شهرزادنیوز» “داریوش فروهر ۱۴ ضربه چاقو خورد و پروانه فروهر ۲۸ ضربه. اولین بار در این دوران سهم بیشتری به زن داده میشد!”
این جملات بخشی از نمایشنامهی تئاتر یک پرونده، دو قتل است که در روز شنبه ۳۱ اکتبر ۲۰۰۹ در فرانکفورت به روی صحنه رفت؛ کاری از گروه تئاتر “دریچه” که بر اساس نمایشنامهای از نیلوفر بیضایی و کارگردانی وی تهیه گردیده و حاصل ماههای متمادی کار مشترک با پرستو فروهر، دختر فروهرها میباشد. این اثر به “تمام دگراندیشانی که چه در قتلهای زنجیرهای، چه در قتلهای مخالفان در خارج از کشور و چه در کشتارهای دههی شصت جانباختهاند و بازماندگان آنان…” تقدیم گردیده است.
پس از پایان نمایش، نشستی با حضور پرستو فروهر، نیلوفر بیضایی، هرمین عشقی (بازیگر) و دیگر بازیگران و دستاندرکاران برنامه برگزار شد.
پرستو فروهر در پاسخ به برخی از سوالات در مورد برگزاری مراسم سالگرد در ایران گفت، پنج سال است مراسم ممنوع شده است. در آن روز خیابان را میبندند و دم در میایستند. هیچ کس حق ورود به منزل را ندارد، حتی اگر یکی از خود ما از منزل خارج شویم، دیگر اجازهی ورود پیدا نمیکنیم. اصطلاحی که خودشان به کار میبرند “قرنطینه” است.
ما مراسم را نمیخواهیم در بهشت زهرا و دور از شهر بگیریم. چرا که آنها همین را میخواهند تا بتوانند راحتتر حمله کنند و مردم را بگیرند. در عین حال آنها از مراسم مختاری و پوینده و دیگران نیز که بازماندگان شان میخواهند در بهشت زهرا برگزار کنند، جلوگیری میکنند.
پرونده بعد از دادگاه دیوان عالی کشور و تایید رای دادگاه اولیه مختومه اعلام شد و درخواست کتبی من و شکایتم از “دری نجفآبادی” که دستور قتل پدر و مادرم را صادر کرده، پذیرفته نشد. ناگفته نماند که پس از آن ماجرا وی به عنوان دادستان کل کشور ارتقاء مقام یافت.
در عین حال وجدان جامعه چنان ضربه خورده و واکنش نشان داد که آنان برای اولین بار دیگر نتوانستند همان کاری را که از مدتها قبل با دگراندیشان میکردند، یعنی کتمان قتلها یا نسبت دادن آنها به افرادی ناشناس، تکرار کنند. اگرچه این تلاش را در آغاز کردند، اما جامعه پذیرای این توجیهات نبود.
یکی از تماشاگران در رابطه با نحوهی اطلاع از قتل پرسید. پرستو فروهر در پاسخ گفت که بعد از ظهر آن روز قرار بود جلسهای سیاسی در خانهی ما برگزار شود. دوستانی که آمده بودند با درهای بسته مواجه شدند. این قضیه شک آنان را برانگیخت و موجب شد تا از دیوار بالا رفته و در را باز کنند که با اجساد پدر و مادرم مواجه شدند. بلافاصله به پلیس و رسانههای خارجی خبر دادند. اما به قدری شوکه شده بودند که عکسی نگرفتند.
نکتهی مهم در این میان این است که هنگامی که آنها وارد منزل شدند، خانه مرتب بود، اما زمانی که پلیس خانه را به ما تحویل داد، همه چیز به شکل غارت گونهای آشفته بود. بسیاری از اسناد و مدارک پدر و مادرم را دزدیده و با خود برده بودند.
در متن نمایش قطعاتی از گفتههای متهمان برگرفته از برگههای بازجویی که به شکل ۱۳ پرونده در اختیار پرستو فروهر و وکلایش قرار گرفته شده بود، خوانده شد. گفتنی است که پرستو فروهر و وکلایش به هیچ وجه حق کپی گرفتن از این مدارک را نداشتند. این مدارک نشان میداد افرادی که متهم شدهاند، از مقامات بالاتر دستور گرفتهاند. از جمله نام “دری نجفآبادی” نیز به عنوان صادرکنندهی دستور قتل در گفتههای متهمان آمده بود. در بین اسناد بازجویی، هیچ برگی در مورد اعترافات سعید امامی وجود نداشت و بخشهایی که در نمایش بازخوانی شد، از مدارکی بود که بعدها در اینترنت انتشار یافته بود.
سوال یکی از حاضرین این بود که آیا پروندهی قتل فروهرها از نظر دادگستری مختومه اعلام شده؟ پاسخ آری بود. پرستو فروهر در ادامه افزود، ما حتی از طریق مراجع بینالمللی این قضیه را دنبال کردیم که در مواردی هیچ خطی هم در جواب دریافت نکردیم. طبق قوانین بینالمللی تنها کاری که ما میتوانستم بکنیم این بود که از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل درخواست تحقیق کنیم. تمام مدارک را برای آنان فرستادیم. این پرونده ثبت هم شد، اما پاسخی که آنان دادند، این بود که تمام مدارک را برای مقامات جمهوری اسلامی فرستاده ایم تا پاسخ دهند و تا مقامات ایرانی پاسخ ندهند کاری نمیتوان کرد. به نظر من تنها چیزی که میتواند راز این قتلها را فاش کند، وجود ارادهای سیاسی و قوی است و آن هم همان حرکت و خواست مردم است.
فروهر در پایان گفت، تنها زمانی که حقیقت مشخص شود و عدالت به مفهوم واقعی آن اجرا شود، یعنی من بدانم که آن شب چگونه و به دستور چه کسی قتل پدر و مادر من صورت گرفته و این قتلها از آغاز چه سیری را طی کرده (نه فقط من، بلکه همه بدانند)، و تنها زمانی که جنایتکاران در جایگاه خود قرار بگیرند (البته برای من مجازات مهم نیست. این مهم است که جنایتکاران به عنوان جنایتکار شناسایی شوند و از قدرت پایین بیایند و در جایگاه واقعی خود قرار گیرند)، در آن لحظه دیگر بار مسئولیت میتواند از دوش من برداشته شود. تنها وقتی گذشته از این حالت معضل دربیاد، واقعیت مشخص شود و عدالت حاکم شود، آینده میتواند باز شود و ادامه یابد. تا آن زمان تنها راه سوگواری این است که این درد را آنقدر بگوییم تا از یاد نبریم . تا بازگویی مکرر آن بتواند برای آشکار شدن حقیقت نیرو جمع کند تا بتوان به جایی رسید و این بار را زمین گذاشت. این بار نه تنها روی دوش من بلکه روی دوش تک تک شماست؛ به خاطر تمام آدمهایی که جان خود را در جنایتهای سیاسی از دست داده اند.
بار این جنایتها را تنها در دادخواهی میتوان بر زمین گذارد.