مدرسه فمینیستی» خبر این است: به گفته وزیر آموزش و پرورش کتابهای درسی دختران و پسران از ۹ سالگی جدا خواهد شد.
سوال این است: چرا؟ آیا کتابهای قدیمی ناکارآمد بوده اند؟ برای چه هدفی ناکارآمد بوده اند؟ آیا تاکنون این کار در هیچ کجای جهان انجام شده است؟ آیا دختران ایرانی در نه سالگی باید چیزهایی را یاد بگیرند که پسران نباید؟ و شاید هم برعکس؟ کتابهای دختران و پسران چه تفاوتهای محتوایی می بایست داشته باشد تا گویای پسرانه یا دخترانه بودن آنها باشد؟
سوال طولانی شد اما پاسخ را قول می دهم که کوتاه بنویسم: من با استدلال خودم با این طرح مخالفم.
حال اگر بازهم بپرسید چرا دیگر مقصر شمایید که بحث به درازا می کشد.
من با این طرح مخالفم زیرا که به کلیشه بندی نقش زنان در جامعه کمک می کند و چرخه بازتولید فرهنگ مرد سالاری را روانتر می سازد. کلیشه یعنی یکسان سازی یعنی حذف خصوصیات فردی و تفاوت ها … (شستاکوف). به قول آندره میشل «کلیشه از آنجا که با تعمیم نا به جا و ساده انگاری افراطی همراه است، پدیده ای منفی به حساب می آید که تحریف واقعیت را در پی دارد. نادرستی کلیشه نیز در آن است که بی هیچ مبنای علمی و با استناد به یک تفاوت کاذب طبیعی خصوصیاتی را به یک گروه نسبت می دهد.»
با این حال ما می خواهیم کاری بکنیم که نتیجه اش تشدید قدرت کلیشه های جنسیتی در جامعه است. آنهم تشدید قدرتی که در ریشه های فکری افراد از کودکی ایجاد شود. می پرسید چگونه؟ خواهم گفت که در یک جامعه مردسالار کلیشه های جنسی به خوار شمردن زنان و دختر بچه ها و به بزرگداشتن مردها و پسربچه ها می پردازد و هرگونه تفکیک حوزه های اجتماعی به لحاظ جنسیتی این نگاه فرودستی به زن را تقویت می کند. درحالیکه حوزه های مشترک امکان رقابت و اثبات هویت مستقل را در اختیار زنان و دختران قرار می دهد. پس در همین حوزه های مشترک است که قضاوت از راه دور مردها با زیستن در کنار زنان و درک تلاشها و استعدادهای ایشان تصحیح می گردد و از طرف دیگر زنان نیز به خودباوری و شکوفایی در عرصه اجتماعی می رسند.
این فرآیند را می توان در کنکور سراسری به خوبی مشاهده نمود. همه ما می دانیم که در گذشته های نه چندان دور سبک مغزی و تفکر سطحی از برچسبهای رایج زنان بوده است؛ اما این برچسب با تجربه واقعی مشارکت زنان در حوزه تحصیل و آموزش تضعیف گشت تا اینکه رقابت آنها با همتایان پسرشان به موفقیت ۶۰ درصدی آنها در آزمون ورودی دانشگاه انجامید و جامعه را وادار به پذیرش این واقعیت کرد که پشتکار متغیری مستقل از جنسیت است که متغیر وابسته آن بی شک دستیابی به هدف خواهد بود.
امروزه زنان ایرانی دستاوردهای اندکی در میدان مبارزه با مردسالاری دارند و شاهد این مدعا قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، حوزه اشتغال تهی از مشارکت فعال آنها، فرهنگ بازتولیدی رسانه های رسمی و بسیاری موارد دیگر است. اما از همه فاجعه بارتر این است که دستاورد تحصیل در شرایط عادلانه –اگرچه نمی توان آن را کاملا عادلانه دانست- را هم از دست بدهیم.
پیامدهای این طرح چیست؟ جز آنکه باز هم جامعه پسرسالار با نگاهی تحقیرآمیز به محتوای فراخوانده شده توسط دختران خواهد نگریست و زحمت و تلاش دخترانمان بدین ترتیب جز ناکامی در عرصه عمومی چیزی برایشان نخواهد داشت؟ چه تضمینی وجود دارد که کتابها بطور عادلانهای از محتوای علمی برخوردار باشد؟ و برفرض که جز در اندک مواردی تفاوتی وجود نخواهد داشت؛ چطور می شود بار فرهنگی بزرگ این عمل را به قدر ناچیزی تفاوتها کاست؟ و پرسش اصلی این است که ما دختران نه ساله مان را برای چه چیز آماده خواهیم کرد؟ خانه داری؟ بچه داری؟ یا تحصیل، کار و زندگی در جامعه بزرگ ایران؟یادم می آید که در دوره راهنمایی کتاب حرفه و فن دخترانه منفورترین درس برای بچه ها بود. کتابی که طرز تهیه ماست و پنیر را آموزش می داد و می توانستیم از آن بافتن دستکش و کلاه را فرا بگیریم.در آخر هم همه این کارها را مادرانمان می کردند. اما همان مکانیک اندکی که در کتاب پسران آموزش داده می شد اکنون ما را وامیدارد که در صورت خرابی اتومبیلمان دست به دامان هر مردی بشویم تا کمکمان کند و حتی اگر به لحاظ اجتماعی از موقعیت برتری هم برخوردار باشیم می بایست پوزخندها و نگاههای معنادار آنها تحمل کنیم.
این خاطرات این نکته را یاد آوری می کند که آموزش می بایست بر مبنای مهمترین نیازهای افراد باشد و مهارتهایی را بوجود آورد که در عرصه اجتماعی فرد را توانمند و مستقل سازد و امکان استفاده او را در فرصتهای برابر فراهم کند و البته این آگاهی است که فرد را قدرتمند و معتمد به نفس می کند.
نظام آموزشی ما هم اکنون مملو از کلیشه ها و تبعیض های جنسیتی است. محتوای کتابهای درسی، نقش دومی را برای زنان تعریف می نماید و جایگاه آنان را در درجه دوم قرار می دهد. تفکیک کتاب های درسی پسرانه و دخترانه خشونت را در پسران و احساس طرد شدگی را در دختران بر می انگیزد و ناآگاهی از زیست مشترک درکنار جنس مقابل از سنین کودکی، موجب مسائل زیادی در دانشگاهها، اماکن کاری و زندگی زناشویی افراد در آینده می گردد. با این وصف بدیهی است که طرح مطروحه نه تنها زیان بار است که می بایست در جهت تغییر وضعیت کنونی تنظیم گردد و درصدد باشد تا محیطی مناسبتر را برای رقابت واقعی تر و شایسته سالاری بیشتر ایجاد نماید.