شهرزاد نیوز: دوازده سال از قتل پروانه اسکندری و داریوش فروهر گذشت. اما آمران و عاملان این جنایت که زنجیرهای از قتلهای دگراندیشان و سیاسیون بودند، تا به حال پیگیری نگشتهاند و ندای دادخواهی خانوادههای جانباختگان در فضای تهدید و ارعاب خاموش میگردد.
هرساله در سالگرد کشتار پروانه و داریوش فروهر در روز اول آذر، پرستو فروهر از آلمان راهی ایران میشود تا یاد این عزیزان را گرامی بدارد. اما سالهاست که وی حتی اجازهی برگزاری مراسم بزرگداشت پدر و مادرش را ندارد. در رابطه با دوازدهمین سالگرد یادبود فروهرها شهرزادنیوز با پرستو فروهر به گفتگو نشسته است.
امسال مراسم بزرگداشت پدر و مادرتان را چگونه برگزار کردید؟
با توجه به فضای عمومی سرکوب که در ایران حاکم است، من حدس میزدم که امسال بزرگداشت احتمالا دشوارتر از هر بار باشد. در فرودگاه به محض ورود پاسپورت مرا گرفتند، مثل هشداری که ما مواظب قضیه هستیم و نشان دهند که ممنوعیت این بار دامنهاش گستردهتر شده است. سپس یک برگهی احضاریه به من دادند که رسید پاسپورت بود برای مراجعه به نهاد امنیتی.
شاید روز دوم سفرم به ایران بود که مأموران انتظامی به خانه مراجعه کردند و مرا علاوه بر آن نهاد امنیتی به نهاد انتظامی نیز احضار کردند. متأسفانه هرسال من به آنجا احضار میشوم و مسئولین پلیس امنیت به من رسما ابلاغ میکنند که مراسم بزرگداشت پدر و مادرم ممنوع است. امسال هم مأمورین انتظامی گفتند که دستور از بالا آمده و مراسم ممنوع است و حتی دستور داده شده که از چاپ آگهی تسلیت که نام پدر و مادرم را داشته باشد در روزنامهها جلوگیری میشود.
البته در نهاد انتظامی هر اعتراضی که آدم میکند با این پاسخ روبرو میشود که ما مأموریم و معذور و دستور از بالا آمده، ولی من وظیفهی خودم میدانم که هرجا که قرار میگیرم به این روند ناعادلانه اعتراض کنم.
برخورد مأموران امنیتی عموماً به شما چگونه است؟
مأموران امنیتی سعی میکنند در هر قدم با راههای مختلف مهار کنند، ولی من یک موضع مشخص دارم و حتی در شرایطی که حضور آنان همراه با فشار و تهدید و ترس است روی این موضع مشخص ایستادگی میکنم، وگرنه در این نوع از برخوردها مأمورین امنیتی در پی یک منفذ هستد تا وارد فضای ذهنی آدم شوند.
موضع من یک موضع فوقالعاده قابل درک و انسانی است؛ از موضع یک فرزند که پدر و مادرش به فجیعترین شکلی قربانی جنایت سیاسی شدهاند، در آن جامعه در پی دادخواهی این جنایت و نگهداشت خاطرهی آنهاست.
این مسلم است که از آن طرف فشار میآید و یا آنان انواع و اقسام تدبیرها را به کار میبرند تا این موضع را متزلزل کنند، ولی به هر صورت من وظیفهی خودم میدانم که این موضع را از دست ندهم.
نتیجهی اعتراض شما به ممنوعیت بزرگداشت چگونه بود؟
آنجا اعتراضات به هیچ نتیجهای نرسید. بعد که به نهاد امنیتی رفتم، آنجا هم گفتند که تصمیمی است که گرفته شده و ممنوعیت برگزاری بزرگداشت را دوباره به من ابلاغ کردند.
من همانجا گفتم که متأسفانه این روند ـ مانند بسیاری از روندهای دیگر در طی سالهای گذشته که من شاهدش بودم ـ روندی تحمیلی است و من همچنان اعتراض دارم و این اعتراضم را اینجا میگویم، همهجا خواهم گفت و تکرار هم خواهم کرد. این غیرعادلانه است که حتی بزرگداشت برای دو ساعت در سال این چنین با ممنوعیت روبرو میشود. ولی این اعتراضات نتوانست تغییری در تصمیمات بوجود بیاورد.
بزرگداشت را چگونه برگزار کردید؟ این بار هم خیابان را بستند؟
بله. دو طرف خیابان را از همان صبح آن روز بستند و دوباره نردهکشی کردند. هیچکس نمیتوانست وارد آن خیابان شود. ما هم حق بیرون رفتن از خانه را نداشتیم وگرنه نمیگذاشتند دوباره به خانه برگردیم. تمام آن روز در یک حالت حصر در خانهای که در واقع حق هست که در این روز درش برای کسانی که میخواهند یاد آن دو عزیز را زنده نگه دارند، باز باشد. آن روز تبدیل میشود به یک محوطهی حصار کشیده شده که هیچکس حق وارد شدن به آنجا را ندارد و امسال هم همینطور بود.
آن چیزی که من حس کردم و برداشتم این است که امسال با توجه به فشارهایی که بر فعالین سیاسی ـ مدنی آورده اند و از مدتی قبل احضارها و تلفنها و تهدیدهایی که به صورت پیاپی انجام شده، تعداد کسانی که آمدند و در اطراف خانه گشتند، کمتر از هر سال بود.
و این به نظر من واقعاً دردناک است. روی سنت بزرگداشت و یادآوری خاطرهی داریوش و پروانه فروهر و جنایتی که بر آنان رفت بایستی پافشاری کرد و علارغم فشار، این سنت را بایستی پیگرفت.
این بار فضای سیاسی حاکم بر فعالین سیاسی ـ مدنی را چگونه دریافتید؟
آن چه که مربوط به فضای کلی حاکم بر فعالین سیاسی ـ مدنی بود به اعتقاد من فشار بسیار گسترده شده. فقط بازداشتها نیست، بلکه احضارهای پیاپی همراه با تلفنها و تهدیدهای پیاپی باعث میشود که فعالینی که یک سری روندهای اعتراضی را شکل میدهند، به صورت کامل زیر تهدید دائمی قرار گیرند و هر قدمی که برمیدارند با تهدید و فشار همراه است.
و این باعث میشود که نوعی انفعال حاکم شود. از واهمهی اینکه مبادا همین حد از امکانات هم از بین برود و یا تحمیلها گستردهتر شود. این شرایط نوعی از انزوا و فضای تلخ را پدید میآورد که من خودم حضور آن را آنجا کاملا حس میکردم.
مراسم بزرگداشت را در خانه چگونه برگزار کردید؟
در خانه فقط اقوام نزدیک، سه تا خاله و دائیام میتوانند بیایند. نیروهای انتظامی که صبح میآیند و خیابان را میبندند، از مدتی قبل خانه را تحت کنترل میگیرند. تمام مدتی که من در ایران هستم تحت کنترل هستم. بنابراین اگر کسانی به آنجا آمده باشند ـ مثل چند سال پیش که دوستان نزدیک پدر و مادرم آمده بودند ـ آن وقت آنها شروع به تهدید میکنند که این افراد باید بروند و گرفتن این مراسم ممنوع است.
چقدر به دادخواهی این جنایت امیدوار هستید؟
من امیدم به این است که این جنایت و بقیهی جنایتهای سیاسی در حافظهی جامعه به عنوان پروندههایی باز باقی بمانند تا اینکه شرایط مناسب دادخواهی فراهم شود. پافشاری بر حافظه و جنایتهای سیاسی که اتفاق افتاده و دادخواهیای که انجام نشده، خودش در راستای گرفتن حق دادخواهی است.
بنابراین من امیدم به حافظهی جامعه است تا قربانیان جنایتهای سیاسی را از یاد نبرد و در راه دادخواهی آنان تلاش کند، حتی اگر این تلاش طولانی شود.
زخم جنایتهای سیاسی زخمی است باز و تنها با تلاش ماست که میتواند در یک روند شفاف و صحیح حقیقتیابی و دادخواهی شود. آنگاه میشود به مرحلهای دیگر وارد شد. تا وقتی که این جنایتها دادخواهی نشود، همچنان فاصلهای از آنها نگرفتهایم.