ریشه هایم زخاک بیرون است ، چند روزی مرا تحمل کن*
همایش بنیاد پژوهش های زنان ایران برای بیست و دومین سال در روزهای ۲۴ تا ۲۶ جون درشهرآمسفورت هلند برگزارشد.
باید دل شیرداشته باشی تا از همایشی بنویسی که ساعت ها جدال بر سر کلمات بود ، اما به خود نهیب می زنم که ” تو از کرد و لر هر دو داری نشان ، نشان دگر انبوه و دیلمان ” و دست بر قلم می برم..
به عنوان تنها نماینده از کشور ایرلند با تنی خسته از بی خوابی های چند شبه ، اما سرشار از هیجان حضور، پا به شهر امسفورت هلند گذاشته ام ودرهتلی مقیم شده ام که تقریبا به وسیله ی ایرانیان تبعیدی ( مهاجران اجباری) دهه ی ۶۰ فتح شده است.برای من فرصت مغتنمی است که بدون برنامه ریزی دست داده. فرصتی که در آن تلاش می کنم جستجوگر نشانه های درک و تفاهم در بین زنانی باشم که عمر خویش را در مسیر دشوار مبارزه صرف کرده اند. اما خیلی زود در می یابم که هم نسلان من نیز مانند انقلابیون ۵۷ گوشی و اصراری برای پرهیزاز خطاهای گذشته ندارد.
به گرمی در جمع پذیرفته می شوم .(با این حال احساس می کنم ارتباط با هم سن و سالهای خودم هم آنقدرها برایم ساده نیست ،تا جایی که گاهی فکر می کنم که دارم خودم را زورچپان می کنم) به اتفاق دوستان ،هتل را برای صرف شام ترک می کنیم .به عنوان تنها ایرانی شهر محل سکونتم ، در رستوران شنیدن آن همه صدای زیبا و دلنشین با گویش های محلی ،مرا به وجد می آورد.کودکانه ذوق می کنم و از پا به راه گذاشتن خرسند می شوم “چه خوب شد آمدم”
اما هر بار که به همراهانم نگاه می کنم دلم به درد می آید ، زخمی کهنه سر باز می کند و من در این طوفان احساسات به هر چیز چنگ می زنم تا امشب در کنارشان خوش باشم .چه خوب می شد اگر می شد تصویر و صدای انها را از کتابهای خاطرات جدا کنم.
همایش با معرفی” کمیته محلی برگزارکننده” در دو بخش فارسی و انگلیسی شروع می شود. بالغ بر۳۵۰ نفر از سراسر دنیا به این همایش آمده اند ، همایشی که هر ساله با همت بانوگلناز امین ،مسئول و بنیانگذار بنیاد پژوهش های زنان ایران وکمیته میزبان در یک کشور برگزار می شود. این همایش با سخنرانی ها و میزگردهایی با محوریت زنان و جنبشهای اجتماعی اخیردر کشورهای اسلامی (انگلیسی ) ،تاثیرقوانین بین المللی در حمایت ازقربانیان خشونت (انگلیسی )رابطه جنبش زنان در داخل وخارج از ایران ،جنسیت و خشونت ،نقش رسانه های سایبری در توانمندسازی جنبش زنان ،جوانان و خشونت آغاز به کار می کند. پانل ها پی در پی می آیند ،مطالب جدید یاد می گیری ، تکراری ها خسته ات می کنند ( با مرور تحصیلات و تجارب سخنرانان در” دفترچه اعلام برنامه” زیاد سخت نیست تا بدانی کدام مطلب شنیدنی تراست ) ،از انبوه مشکلات همیشگی و تکراری غصه می خوری ، از دیدن زنان خلاق و شجاع شاد می شوی ، انرژی می گیری و با مردان درد اشنا احساس امنیت می کنی.
زمان اختصاص یافته به سخنرانی ها کم است و بسیاری ازسخنرانان فقط با ارائهی تیتر به سخنرانی خود پایان می دهند ، در حالی که با تعداد کمتری سخنرانی، می شد از کمیت کاست و بر کیفیت افزود. با نگاه به اسامی و تجارب ، می توان دریافت که تقریبا همه سخنرانان را متمایلان به یک طیف خاص تشکیل می دهند. در آینده ،شاید با تشکیل کارگروه تخصصی برای بررسی وانتخاب کارشناسانه مقالات ، به غنا و کیفیت همایش کمک کند .
در تمام روزهای همایش ، بحث خشونت و اقسام آن به کرات شنیده می شود ، اما تعدادی با خشونت تمام به پشت میکروفون ویژه ای که به پرسش کنندگان اختصاص یافته قرارمی گیرند وبه طرح سوال یا اظهار نظر می پردازند ،رفتاری که با فلسفه وجودی همایش هیچ سنخیتی ندارد.
سالن بزرگ همایش با صندلی های راحت و سیستم صوتی خوب ، این امکان را فراهم می کند تا علی رغم فشرده بودن برنامه ها، شرکت کنندگان با علاقه ، فیلم ها ، سخنرانی ها و برنامه های هنری را دنبال کنند
اما چیزی که خوشایند نیست ، تماشای دون کیشوت های است که شمشیر در فضا می چرخانند .دوستانی که در دنیای ازاد شعار می دهند، بدون در نظر گرفتن نیاز فضای امن برای میهمانان ایرانی ، که مجبور هستند حتی در دنیای ازاد به لحاظ حقوقی با روسری ایراد سخنرانی کنند ، چون خوب می دانند آنچه که مطابق قوانین ایران جرم محسوب می شود ،چنانچه در خارج از مرزهای ایران نیز انجام شود تعقیب قضایی دارد.
برای من که تمام مقدساتم بر بادرفته ،و هیچ چیز مقدسی وجود ندارد که نتوان به بحث و نقد کشید، انتقاد از کمپین یک میلیون امضاء و از فعالان آن کار بسیاربدیهی، ضروری و مفیدی است اما آنجا که به انگ همدستی و همداستانی با رژیم تهران تبدیل می شود بی انصافی است ، کسانی که با تلاشهای حقوقی واجتماعی و استراتژی تغییر درمتن جامعه ، سعی می کنند تا با آگاه کردن زنان و مردان، تقاضا برای حقوق برابررا درسطح جامعه بالا ببرند، هرچند که درفضای فشار و امنیتی، این قدمها کودکانه بوده .اما فراموش نکنیم که احکام احضار، بازداشت ، جریمه نقدی ،حبس ، شلاق واعدام ،خود گواهی براین ادعاست که در طول تاریخ ،جنبش زنان برای تحقق خواسته هایش ازهیچ کوشش ویا هزینه ای فرو نگذاشته و کمپین یک میلیون امضا نیز از این قاعده مستثنی نبوده و برای خاموشی آتش استبداد ، از دست و دامن مایه گذاشته اند.
در کنار سخنرانی ها و میزگردهای تخصصی ، همایش را چند برنامه ی هنرهای نمایشی نظیرگروههای موسیقی و رقص همراهی می کنند .این برنامه ها به خوبی ، حال و هوای همایش را تلطیف می کنند.
در بخشی های از همایش فیلم های کوتاهی پخش می شود و پرده های اشک گواهی است که هنر سینما قدرت عظیم خویش را در اثر گذاری برمخاطب به نمایش گذاشته. به نظر می رسد درهمایش های بعدی، نمایش یک فیلم کوتاه ازصد سال مبارزات زنان ایرانی برای آزادی و حقوق قانونی می تواند زمینهی پیوند بیشتر نسلهای مختلف زنان را فراهم کند.
همایش در روزهایی برگزار می شود که هر لحظه ،خبرهای بدتری از وضعیت اعتصاب زندانیان سیاسی می رسد .گروههای مختلف ، فعالین سیاسی و مدنی که برای شرکت در همایش به هلند سفر کرده اند هم همگام با دیگر شهرها در گوشه و کنار دنیا ،روز شنبه در شهر آمرسفورت در یک حرکت اعتراضی حمایت خود را از اعتصابیون اعلام می کنند.
یکی از جنبه های بسیار جالب همایش ،ارزیابی روزانه ونقدوبررسی همایش در پایان، با حضور کمیته برگزارکننده است ،هرچند که به راحتی می توان دریافت که کمیته مزبور ازتمام ظرفیت های موجود و بضاعت خود استفاده کرده تا برنامه ها به صورت آبرومندانه ای برگزارشود. و اما :
در همایش به جرم جوانی و خامی محکوم می شویم، اما افسوس که ما جوانی نکردیم و پیر هم نمی شویم
جمهوری اسلامی به من تحمیل شد وقتی که کلاس اول بودم و برای تغذیه مدرسه هرروز زیردستی حمل می کردم ،با مادرم می جنگیدم. چون او هر شب زیردستی را برمی داشت و من صبح خود را با گذاشتن زیردستی در کیف مدرسه اغاز می کردم و این قائله چند ماه طول کشید تا من بفهم که” تغذیه دادن ” رسم دوران رژیم ستمشاهی بوده است..
دررژیمی چشم گشودم که در مدرسه حمل آیینه ، پوشیدن جوراب و کتانی سفید ،عکس های هنرپیشه های بالی وود و ابروی برداشته حکم زنای محسنه را داشت واگر ارتکاب به یکی از این جرمها برای تو محرز می شد باید ساعتها اشک می ریختی تا دوباره متولیان امورتعلیم و تربیت اجازه بدهند ماتحت مبارکت به نیمکت های مدرسه تماس پیدا کند. وما هر بار ساده لوحانه داستان پروندهای زیر بغل را جدی می گرفتیم.
آنچه در مدرسه می گفتیم در خانه گفتنی نبود و آنچه در خانه می گفتیم در مدرسه جرم بود.بدون حق انتخاب باید در صف نماز می ایستادیم و درصف های صبحگاهی حنجره خود را در حمایت از جانیان جر می دادیم و چه دردناک بود چون تو (البته نخست وزیر وقت نمی دانست ) می دانستی ،نرگس دختر همسایه به جرم دیگر اندیشی رهسپار قبر بی نشان شده و تو باید دزدکی به سوگ بنشینی.
درمسابقات علمی شهریک میلیونی خود، رتبه دوم را کسب می کنم و وقتی به باجه روزنامه فروشی می روم تا نتایج کنکورسراسری را بگیرم ، اشک از مشک ام درمی آید. اسم خود را نمی بینم ،ساعتها بر آسفالت خیابان مات و مبهوت می نشینم و دوستانم من را با این امید که حتما اشتباه شده به خانه می برند ، کارنامه می اید و چند تا ستاره بسیار ریزدر کنار سه رشته قبولی وخیلی زود می فهمم که در سه رشته دانشگاهی قبول شدم ولی ازلحاظ اخلاقی صلاحیت حضور در دانشگاه را ندارم.به رای صادره اعتراض می کنم و پس از۹ ماه به گزینش فراخوانده می شوم و به سوالات جواب می دهم. رمان چی خوندی ؟بربادرفته ، بلندیهای بادگیر و نانا ..( داستان و راستان مطهری ، معاد دستغیب را هم خوانده ای ولی افسوس که درحافظه ات جایی ندارند )چه چیزی راجع به این افراد می دونی بیژن جزنی ؟ فاطمه مدرسی ؟کیانوری؟ …و توکه فکر می کنی دانستن خوب است وهر چه در چنته داری بیرون می ریزی ، غافل از اینکه باید گیج و منگ باشی.
با تمام این محرومیت ها ، تضادها و تحقیرها با بال و پری شکسته ، سلانه سلانه خودر را به ساحل دنیای ازاد می رسانی و ناباورانه توسط تعدادی ، که درآوردن جمهوری اسلامی نقش داشتند ، محکوم به حفظ نظام می شوی.
آرام می شوی وقتی ،دوست عزیزی درحاشیه سمینار روایت قطارتهران _ شاه عبدالعظیم را نقل می کند، وقتی قطار در حال سکون بود ، با عزت واحترام با ان برخورد می شد ، اما به محض اینکه شروع به حرکت می کرد ، مورد اصابت سنگ قرارمی گرفت . به نظر می رسد که این یک قانون نانوشته است ، زمانی که ایستا هستی مورد احترام و زمانی که پا به راه می گذاری ، مورد اصابت سنگ قرارمی گیری.
با این همه و با وجود تمام تنش ها وضعیف بودن تعدادی از مقالات ، ویژگی بارز و ارزشمند این همایش ایجاد زمینه و فرصت شناسایی هنرمندان و محققان وبرقراری ارتباط بین فعالین جنبش زنان بود.فرصتی که باید قدر آن را شناخت و به بهترین شکل از آن در مسیر دشوار دستیابی به حقوق انسانی زن در جامعه ی ایرانی بهره گرفت. ، با امید به اینکه برای دردهای مشترکمان همدلی و چاره جویی کنیم ، به همایش بعدی می اندیشم .
ریشه هایم زخاک بیرون است
*سروده آقای محبت از کتاب چهارم دبستان