان «قدیمی ترین حرفه و پیشه» در جامعه پذیرفت؟ طرفداران تن فروشی معتقدند که به قدر کافی به آنان بها داده نمی شود. در واقع زنان برای کاری درآمد کسب می کنند که به طور عادی در جامعه از زنان مجانی و بدون دست مزد طلب می شود. موافقان تن فروشی می گویند زنان به این وسیله از نظر اقتصادی و مالی استقلال پیدا کرده و در نتیجه می توانند با افراد مورد نظرشان رابطه جنسی دلخواه برقرار کنند، کاری که تنها برای مردان قابل قبول است.
مخالفین تن فروشی اما، معتقدند که چنین پدیده ای بهره کشی جنسی محسوب شده و قدیمی ترین متد سرکوب زنان و رواج نابرابری جنسیتی می باشد. نشانه ی بارزی از عدم آزادی انتخاب زن در عمل رابطه جنسی. جبر فیزیکی و روحی برای زن که سوءاستفاده مالی و سودآوری را برای شخص دیگری امکان پذیر می کند. این پول و سودآوری دلال و واسطه است که در امر تن فروشی نقش اصلی را دارد و نه رابطه آزادانه جنسی با توافق طرفین. در نتیجه سود و منفعت، تن فروشی را تبدیل به یک تجاوز مستمر و استثمار جنسی می کند.
نظریه ی طرفداری از خرید و فروش تن، این پدیده را جرم زدایی کرده و به آن به مثابه یک امر قانونی می نگرد. قصد و هدف آنان برداشتن تحریم و بایکوت از عاملین این عمل و عادی کردن آن در جامعه می باشد. کاری که هم اکنون در کشورهای آلمان، هلند، نیوزلند، ایالت ویکتوریا در استرالیا و ده ایالت در آمریکا انجام می شود.
طرفداران مبارزه با تن فروشی و آنان که این عمل را یک بهره کشی و استثمار جنسی می دانند، برای از میان برداشتن تجارت خرید و فروش تن تلاش می کنند. درباره این که چگونه می توان به این هدف نائل شد، بحث فراوان است. دروهله ی اول باید روشن شود که زن در رابطه با فروش تن خود، قابل مجازات نیست، بلکه باید او را با اقدامات فوری و ضروری مورد حمایت قرار داد. اما خریدار تن و یا دلالی که زن را وسیله سودآوری خود قرار داده، شامل تعقیب قانونی و مجازات خواهد شد. کشورهای سوئد، ایسلند، نروژ و به تازگی انگلستان در رأس این شیوه برخورد با تن فروشی قرار دارند.
نکته قابل ملاحظه این است که زنان تن فروش معمولا فقیر و بی چیز هستند. واقعیتی غیرقابل انکار. جبر اقتصادی و ضرورت مالی زنان است که آنان را به چنین کاری وادار می کند. اما فاکت این است که هیچ زنی نتوانسته از این طریق بر فقر خود غلبه کند.
تحقیقاتی در کانادا ثابت می کند که مرگ و میر در زنان تن فروش ۴۰ برابر بیشتر از سایر زنان است. در مجموع زنان تن فروش به لحاظ فرهنگی و اقتصادی در پایین ترین قشر جامعه قرار دارند. در ونکوور میزان زنان تن فروشی که سرخ پوست هستند، به نسبت سایر زنان بسیار بالا است. یا در هندوستان، با وجودی که سیستم کاست غیرقانونی شده است، کاست تن فروشان هم چنان به فعالیت خود ادامه می دهد. تمام این فاکتورها نشان می دهند که چه اقشاری تحت بهره کشی جنسی قرار می گیرند و روشن است که هیچ کس داوطلبانه و بدون جبر چنین زندگی ای را انتخاب نمی کند.
نکته دیگری که غیرقابل انکار است، این است که تن فروشی از سنین بسیار پایین و جوانی آغاز می شود. نگاهی به سنین دختران در کاست تن فروشان در هندوستان نشان می دهد، که تن فروشی تفاوت چندانی با تجاوز جنسی به کودکان ندارد. یک مشاهده عینی در کالکوتا، دختر ۱۳ ساله ای را نشان می دهد که در خیابان معروف شهر با نور قرمز بر سر کوچه ای به انتظار مشتری ایستاده است و در امتداد کوچه، دختر بچه ای که به زحمت سنش به شش سال می رسید، با پاهای از هم باز شده، عضو جنسی خود را نشان می داد. آیا این دختر بچه امکان و آزادی انتخاب دارد؟
اگر طرفداران تن فروشی تعریفی از آن ارائه نمی دهند، بیایید تعریفی از سکس و رابطه جنسی ارائه دهیم و این دو پدیده را با هم مقایسه کنیم. درواقع یک رابطه جنسی می بایست دواطلبانه و بنا به تمایل طرفین انجام گیرد. طرفداران تن فروشی معتقدند چنین عملی نیز داوطلبانه و بنا به تمایل طرفین انجام می گیرد. اما سئوال این جاست، اگر چنین است چرا برای یک رابطه جنسی دواطلبانه مزد پرداخت می شود. البته اگر این رابطه به علت بقای زندگی یک طرف انجام می گیرد، در نتیجه باید از جبر صحبت کرد و نه از اختیار و نه از انتخاب.
تن فروشی در نامیبیا طور دیگری تعریف می شود. یک رابطه جنسی که به آن نه با رابطه متقابل جنسی، بلکه با یک فاکتور دیگر که همانا پول است، پاداش داده می شود. در همین جا باید گفت، حتی همین پول و مزد نیز غالبا به دست زن نمی رسد، بلکه به جیب مرد دیگری که واسطه محسوب می شود، می رود.
یکی دیگر از تناقض های استدلال طرفداران تن فروشی این است که از یک طرف می گویند، لازم است تن فروشی در مکان معینی باشد تا کنترل بر آن امکان پذیر گردد و از طرف دیگر معتقدند، اگر تن فروشی ممنوع باشد، این کار پشت درهای بسته صورت می گیرد و خطرناک تر می شود. اما در واقعیت کنترل این پدیده حتی در مکان های تعیین شده نیز توهمی بیش نیست. بررسی وضعیت این خانه ها نشان داده است که این اماکن در عمل وسیله ای هستند در دست دلالان تا زنان را بیشتر کنترل کرده و هیچ گاه در شرایطی که زنی به کمک نیاز داشته، اقدامات لازم انجام نشده است. در حالیکه نظریه طرفداران تن فروشی همچنان می گویند: «تن فروشان آزادانه این شغل را انتخاب کرده اند و از آن لذت می برند. آن ها می توانند هر لحظه که بخواهند، استعفا دهند و هرگز آزار و اذیت نمی شوند، حداقل زیاده از حد نمی شوند و بهتر است آن هایی که تن فروشی را فاجعه می دانند، خود آن را آزمایش کنند»!
تن فروشی در خیابان ها یا در فاحشه خانه ها تفاوتی نمی کند. بنا به تحقیقات، میزان زنان تن فروشی که به عوارض تکان روحی- روانی و شوک های ناشی از این کار دچار می شوند، همان قدر بالاست که قربانیان جنگی، تجاوز و شکنجه دچار آن هستند. این زنان در طول زمان از خود بیگانه شده و خود را از روح و جسم خود جدا می کنند. معمولا زنان تن فروش به مواد مخدر معتاد شده و یا خارج از اندازه الکل می نوشند تا بتوانند وضعیت و موقعیت خود را تحمل و یا فراموش کنند. بسیاری از آنان عامدانه توسط دلالان و واسطه ها معتاد می شوند تا اولن فشارهای سخت جسمی و روحی وارده و تجاوزی را که به طور مداوم اتفاق می افتد، کمتر احساس کنند و ثانیا به آنان وابسته شده و نتوانند به راحتی دست از کار کشیده و شیوه زندگی خود را تغییر دهند. این زنان معمولا نام خود را عوض کرده و به هویت و شخصیت دیگری دست می یابند و دیگر خودشان نیستند.
آیا می توان زنان را در چنین شرایطی آزاد و این نوع زندگی را آزادانه نامید؟ تجاوز روزانه، همراه با کتک و همراه با تهدید و اخاذی. آیا این زندگی می تواند دواطلبانه انتخاب شود؟ آیا می توان این کار را شغلی مانند مشاغل دیگر نامید؟ آیا وقتی شخصی تصمیم میرگیرد شغلی بیابد، می تواند داوطلب چنین زندگی ای برای خود باشد؟ اگر تن فروشی شغلی مانند مشاغل دیگر بود، قطعا مردان زیادی این شغل را انتخاب می کردند.
بیایید ببینیم تن فروشی واقعا چیست. مردی، زنی را به مرد دیگری می فروشد و از این طریق سلطه و قدرت را بر آن زن اعمال می کند. زن کاری را می کند که مرد می خواهد. رابطه جنسی با مرد دیگر که مزد او را می دهد و این مزد به جیب مرد اول می رود. زن در این نقش صرفا اطاعت و خدمت می کند. زن در حالی به عمل سکس میپردازد که روح خود را از جسم جدا کرده و با چشمان باز به سقف می نگرد تا این عمل به پایان برسد. مردان به خوبی میردانند که این زنان تنها به علت فقر به این کار دست زده و هیچ گونه لذتی از آن نمی برند. آن ها می دانند که با این عمل در واقع فقر را می خرند و نه تمایل آزادانه را. عملی که «جبر» محسوب می شود و نه «توافق». مرد در چنین رابطه ای می تواند آن طور که میرخواهد با سلطه و قدرت، عمل سکس را انجام دهد و به این کار نمی توان شغلی مانند سایر مشاغل نام نهاد.
طرفداران تن فروشی می گویند، در امر تن فروشی، عمل سکس انجام می شود و مخالفان تن فروشی در واقع با سکس مخالفت دارند. استدلال عجیبی است. گویی می توان به کسی که مخالف تجاوز است، اتهام مخالفت با سکس را زد. مدافعان معتقدند زنان تن فروش، استقلال خود را داشته و کارفرمای خود می باشند و البته برخی نیز مدیری برای تنظیم فعالیت خود دارند!
موافقین تن فروشی می گویند که البته با تجارت انسان مخالفند. اما بیایید ببینیم تجارت انسان چه تعریفی دارد. تجارت انسان بنا به گزارش پالرمو در سال ۲۰۰۵، یعنی هرگونه سوءاستفاده و بهره کشی جنسی با هدف مالی و سودآوری با توسل به جبر و اضطرار، تهدید و یا حیله و تقلب و کلاه برداری. تعریف تجارت انسان مشخصاتی دارد که کاملا بر پدیده تن فروشی قابل انطباق است.
تن فروشی در سوئد در چهارچوب خشونت علیه زنان جای گرفته است. در سوئد تجارت انسان، خریداری تن و دلالی و واسطه گری جرم محسوب شده و از زنان تن فروش حمایت مالی و معنوی به عمل می آید. به این ترتیب آمار تن فروشی در برخی مناطق سوئد در حد ۸۰ درصد پایین آمده و سوئد دارای کمترین میزان تجارت زنان در سطح اروپا می باشد.
بسیار طبیعی است در جایی که تن فروشی آزاد باشد، تجارت انسان نیز غوغا می کند. کشورهای آلمان و هلند در این زمینه نمونه هستند. مسلما در این کشورها دلالان بسیار راحت تر می توانند دست به خرید و فروش دختران و زنان زده و با وجودی که تجارت انسان هم چنان در این کشورها ممنوع می باشد، در لفافه تن فروشی از مجازات در امان بمانند.