مدرسه ٠مینیستی: در اواخر دهه 1340 با گسترش چادر در مدارس، خانم «٠رخ رو پارسای» در مصاØبه‌‌‌ با یکی از روزنامه ها Ú©Ù‡ خبرنگار، از ایشان در مورد علت عدم دخالت دولت در مورد گسترش چادر سئوال Ù…ÛŒ کند، خیلی روشن Ùˆ ØµØ±ÛŒØ Ù‡Ø´Ø¯Ø§Ø± Ù…ÛŒ دهد: «شما مثل این Ú©Ù‡ باز هم مثل همیشه دنبال ٠شار دولت می‌ گردید در Øالی Ú©Ù‡ این نوع مسائل اجتماعی با ٠شار دولت ØÙ„ نمی شود. ØÙ„ این گونه مسائل، بیشتر نیاز به کوشش مطبوعات Ùˆ رسانه های ارتباط جمعی دارد Ùˆ ٠شار ما [به عنوان دولت] در Ù…Øیط مدرسه نمی تواند ٠کر دختر دانش آموز را تغییر دهد Ùˆ Øتا ایجاد عادت هم برای او نمی کند» («خانم وزیر» نوشته منصوره پیرنیا)(1)
همانطور Ú©Ù‡ خانم ٠رخ‌ رو پارسای تأکید Ù…ÛŒ کند، واکنش آینده نگر Ùˆ خردمندانه در برابر ظهور پدیده ها Ùˆ روندهای بغرنج ٠رهنگی Ùˆ اجتماعی، وظی٠ه جامعه مدنی است Ùˆ نه کارگزاران دولت. زیرا تجربه‌ ÛŒ عملی جوامع انسانی به د٠عات نشان داده است Ú©Ù‡ اگر دولت‌ ها، وظای٠جامعه مدنی را بر عهده بگیرند، ممکن است Ú©Ù‡ این تداخل وظای٠، بر ضد Ú©Ù„ هستی Ùˆ Øیات خود جامعه مدنی، تغییر جهت ‌‌‌دهد.
اما این نقل قول از خانم ٠رخ رو پارسای در مورد نقش جامعه‌ مدنی Ùˆ رسانه های ارتباط جمعی برای ØÙ„ معضلات ٠رهنگی را در آغاز این نوشته آوردم تا ابتدا با تکیه به تجربه های مکتوب تاریخی مان به «روشن کردن خطر دخالت دولت در امر پوشش زنان‌« بپردازم، تا بعد شاید بتوانیم از رهگذر بررسی «قانون ممنوعیت برقع» در ٠رانسه Ùˆ شیوه ÛŒ برخورد دولتی با آن، به آینده ÛŒ برخوردها Ùˆ مجادلاتی از این دست در جامعه خودمان نگاهی بیاندازیم. چرا Ú©Ù‡ در Øال Øاضر مسئله پوشش Ùˆ «Øجاب» زنان (Ùˆ نه لزوماَ برقع)ØŒ در ایران Ùˆ ممالک اسلامی Øتا در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÛŒ به یکی از موضوعات چالش برانگیز Ùˆ بغرنج ــ با پیرنگی از سیاست ــ تبدیل شده است. ایرانیان مدا٠ع شیوه ÛŒ برخورد دولت ٠رانسه در مورد «قانون ممنوعیت برقع» نیز استدلال های گوناگونی ارائه نموده اند Ú©Ù‡ در ادامه سعی خواهم کرد تا Øد امکان به «توجیهات مختل٠ی» Ú©Ù‡ ارائه شده است بپردازم. اما پیش از ورود به بØØ«ØŒ ذکر Ùˆ تأکید بر این نکته شاید لازم باشد Ú©Ù‡: بØØ« کانونی این مقاله اساساَ بر سر «روش» Ùˆ «شیوه»ی مقابله با پدیده های ٠رهنگی همچون Øجاب Ùˆ پوشش زنان (روسری، برقع، چادر، روبنده Ùˆ پیچه) است Ùˆ اگر در بخش هایی از مقاله بر Øواشی «قانون منع برقع در ٠رانسه»، تمرکز بیشتری شده به دلیل آن است Ú©Ù‡ این مسئله در اروپا از دایره ÛŒ قضاوت در مورد یک نوع «نماد Ùˆ پوشش زنانه» ٠راتر ر٠ته Ùˆ ابعاد سیاسی Ùˆ امنیتی پیدا کرده تا جایی Ú©Ù‡ دخالت مقتدرانه ÛŒ دولت را سبب شده است. مداخله ÛŒ دولت ٠رانسه در امر پوشش زنان Ùˆ نمادهایی Ú©Ù‡ اقلیت مسلمان این کشور مورد است٠اده قرار Ù…ÛŒ دهند Ùˆ به خصوص جانبداری برخی از روشن٠کران ایرانی ساکن اروپا از این مداخله، در واقع بهانه ÛŒ خوبی است Ú©Ù‡ شاید بتوانیم بار دیگر، بØØ« مهم Ùˆ Øساس Øجاب زنان Ùˆ «شیوه»ی مواجهه با آن را در میان ٠عالان جنبش زنان، دامن بزنیم.
روش مقابله با یک «نماد اعتراضی»
برخی از روشن٠کران ایرانی ساکن اروپا Ù€ مسلمان Ùˆ سکولار Ù€ به درستی استدلال Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ «برقع» به عنوان «نمادی اعتراضی» در جوامع اروپایی، رو به گسترش نهاده Ùˆ برخی نیز معتقدند Ú©Ù‡ با اعمال چنین Ù…Øدودیت های قانونی Ù€ Ú©Ù‡ دولت لاییک ٠رانسه آغازگر آن است Ù€ Ù…ÛŒ تواند جنبه سیاسی این نماد را ا٠زایش دهد.(2) برخی از گروه‌‌‌‌های Øقوق ‌بشری همچون «ع٠و بین‌‌ ‌الملل» نیز این قانون را Ù…Øکوم کرده اند. آنچه از بررسی روند پ٠رچالش یک دهه ÛŒ اخیر به دست می‌‌‌آید این نکته را مسلّم Ùˆ قطعی کرده Ú©Ù‡ دلیل کانونی گسترش «برقع» در ٠رانسه Ùˆ نیز برخورد با آن، در واقع نوعی اعتراض «گروه های Øاشیه ای» جامعه است Ú©Ù‡ اØساس Ù…ÛŒ کنند «تØت ظلم Ùˆ نابرابری Ùˆ بی هویتی» قرار دارند. همین داستان٠برخورد مقتدرانه ÛŒ دولت لاییک ٠رانسه با «برقع‌‌‌‌پوشان»، قبل از هر چیز نشانگر این اصل انکارناپذیر است Ú©Ù‡ این پوشش نمادین در مقام «سمبل اعتراض گروه های اقلیت مسلمان» در اروپا رو به رشد است.
هر چند Ú©Ù‡ در ابتدا بخشی از «برقع پوشان» به سبب «اعتقاد Ùˆ باورهای معر٠تی Ùˆ اØساسات شخصی شان» Ùˆ یا به دلیل زور Ùˆ اجبار «همسر Ùˆ مردان خانواده شان» به این کار مبادرت Ù…ÛŒ کردند اما امروز در بخش هایی از جهان غرب، این Ù†Øوه ÛŒ پوشش ٠راتر از «اعتقادات قلبی شخص»، به «نمادی اعتراضی/هویتی» نیز تبدیل شده است (Ú©Ù‡ اگر «برقع» به نمادی «اعتراضی» تبدیل نمی‌‌‌شد، Ù…ÛŒ توانست در جامعه ÛŒ میزبان، به‌‌‌‌تدریج منسوخ Ùˆ مضمØÙ„ ‌‌گردد)Ø› Øال پرسش نه در «ماهیت این نمادها» (Ú©Ù‡ هم چون برقع، زن ستیزانه است) بلکه در چگونگی برخورد «دولت ها» به چنین «نمادهای اعتراضی» است؟
به طور Ú©Ù„ÛŒ می‌ ‌‌‌توان گ٠ت آنچه Ú©Ù‡ یک «جامعه‌ ‌‌‌‌ی دموکراتیک» را از «جامعه ‌‌‌‌‌ای غیردموکراتیک» مجزا Ùˆ ممتاز Ù…ÛŒ ‌‌‌کند آن است Ú©Ù‡ در جوامع دموکراتیک نهادهای جامعه ‌‌‌‌‌ی مدنی سعی Ù…ÛŒ ‌‌‌‌کنند «دولت ‌‌‌‌ها» Ùˆ «ا٠کار عمومی» را به ریشه ‌‌‌‌‌ها Ùˆ عوامل پنهانی Ú©Ù‡ مسبب ظهور Ùˆ برآمد٠این «نمادهای اعتراضی» است توجه دهند Ùˆ برای ØÙ„ آن مشکلات Ùˆ عوامل، اقدامی اساسی Ùˆ ریشه ‌‌‌‌‌ای تدارک کنند (اقدامات: ٠رهنگی Ùˆ اجتماعی) تا این «نمادهای اعتراضی» کارکرد اعتراضی‌‌ ‌‌‌‌شان را از دست بدهند Ùˆ به تدریج منسوخ گردند، چرا Ú©Ù‡ به هرØال در هر جامعه ای همواره گروه هایی «به Øق» یا «نا به Øق» اØساس ظلم Ùˆ نابرابری Ù…ÛŒ کنند Ùˆ برای نشان دادن اعتراض شان «نمادهایی» را Ú©Ù‡ از با٠ت ٠رهنگی بومی شان است بر Ù…ÛŒ گزینند. درØالی Ú©Ù‡ در جوامع مشخصاَ غیردموکراتیک بلا٠اصله دولت به عنوان «٠صل‌‌‌‌‌‌الاخطاب» ØÙ„ همه‌ ‌‌‌‌ی منازعات، به میدان Ù…ÛŒ ‌‌‌‌‌‌آید Ùˆ با اهرم اقتدارش (قانون Ùˆ قهر مشروع) به «Øذ٠این نمادها» همت Ù…ÛŒ ‌‌‌‌‌گمارد. در این میان به ویژه در کشورهای مسلمان، متاس٠انه «پوشش زنان» Ùˆ Øواشی مربوط به آنان، همواره به «نمادهای مسئله‌‌‌‌ ساز Ùˆ چالش ‌‌‌آ٠رین» میان دولت با جامعه‌‌ تبدیل Ù…ÛŒ ‌‌‌‌شوند. این مسئله البته ٠قط مربوط به جهان ایرانی ما Ùˆ یا مثلا Ù…Øدود Ùˆ منØصر به دوران پس از انقلاب هم نیست. Øتا اگر به تاریخ معاصر کشور خودمان در پیش از انقلاب نیز رجوع کنیم می‌‌‌ بینیم Ú©Ù‡ مسئله پوشش زنان همواره پیرنگی از اعتراض‌‌‌ های نمادین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سیاسی را در Ù¾ÛŒ داشته است Ùˆ از آن، برای ØÙ„ Ùˆ ٠صل منازعات قدرت، بهره‌‌‌‌ برداری شده است.
در کشور خودمان نیز ــ از نیمه‌‌‌‌ی دهه 1340 ــ جامعه شاهد بوده است Ú©Ù‡ «چادر» Ùˆ «Øجاب» به تدریج به «نماد اعتراض» برای گروه‌ ‌‌هایی تبدیل Ù…ÛŒ ‌‌‌شود Ú©Ù‡ علیه رژیم سلطنتی Ùˆ کسب قدرت دولتی، مبارزه Ù…ÛŒ ‌‌‌کنند. خانم «مهناز ا٠خمی» دومین وزیر زن در تاریخ ایران، این مسئله را تأیید Ù…ÛŒ ‌‌‌کند Ùˆ در مورد Øجاب به عنوان نماد مخال٠ت با رژیم شاه، Ù…ÛŒ ‌‌‌گوید: «پوشيدن Øجاب در بين گروه ‌‌‌هاي خاصي، قبل از انقلاب نضج گر٠ته بود... در Øقيقت آن را به عنوان ÙŠÚ© وسيله Ùˆ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨Ù‡ عنوان سمبل مخال٠ت به کار مي‌‌ ‌‌بردند. چون در ايران ÙŠÚ©ÙŠ از زمينه ‌‌‌هایي Ú©Ù‡ شديداً پيشر٠ت کرده بود Ùˆ مورد توجه ــ هم در Ø³Ø·Ø Ù…Ù„ÙŠ Ùˆ هم بين‌ ‌‌‌المللي ــ قرار گر٠ته بود کاري بود Ú©Ù‡ در زمينه Øقوق زنان شده بود، براي درهم شکستن رژيم ÙŠÚ©ÙŠ از انواع مخال٠ت‌ ‌‌ها اين بود Ú©Ù‡ به طور سمبليک با مظاهر پيشر٠ت زنان مخال٠ت شود. البته کساني Ú©Ù‡ غير از طبقات واقعاَ مذهبي Ú©Ù‡ عقيده خاص داشتند، کساني Ú©Ù‡ شديداَ اين سمبل را به خودشان گر٠تند Ùˆ از آن است٠اده کردند، مارکسيست هاي اسلامي بودند Ú©Ù‡ از ظواهر Ùˆ نشانه هائي Ú©Ù‡ مربوط به اسلام مي شد است٠اده مي کردند. اين موضوع براي آنها ÙŠÚ© وسيله تبليغات سياسي بود. براي آنها مهم نبود Ú©Ù‡ دختران Ùˆ پسراني با هم زندگي مي کردند Ùˆ انواع Ùˆ اقسام نزديکي هاي ٠کري Ùˆ جسمي را با هم داشتند Ùˆ مغاير هرچه Ú©Ù‡ در اسلام سنتي Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª زندگي مي کردند. ولي چادر را به عنوان ÙŠÚ© وسيله مخال٠ت قرار مي دادند.» (مصاØبه تاریخ ش٠اهی با خانم مهناز ا٠خمی، ویراسته غلامرضا ا٠خمی)
در تأیید روند شتابان چادری شدن زنان در اعتراض به نظام سلطنتی، Ùˆ شیوه‌ ‌‌‌های مختل٠مقابله با آن،خانم منصوره پیرنیا نیز در کتاب «خانم وزیر» Ú©Ù‡ Ø´Ø±Ø Øال زندگی Ùˆ ا٠کار خانم ٠رخ ‌‌‌رو پارسای است می‌‌ ‌نویسد: «مبارزه با چادر در دستور کار خانم وزیر [٠رخ ‌‌‌رو پارسای] قرار می‌ ‌‌گیرد Ùˆ با شعار مترقی «نه مینی ژوب، نه چادر» موا٠قت خاص دارد Ùˆ از آن مهم‌ ‌‌تر آن Ú©Ù‡ رسما اعلام می‌ ‌‌کند Ú©Ù‡ دختران دانش‌‌‌ آموز ایران در Ù…Øیط مدرسه ØÙ‚ ندارند غیر از اونی٠ورم Ùˆ روپوش رسمی، لباس دیگری بپوشند Ú†Ù‡ مینی‌‌‌ ژوپ ØŒ Ú†Ù‡ چادر . Ùˆ اعلام می‌‌‌دارد Ú©Ù‡: اگر دختران دانش‌‌‌آموز در Ù…Øیط مدرسه با مینی‌‌‌ ژوپ یا چادر Ùˆ یا مدهای ا٠راطی Øاضر شوند، مدیر دبیرستان آنها، مسئول Ùˆ جوابگوی وزارت آموزش Ùˆ پرورش خواهد بود.». در ادامه‌‌ ‌ی مطلب، خود نویسنده Ø´Ø±Ø Ù…ÛŒâ€Œâ€Œâ€Œ دهد Ú©Ù‡: «سی Ùˆ پنج سال پس از Ú©Ø´Ù Øجاب، چادر Ùˆ چاقچور Ùˆ روبگیری بازگشت کرده بود Ùˆ این Øقیقت تلخی بود Ùˆ وقتی مایه تأس٠بیشتر می‌‌‌ شد Ú©Ù‡ هزاران دختر چادر به ‌‌‌‌سر را در دبیرستان ‌‌‌ها Ùˆ Øتا دبستان ‌‌‌ها Ù…ÛŒ ‌‌‌دیدیم Ú©Ù‡ با چادر به مدرسه Ù…ÛŒ ‌‌‌ر٠تند...» (همان)Ø› نویسنده ‌‌‌ی اثر تاریخی «خانم وزیر» سپس در جای دیگری از کتاب می‌‌ ‌ا٠زاید: «مدارسی را Ù…ÛŒ ‌‌‌‌بینیم Ú©Ù‡ تا چند سال پیش یک شاگرد چادری هم در آن نبود Ùˆ در سال ‌‌‌های میانه ‌‌‌ی دوران وزارت خانم ٠رخ‌ ‌‌رو پارسای بیش از نیمی از دختران Ùˆ دانش‌‌‌ آموزان آن Ú©Ù… Ú©Ù… چادری شده ‌‌‌اند... دست ‌‌‌هایی در میان مردم در کار بود Ú©Ù‡ چادر را به صورت «نماد مخال٠ت» در جامعه رایج کنند.». اما در همین کتاب Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ به رغم آن Ú©Ù‡ خانم ٠رخ ‌‌‌‌رو پارسای معتقد بود Ú©Ù‡ «نباید از طریق ٠شار دولت» مسئله جلوگیری از گسترش چادری شدن زنان را پیش ببرد اما توسط ÙˆÛŒ بخش‌‌‌نامه ‌‌‌‌ای به تمام مدارس ابلاغ Ù…ÛŒ ‌‌‌شود Ú©Ù‡ در آن، دختران نباید در داخل مدارس «چادر» به سر کنند. («خانم وزیر» نوشته ‌‌‌ی منصوره پیرنیا، پاییز 1386)
خانم مهناز ا٠خمی صدور این بخشنامه را Øاصل ٠شار گروه های زنان به «خانم وزیر» Ù…ÛŒ داند Ùˆ Ù…ÛŒ گوید: «تعداد قابل توجهي از دبيران شعب سازمان زنان معلم مدرسه بودند Ùˆ به ما مي گ٠تند Ú©Ù‡ دل شان مي خواهد بتوانند آزادانه Ùˆ بدون چادر به مدرسه بروند، ولي Ù…Øيط شان Ùˆ خانواده شان اجازه نمي دهد Ú©Ù‡ رأساً اين تصميم را بگيرند. اگر دستورالعمل از وزارت آموزش مي آمد Ú©Ù‡ در داخل Ù…Øيط مدرسه شاگرد Ùˆ معلم نمي توانند چادر به سر بگذارند، کار معلمين را خيلي آسان مي کرد. ما اين موضوع را با خانم پارسای Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯ÙŠÙ…ØŒ براي اين Ú©Ù‡ خيلي طبيعي به نظر مي رسيد، چون، به هرØال، لباس مناسب Ù…Øيط کار را مي توانست هر کار٠رمایي تعيين کند Ùˆ چيزي نبود Ú©Ù‡ بشود به آن ايراد زيادي گر٠ت. اين مربوط به Øوزه‌‌ ‌‌ی زندگي خصوصي ا٠راد نمي شد، مربوط به Ù…Øيط داخل مدرسه مي شد... خانم ٠رخ ‌‌‌‌رو پارسای موا٠ق اين موضوع بود Ùˆ دستور العمل ٠رستاد براي تمام مدارس Ùˆ اين هم ÙŠÚ©ÙŠ از مواردي بود Ú©Ù‡ موجب مجازات خانم پارسا Ùˆ موجب از دست دادن ايشان شد.» (ا٠خمی، همان)
به نظر می‌‌‌ رسد Ú©Ù‡ «بخشنامه»ی وزارت آموزش Ùˆ پرورش در مورد «نه مینی ‌‌‌ژوپ / نه چادر»، Ú©Ù‡ ٠قط به ٠ضای داخلی مدارس Ù€ نه در Ø³Ø·Ø Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ Ù€ Ù…Øدود Ùˆ خلاصه Ù…ÛŒ ‌‌‌شد تا Øدودی هد٠‌ ‌‌‌اش شبیه «قانون ممنوعیت برقع» در ٠رانسه بوده است (هر چند Ú©Ù‡ دولت لاییک ٠رانسه، پوشیدن برقع را در خیابان ها ممنوع کرده است). مسئله من این نیست Ú©Ù‡ ماهیت «Øجاب» در آن زمانه ÛŒ ایران، Ùˆ «برقع» در این زمانه ÛŒ ٠رانسه چیست، بلکه Ù…ÛŒ خواهم تاکید کنم Ú©Ù‡ Ù†Øوه برخورد به این پدیده با «مداخله دولت» از طریق قانون گذاری، نه در زمان شاه باعث شد Ú©Ù‡ «چادر» Øذ٠شود (بلکه Øتا به عنوان نماد اعتراضی گسترش یا٠ت) Ùˆ هم در این زمانه ÛŒ ٠رانسه اØتمالا با مداخله دولت از طریق قانونگذاری نخواهد توانست «برقع» را Øذ٠کند (Ùˆ اØتمالا به گسترش آن به عنوان نمادی اعتراضی Øتا Ù…ÛŒ ا٠زاید). در صورتی Ú©Ù‡ اØتمالا چنین پدیده هایی باید از سوی جامعه مدنی Ùˆ با برخوردهای ٠رهنگی مورد نقد Ùˆ بررسی قرار بگیرد. ولی ما در زمان شاه با چنین برخوردی از سوی جامعه مواجه نبودیم، بلکه جامعه در کلیت آن، «کش٠Øجاب» را به عنوان «نماد Øکومتی» تلقی Ù…ÛŒ کرد Ùˆ از این رو در اکثر بخش های جامعه «چادر» (در مخال٠ت با آن نماد Øکومتی) به راØتی مورد پذیرش قرار گر٠ت Ùˆ Øتا «سمبل مخال٠ت Ùˆ اعتراض» هم شد. در Øقیقت مسئولان وقت ٠رهنگ عمومی Ùˆ نخبگان کشور در زمان شاه (از همان سالهای 1345) اØساس می‌‌ ‌کردند Ú©Ù‡ «چادر» به عنوان «نمادی اعتراضی» درØال ٠راگیر شدن است اما در آن زمان، این ٠قط گروه ‌‌‌های اسلامی در ایران نبودند Ú©Ù‡ این نماد را برگزیدند بلکه به تدریج با گسترش آن، Øتا برخی از گروه ‌‌‌های Ú†Ù¾ Ùˆ مارکسیستی نیز نه تنها هیچ نوع مخال٠تی با آن نداشتند بلکه با این ت٠سیر («چادر» به عنوان: نماد اعتراض سیاسی به Øکومت شاه) همراهی نشان می‌‌‌‌ دادند. در تأیید این رویکرد، خانم «مهرانگیز دولتشاهی»، اولین س٠یر زن در تاریخ ایران Ùˆ از اولین نمایندگان زن در مجلس، می‌ ‌‌گوید: «..آنها اولين کاري Ú©Ù‡ کردند تشويق چادر بود. چنانچه اين آخرها آدم درخيابان شاهرضا، درخيابان تخت جمشيد چادر Ùˆ چاقچور مي ‌‌‌ديد. براي اين Ú©Ù‡ در مقابل اين مقاومتي Ú©Ù‡ ماها مي‌ ‌‌کرديم تبليغات ٠وق‌ ‌‌العاده شديدي از آن طر٠مي‌‌ ‌شد Ú©Ù‡ زن‌ ‌‌ها چادر داشته باشند... خيلي از خانواده ‌‌‌ها تØت تاثير اين تبليغات قرار گر٠ته بودند. در همين سال‌ ‌‌هاي اخير، اين تبليغات در ده، دوازده سال اخير (دهه پنجاه شمسي) Øساب شده بود، مجاهدين بودند، ٠دائيان اسلام بودند Ùˆ از اين قبيل.» (مصاØبه تاریخ ش٠اهی با خانم مهرانگیز دولتشاهی، ویراسته غلامرضا ا٠خمی)
گروه‌‌‌‌ های انقلابی Ú†Ù¾ نیز گاه از این نماد است٠اده سیاسی هم می‌‌‌ کردند (هر چند برخی از آنان، است٠اده از چادر در آن دوره را صر٠اَ به «استتار امنیتی» Ù…Øدود می‌ ‌‌‌کنند). برای همین است Ú©Ù‡ ات٠اقاَ، بعد از انقلاب 57 Ú©Ù‡ Øجاب اجباری شد هیچ‌ ‌‌‌کدام از گروه ‌‌‌های سیاسی‌‌‌‌‌‌انقلابی برای مخال٠ت با آن، هیچ نوع ابزار مشروعی در چنته نداشتند، چرا Ú©Ù‡ بر خلا٠تبلیغات ٠مینیست ‌‌‌‌های اØساساتی ٠علی، ظهور «Øجاب» مسئله‌‌‌ای Ù ÛŒ البداهه Ùˆ ناگهانی در زمان پس از انقلاب نبود بلکه بنا به گ٠ته‌‌‌ ها Ùˆ مکتوبات ٠مینیست‌‌‌ های متقدم تر (Ú©Ù‡ در بالا ذکرشان ر٠ت)ØŒ Øداقل یک دهه پیش از انقلاب، «Øجاب» به عنوان «نمادی اعتراضی» (یعنی است٠اده ‌‌‌ی سیاسی از پوشش زنان) در جامعه ایرانی رو به گسترش نهاده بود. Ú†Ù‡ بسا از همین روست Ú©Ù‡ گاه Ù…ÛŒ بینیم برخی از ٠مینیست های Ú†Ù¾ ایرانی امروز، به Ø´Ú©Ù„ÛŒ ا٠راط‌‌‌ گونه Ùˆ سرشار از اØساس Ùˆ تعصب در برابر هر نوع «Øجاب» (Øتا به عنوان یک انتخاب شخصی) Ù…ÛŒ ایستند Ùˆ آن را Ù†Ù ÛŒ Ùˆ ن٠رین Ù…ÛŒ کنند. اØتمال دارد Ú©Ù‡ «Øس شرم» از یک دهه سکوت در برابر Øجاب «به عنوان نماد اعتراضی» در زمان شاه، Ùˆ در برخی از مواقع بهره برداری سیاسی از آن در برابر «Øکومتی Ú©Ù‡ خواهان سرنگونی‌‌‌‌اش بودند»، آنان را پس از انقلاب Ùˆ اجباری شدن Øجاب، به قولی به «آن طر٠بام» سوق داده است Ùˆ انگار Ú©Ù‡ دیگر نمی‌‌‌توانند در زمینه‌‌‌ی «Øجاب»، به Ø´Ú©Ù„ÛŒ معقول Ùˆ منطقی برخورد کنند.
اØساس پنهان٠شرم، Ùˆ اغراق در مبارزه علیه Øجاب
شاید این شرمساری از ر٠تار Ùˆ عملکرد گذشته است Ú©Ù‡ برخی از زنان انقلابی دیروز (Ùˆ ٠مینیست‌‌‌‌های امروز)ØŒ را وا Ù…ÛŒ دارد تا به صورتی شی٠ته وار، Ùˆ بسیار اغراق‌‌‌‌شده نسبت به «راهپیمایی گروه هایی از زنان» در برابر «Øجاب اجباری» (Ú©Ù‡ در سالهای اول انقلاب رخ داد)ØŒ برخورد Ùˆ قضاوت کنند Ùˆ گاه برای تطهیر گذشته ÛŒ خود، آن را به «هویتی» مهم Ùˆ تعیین کننده برای بازنمایی هویت جدید خودشان تبدیل سازند (درØالی Ú©Ù‡ موضوع لغو «قانون خانواده» پس از انقلاب Ùˆ مخال٠ت با آن در همان دوران اولیه پس از انقلاب، اساساَ برای این بخش از زنان، «هویت» Ùˆ «ناموس» تلقی نمی شود). در Øقیقت آنان انگار Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند به هر وسیله Ùˆ دست آویزی Ú©Ù‡ شده «ثابت کنند» Ú©Ù‡ «مخال٠Øجاب» بوده اند، درØالی Ú©Ù‡ تاریخ دو دهه پیش از پیروزی انقلاب، آشکارا نشان می‌‌‌دهد Ú©Ù‡ اکثر آنان در گروه های سیاسی‌‌‌‌‌‌‌انقلابی خود، نتوانسته بودند با مسئله «Øجاب» به عنوان «نماد اعتراضات سیاسی رو به گسترش»، به طور مستقل Ùˆ منطقی برخورد کنند. آنان به ورطه دنباله روی از این «نماد اعتراضی Ùˆ سیاسی‌‌‌‌شده» ا٠تاده بودند Ùˆ در نهایت هم این دنباله روی، در یک کنش Ùˆ واکنش طبیعی، به «اجباری شدن مجدد Øجاب در ایران»، یاری رساند. بی Ø´Ú© در این میان ٠قط برگزاری «چند بار راهپیمایی»، (آن هم پس از انقلاب)ØŒ اØتمالا نمی تواند توجیه‌‌‌‌کننده ÛŒ آن دو دهه «سکوت» Ùˆ «تبعیت» آنان باشد.
با توجه به چنین گذشته ای است Ú©Ù‡ برخی از این زنان انقلابی Ú©Ù‡ تجربه انقلاب Ùˆ آن دو دهه ظهور جنبش ضدشاه را در کارنامه خود دارند، به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ اگر هم بخواهند دیگر نمی توانند با «مسئله Øجاب» به طور منطقی Ùˆ دوراندیشانه ــ Ùˆ به دور از عذاب وجدان ــ برخورد کنند. مصداق این عذاب وجدان، برخورد اغراق آمیزشان به «پوشش‌ ‌‌‌هایی است Ú©Ù‡ در ایران به عنوان لباس ‌‌‌های مانکنی» اتلاق Ù…ÛŒ ‌‌‌شود. Ù…ÛŒ ‌‌‌‌دانیم Ú©Ù‡ در ایران امروز، آنچه به عنوان بخشی از اعتراض، Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª «پوشش به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…Ø§Ù†Ú©Ù†ÛŒÂ» است. اما تیترهای غلو‌‌‌‌‌آمیز همچون «انقلاب ماتیکی»! Ùˆ نگاه «شی٠ته ‌‌‌وار به زنان با آرایش ‌‌‌های غلیظ»، هیجان Ùˆ شع٠به خاطر «یک سانت کوتاه شدن مانتوی زنان» Ùˆ نیز «اهمیت بیش از Øد دادن به این نوع پوشش» علیه Øکومت Ùˆ... همه Ùˆ همه نشان می‌‌‌ دهد Ú©Ù‡ در برابر جمهوری اسلامی هم (همچون Øکومت پهلوی) «نمادی بسیار اغراق‌‌‌‌شده از اعتراض» توسط روشن٠کران ایدئولوژی‌‌‌گرا، تئوریزه شده است Ú©Ù‡ باز هم متأس٠انه به «پوشش زنان» ارتباط دارد. باز هم شاهدیم Ú©Ù‡ نوع «پوشش زنان» (این بار البته در Ø´Ú©Ù„ÛŒ وارونه ÛŒ چادر) به عنوان «نماد اعتراض» بازنمایی Ù…ÛŒ شود.
Ùˆ شاید به همین دلیل است Ú©Ù‡ برخی از ٠مینیست‌‌‌ های ایرانی (به ویژه آنان Ú©Ù‡ تجربه قبل از انقلاب را داشته‌‌‌اند Ùˆ هنوز هم ا٠کار آیینی Ùˆ تعصب آلود ایدئولوژیک دارند) در برابر «قانون ممنوعیت برقع» توجیهات غیرمنطقی Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒ کنند . این در Øالی است Ú©Ù‡ ما ٠مینیست‌ ‌‌های زاده شده پس از انقلاب، در عرصه عمومی نتوانستیم به خیلی از پرسش‌‌‌‌های عاجل درباره Øجاب Ùˆ رابطه ‌‌‌‌اش با جنبش‌‌ ‌های مردمی، پاسخ منطقی Ùˆ راهگشا بدهیم. از جمله این Ú©Ù‡: آیا است٠اده سیاسی از نوع پوشش زنان برای نشان دادن مخال٠ت، Ùˆ به عنوان نماد اصلی مبارزه با نابرابری Ùˆ ظلم، قابل پذیرش Ùˆ مشروع است؟ اگر مشروع باشد پس است٠اده‌‌‌ «گروه‌‌‌ های اقلیت مسلمان» در کشورهای اروپایی از برقع، برای نشان دادن اعتراض‌‌‌ شان نسبت به نظم موجودی Ú©Ù‡ اØساس می‌‌‌کنند در Øق‌‌‌شان ظلم روا می‌‌‌دارد، هم نباید اشکالی داشته باشد؟ بسیار خوب اما اگر اشکال دارد پس به Ú†Ù‡ دلیل ٠مینیست ها در شرایط امروز ایران باید از «پوشش مانکنی زنان» Ú©Ù‡ آن هم اØتمالا نمی‌‌‌تواند «انتخاب مناسب» Ù€ Øداقل به Ù„Øاظ آن Ú©Ù‡ این نماد هم مملو از کلیشه های جنسیتی است Ù€ تلقی شود؟
می‌‌‌خواهم بگویم Ú©Ù‡ به نظر می‌‌‌رسد از آن جایی Ú©Ù‡ ما با دولت دینی در کشورمان مواجه شده‌‌‌ایم، اغلب، برخورد «اØساسی» (Ùˆ گاه آته‌‌‌‌ئیستی) با مسائل Ùˆ معضلات مان داریم. درØالی Ú©Ù‡ اگر بخواهیم «مسئله پوشش زنان» را برای همیشه از «چرخه ÛŒ کشمش های سیاسی» دور سازیم، باید بتوانیم روزی این چرخه ÛŒ معیوب: یک بار «کش٠Øجاب اجباری»، بار دیگر «Øجاب اجباری»، Ùˆ لابد دوباره «کش٠Øجاب اجباری»، را یکبار برای همیشه بشکنیم Ùˆ «پوشش Ùˆ لباس زنان» را از شّر «منازعات سیاسی» خلاص کنیم Ú©Ù‡ این مسئله بی Ø´Ú© با Øمایت از ممنوعیت ‌‌‌های قانونی Ùˆ دولتی برای «گروه‌‌‌های گوناگون عقیدتی» ØÙ„ Ùˆ ٠صل نمی‌‌‌ شود، بلکه با کار ٠رهنگی Ùˆ مداوم Ùˆ گ٠تگو در عرصه عمومی امکان پذیر است. شاید موسم آن ٠را رسیده باشد Ú©Ù‡ به دور از این «Øا٠ظه های تاریخی آزاردهنده» Ùˆ برخوردهای «اØساسی Ùˆ اغراق شده»، به بØØ« Ùˆ تبادل نظر در مورد «Øجاب» در عرصه عمومی بپردازیم، به جای آن Ú©Ù‡ از این یا آن دولت برای مداخله در پوشش زنان Øمایت کنیم. از همین روست Ú©Ù‡ به نظر Ù…ÛŒ آید بØØ« در مورد قانون ممنوعیت برقع در ٠رانسه به دلیل آن Ú©Ù‡ ٠اصله ای قابل قبول با «مای ایرانی» Ùˆ جغرا٠یای ٠رهنگی مان دارد Ù…ÛŒ تواند بهانه Ùˆ دست‌‌‌آویز خوبی برای آغاز دوباره ÛŒ گ٠تگو در این زمینه ــ البته در سطØÛŒ به دور از «شعار» ــ باشد.
٠مینیست های ایرانی و انتخاب «بد / خوب» برای زنان
یکی از توجیهات برای د٠اع از «قانون ممنوعیت برقع» در ٠رانسه، «Øمایت از زنان» است.(3) Ùˆ از این رهگذر است Ú©Ù‡ برخی از ٠مینیست‌‌‌های ایرانی ساکن اروپا برای توجیه Øمایت‌‌‌شان از قانون ممنوعیت برقع، موضوع «ØÙ‚ انتخاب» زنان را در مورد پوشش به پرسش می‌‌‌گیرند Ùˆ این ØÙ‚ را با قرار دادن زیر سایه‌‌‌‌ی‌ نظام «ارزش‌‌‌گذاری مثبت Ùˆ من٠ی»، رنگ Ùˆ لباسی ایدئولوژیک می‌‌‌‌پوشانند Ùˆ آن را به دوگانه‌‌‌ی «انتخاب خوب / انتخاب بد» تقسیم می‌‌‌کنند. این گروه از ٠مینیست‌‌‌های ایرانی ساکن اروپا معتقدند Ú©Ù‡ «Øجاب» Ùˆ این قبیل پوشش‌‌‌ها Ùˆ نمادها، Øتا اگر توسط خود زنان انتخاب شود، باز هم نامشروع‌ اند چرا Ú©Ù‡ «خودتعیّنی» را از زنان سلب می‌‌‌کند. در واقع این طی٠از ٠مینیست‌‌‌ها به نوعی معتقدند Ú©Ù‡ آنچه خود به عنوان ٠مینیست «انتخاب» می‌‌‌کنند برتر از «انتخاب دیگر زنان» است Ùˆ از این‌‌‌رو به خود Ùˆ به دولت‌‌‌‌ها ØÙ‚ می‌‌دهند Ú©Ù‡ علیه «انتخاب بد» Ùˆ نامناسب دیگر زنان، Øتا تا مرز قانون‌‌‌ Ùˆ مجازات پیش روند. برای مثال یکی از ٠مینیست‌‌‌ های ایرانی در همین رابطه می‌‌‌ گوید: « اين Ú©Ù‡ زنان کاری را انجام دهند ثابت نمی‌‌‌ کند Ú©Ù‡ اين کار برای زنان خوب است... مقوله ÛŒ انتخاب به نوعی تقديس Ù…ÛŒ ‌‌‌شود Ùˆ به اسطوره بدل می‌‌ ‌‌گردد. در متن جامعه ‌‌‌ی ٠ردگرای ما، اگر Ú†Ù‡ به اختيار اهميت زيادی داده Ù…ÛŒ ‌‌‌شود اما در بسياری موارد اختيار به انتخاب خلاصه Ù…ÛŒ ‌‌‌شود. وقتی در سوپرمارکت مشغول خريد هستيم Ùˆ سبد خريدمان را از Ù…Øصولاتی با مارک ‌‌‌های مختل٠پ٠ر Ù…ÛŒ ‌‌‌‌کنيم، در انتخاب آزاد هستيم، ولی رابطه ‌‌‌‌ی اين ØÙ‚ انتخاب با خود تعيينی چيست؟ بله، برقع ÙŠÚ© انتخاب است. دختری Ú©Ù‡ برقع Ù…ÛŒ ‌‌‌‌پوشد به تلويزيون می‌‌ ‌آيد Ùˆ می‌‌‌ گويد خودش به اسلام گرويده است، - مثل ÙŠÚ© سوم زنانی Ú©Ù‡ در ٠رانسه برقع Ù…ÛŒ ‌‌‌پوشند Ùˆ ٠رانسويانی هستند Ú©Ù‡ مسلمان شده‌‌ ‌‌اند - ولی اين بدان م٠هوم نيست Ú©Ù‡ انتخاب آنها، انتخابی روشن‌ ‌‌‌انديش Ùˆ اجتماعا م٠يد است...» ( ٠مينيسم اسلامی، ابداع غرب، گ٠تگوی ه٠ته‌ ‌نامه چارلی هبدو ٠رانسه با شهلا ش٠يق)(4)
این استدلال در مورد «انتخاب» Ùˆ «اختیار» Ù…ÛŒ تواند به Ù„Øاظ نظری، درست باشد، اما وقتی این استدلال در Øمایت از قانونی Ú©Ù‡ «زنان با انتخاب بد را مجازات Ù…ÛŒ کند» Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒ شود، آنگاه از یک «قضاوت» Ùˆ «نظریه» ٠راتر Ù…ÛŒ رود Ùˆ وارد «معادلات سیاست وقدرت» Ù…ÛŒ شود. استدلال هایی از این دست برای Øمایت از «قانون ممنوعیت برقع»، ناخواسته انسان را به یاد استدلال توجیه‌‌‌گرانه ‌‌‌ی کسانی Ù…ÛŒ ‌‌‌‌اندازد Ú©Ù‡ در کشور ما «Øجاب» را «پوششی برتر» برای زنان قلمداد می‌‌‌ کنند Ùˆ با اعمال همین نظام ارزش ‌‌‌گذاری٠ایدئولوژیک، برای همه‌‌‌ ÛŒ زنان، آن را قانونی Ùˆ اجباری کرده اند. کسانی Ú©Ù‡ از دخالت دولت Ùˆ قانون Øجاب اجباری Øمایت Ù…ÛŒ ‌‌‌کنند لابد انتقاد Ùˆ بØث‌‌‌شان با ما جنبش‌‌‌‌‌‌‌‌زنانی‌‌ ‌ها Ú©Ù‡ مخال٠اجبار در نوع پوشش‌‌‌ مان هستیم این است Ú©Ù‡ ما زنان هنوز به آن «خود تعیّنی» Ú©Ù‡ آقایان ٠کر Ù…ÛŒ کنند در «ذات Ùˆ ٠طرت» زن Ù…Øجبه است نرسیده ‌‌‌ایم Ùˆ بنابراین به خود ØÙ‚ Ù…ÛŒ ‌‌‌دهند Ú©Ù‡ برای Øجاب Ùˆ پوشش ما، قانون ‌‌‌گذاری، Ùˆ برای رعایت ‌‌‌‌نکردن آن، Øتا مجازات‌‌‌‌‌‌‌‌مان کنند.
بنابراین اگر قرار باشد ما جنبش‌‌‌‌‌‌‌زنانی ها نیز در همین جاده قدم بر داریم Ùˆ به جای تلاش برای ظر٠یت‌‌‌ سازی Ùˆ وسعت‌‌‌ دادن به «دایره ‌‌‌ی انتخاب شهروندان»، در جایگاه خداگونه‌‌‌‌‌‌ی «قضاوت» در مورد «انتخاب»های آنان بنشینیم، Ùˆ در ادامه‌‌‌ی چنین روندی، بخواهیم این «قضاوت‌‌‌‌ها» Ùˆ ارزش‌‌‌گذاری‌‌‌های ایدئولوژیک را به Øوزه «قانون‌‌‌گذاری» Ùˆ دایره‌‌‌ اجرای اØکام وارد کنیم آنگاه به راستی تا کجا پیش خواهیم ر٠ت Ùˆ Ú†Ù‡ Øد Ùˆ مرزی می‌‌‌‌‌‌توان برای این «ارزش‌ ‌‌گذاری ‌‌‌ها» قائل شد؟ اگر «انتخاب» زنان مسلمان ٠رانسه، به نظر ما ٠مینیست‌‌‌ های ایرانی، «انتخاب بدی» باشد Ùˆ به خاطر همین «انتخاب بدشان» قائل به قانون‌‌‌گذاری Ùˆ تعیین مجازات علیه آنان باشیم، آن گاه باید در مورد «تمامی ØÙ‚ Ùˆ Øقوقی» Ú©Ù‡ در جامعه به گروه‌‌‌ های مختل٠اجتماعی تعلق می‌ ‌‌گیرد نیز به همین سیاق، ارزش گذاری کنیم Ùˆ اگر «انتخاب خوبی» نبودند قائل به این باشیم Ú©Ù‡ «قانون آنها را مجازات کند». شاید لازم است از کسانی Ú©Ù‡ مدا٠ع چنین دیدگاهی هستند بپرسیم Ú©Ù‡ مثلا به Ú†Ù‡ دلیل یک ٠مینیست باید از «ØÙ‚ انتخاب مذاهب مختل٠» توسط زنان، برای نمونه از «ØÙ‚ سنی‌‌‌ها»، «ØÙ‚ زرتشتی‌‌‌ها»، «ØÙ‚ مسیØیان» Ùˆ «ØÙ‚ کلیمیان» Ùˆ... د٠اع ‌‌‌کند؟ مگر به نظر ایشان «انتخاب آیین زرتشتی یا بهائی» یا «انتخاب مسیØیت» توسط زنان اقلیت های مذهبی، «انتخابی ٠وق العاده خوب» Ùˆ «خودتعیین گر» Ùˆ م٠ید به Øال زنان است Ú©Ù‡ باید از «ØÙ‚ آن‌‌‌ها در برابر قانون» Ùˆ «مجازات نشدن‌‌‌شان به خاطر برگزیدن این انتخاب‌‌‌ها»، Øمایت شود؟ Ùˆ اساساَ مگر یک ٠مینیست باید به خاطر د٠اع از «ØÙ‚ انتخاب زنان» Ùˆ یا هر گروه اجتماعی دیگر، باید آن «انتخاب ها» را ابتدا مورد ارزیابی قرار بدهد Ú©Ù‡ خوب Ùˆ خودتعیّن‌‌‌گر هست یا نه تا بتواند ازشان د٠اع کند؟
اگر قرار باشد با عینک قضاوت این دسته از ٠مینیست ها به «پوشش زنان» در Øوزه ÛŒ عمومی برخورد شود لابد باید از جریمه Ùˆ مجازات پوشش زنانی Ú©Ù‡ در واکنش به قانون Øجاب اجباری هم‌‌‌‌‌‌‌اکنون در کشورمان به آرایش های ا٠راطی پناه برده اند (Ùˆ ظاهراَ به لباس «مانکن ها» متوسل شده اند) نیز پشتیبانی کرد زیرا به نظر می‌‌‌رسد Ú©Ù‡ آنان نیز «انتخاب‌‌‌شان» با ملاک خانم ش٠یق از («خود تعیّن‌‌‌گری») ٠اصله دارد. ٠مینیست‌‌‌های مدا٠ع قانون مجازات٠زنان برقع‌‌‌پوش می‌‌‌گویند Ú©Ù‡ زنان٠باØجاب Ùˆ برقع پوش «٠انتزی مردان مذهبی» هستند. ممکن است Ú©Ù‡ این ØÚ©Ù… نیز درست باشد اما به خاطر این، آیا باید «مجازات» شوند Ùˆ دولت Ùˆ قانون درباره شان تصمیم بگیرد؟ در ثانی مگر زنانی هم Ú©Ù‡ با لباس Ùˆ آرایش های به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…Ø§Ù†Ú©Ù†ÛŒ در خیابان های تهران ظاهر Ù…ÛŒ شوند نیز به نوعی «٠انتزی مردان مدرن» نمی توانند تلقی شوند؟ Ùˆ آیا آن ها نیز «انتخاب غیرتعیّن‌‌‌گر»ی مرتکب نشده اند، پس باید خواهان «مجازات Ùˆ برخورد قانونی» به جای برخوردی ٠رهنگی، به چنین پدیده هایی شد؟
آنچه مسلّم است این Ú©Ù‡ با چنین رویکردهایی، بی Ø´Ú© Ù…ÛŒ توان به ٠عالیت های ٠رهنگی گسترده همت کنیم ولی طبعاَ نمی‌‌‌توان پای «قانون» Ùˆ «مجازات» برای آنان را به پیش کشید. در واقع جنبش مدنی زنان Ù…ÛŒ تواند خواهان آن باشد Ú©Ù‡ قانون مملکت از زنانی Ú©Ù‡ به زور همسران شان «برقع» یا هر نوع پوشش دیگری را Ù…ÛŒ پوشند، Øمایت کند Ùˆ این در جهت گسترش ØÙ‚ انتخاب زنان است. ولی وقتی جنبش زنان خواهان آن باشد Ú©Ù‡ قانون Ùˆ دولت، مثلا زنی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رود در تلویزیون Ùˆ صراØتاَ Ù…ÛŒ گوید ایهاالناس من خودم پوشش Ùˆ Øجاب ام (Øتا برقع) را انتخاب کرده ام، مجازات کند، در این صورت دیگر جنبش مدنی زنان به یک جنبش ایدئولوژیک تبدیل شده است.
ت٠اوت جنبش‌‌‌های مدنی با جنبش‌‌‌های ایدئولوژیک
شاید ٠رق یک جنبش ایدئولوژیک با یک جنبش مدنی در آن است Ú©Ù‡ جنبش های ایدئولوژیک، اغلب یک «مدینه ٠اضله» برای ساختن «انسان نمونه» در ا٠ق ٠عالیت Ùˆ آرزوهای خود دارند Ùˆ در واقع هد٠غایی شان آن است Ú©Ù‡ به Øاکمیت برسند Ùˆ یا Øاکمیت موجود را وادارند تا به Ú©Ù…Ú© ابزار «قدرت Ùˆ قانون»، بتوانند «انسان های ایده آل» تولید کنند. ولی جنبش های‌ ‌‌مدنی Ùˆ مطالبه‌‌‌‌‌‌‌مØور زنان، اساساَ ادعا یا Øتا برنامه ای غیر از گسترش «ØÙ‚ انتخاب» برای گروه های اجتماعی مورد مخاطب‌‌‌، ندارند.
در Øقیقت وقتی قرار باشد Øتا با «ارزش گذاری ٠مینیستی» خواهان «مØدود شدن انتخاب های زنان» از طریق قانون گذاری در جهت مثلا نوع «پوشش ٠مینیستی مناسب Ùˆ خودتعیین گر برای زنان» شویم آن گاه است Ú©Ù‡ ات٠اقاَ با استبداد همراهی کرده ایم. اغلب جنبش ها Ùˆ اØزاب ایدئولوژیک Ú©Ù‡ در گذشته به «دیکتاتوری» تغییر چهره داده‌‌ ‌اند همگی ‌‌‌شان «آرمان‌‌‌‌‌‌‌شهری» برای بازآ٠رینی «انسان ایده آل» داشته اند. ٠رق چندانی هم نمی‌ ‌‌کند Ú©Ù‡ این انسان ایده آل، یک «کمونیست ایده ‌‌‌آل» یا یک «مؤمن متعهد خداپرست»، یا یک «زن ٠مینیست خودتعیّن گر» باشد، بلکه مسئله آن است Ú©Ù‡ اگر جنبشی با هد٠«تولید انسان‌ ‌‌های آرمانی» Øرکت کند Ùˆ بخواهد از طریق «گر٠تن قدرت دولتی» یا «لابی Ùˆ ٠شار بر دولت» (Ùˆ بوسیله قانون ‌‌‌گذاری Ùˆ تعیین مجازات)ØŒ به نوعی انسان‌‌‌ها را در قالب بریزد Ùˆ «انسان ایده آل» یا «زن ٠مینیست ایده آل» تولید کند، بی‌‌‌شک نتیجه ‌‌‌اش به جز ٠اجعه برای جامعه Ùˆ نسل ‌‌‌های آینده، چیزی در بر نخواهد داشت. البته این آرزوهای ایدئولوژیک Ùˆ مبناگرا (غایت‌‌‌‌‌‌‌‌نگر) Ú©Ù‡ «انسان ایده آل» (در اینجا مثلا «زن ٠مینیست ایده آل») را در پس اهدا٠اش دارد، ممکن است در Øوزه شخصی Ùˆ برای آمال های یک ٠مینیست ایده آل گرا Ùˆ نیز Øضور در Øوزه عمومی Ùˆ تبلیغ اندیشه هایش اشکالی نداشته باشد Ùˆ ات٠اقاَ چنین بØØ« هایی در جامعه مدنی Ù…ÛŒ تواند به ا٠زایش ØÙ‚ انتخاب زنان Ú©Ù…Ú© کند، ولی اگر این چنین «هد٠ی» (یعنی برتری یک انتخاب بر انتخاب های دیگر Ùˆ تولید زن ٠مینیست ایده آل) به اهدا٠عملی جنبش زنان تعمیم یابد Ù…ÛŒ تواند خطر ایدئولوژیک شدن Ú©Ù„ جنبش زنان را به همراه داشته باشد.
«کمپین مقابله با Øجاب»، Øرکتی ایدئولوژیک Ùˆ نه مدنی!
مسالمت آمیز بودن یک جنبش اجتماعی، به معنی آن نیست Ú©Ù‡ صر٠اَ «غیرمسلØانه» باشد، بلکه تجربه نشان داده است Ú©Ù‡ جنبش های مدنی Ùˆ مطالبه‌‌‌‌‌‌‌‌مØور Ú©Ù‡ به سمت جنبش ایدئولوژیک سوق پیدا کرده اند اغلب گ٠تمانی خشونت آمیز را گسترش داده Ùˆ در نهایت به جای «همزیستی»، به «مقابله با عقاید مخال٠» Ùˆ در نهایت قطبی شدن ٠ضای جامعه Ú©Ù…Ú© کرده اند. برای نمونه ایرانیان پیرو همین گ٠تمان ایدئولوژیک Ùˆ غایت گرا Ú©Ù‡ «انتخاب پوشش» را به «بد Ùˆ خوب» تقسیم Ù…ÛŒ کنند Ùˆ در ادامه خواهان دخالت دولت ها برای مجازات «انتخاب کنندگان بد» Ù…ÛŒ شوند (برای نمونه در همین قضیه ممنوعیت برقع در ٠رانسه)ØŒ «کمپین مقابله با Øجاب»(5) را در دنیای مجازی راه اندازی کرده اند. این کمپین، همانطور Ú©Ù‡ از نام اش بر Ù…ÛŒ آید به منظور د٠اع از «ØÙ‚ انتخاب آزاد زنان ایران برای پوشش» Ø´Ú©Ù„ نگر٠ته، بلکه این پروژه ای است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد «مقابله با یک نوع پوشش خاص» (Øجاب) را به Ø³Ø·Ø Â«Ù‡Ø¯Ù Ø¬Ù†Ø¨Ø´ زنان» بکشاند. در Øقیقت نشانه گیری Ùˆ هد٠گذاری این کمپین بر «Øذ٠» یک نوع پوشش است Ùˆ نه وسعت بخشیدن به دایره ÛŒ «انتخاب آزادانه‌‌‌‌ زنان برای نوع پوشش شان». Ùˆ به این طریق با ساختن گ٠تمانی Øذ٠ی، Ùˆ هد٠گر٠تن اساس Øجاب (Øجاب یکی از انتخاب‌‌‌های متعدد زنان دین‌‌‌باور، زنان تهیدست، زنان ایلات Ùˆ عشایر، Ùˆ... است)ØŒ ناخواسته وارد Øوزه خصوصی بخشی از زنان ایرانی Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ آگاهانه Ùˆ «خودخواسته» این پوشش را انتخاب کرده اند. بگذریم از این Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ های متنوعی از Øجاب، نه ٠قط برای زنان متدّین، بلکه برای بخشی از زنان مناطق Øاشیه شهرهای بزرگ، «پوشش ٠قر» است (یعنی با یک تکه پارچه به عنوان چادر، لباس مندرس Ùˆ ٠قیرانه‌‌‌ خود را می‌ پوشانند)ØŒ یا برای برای زنان ایلاتی یک پوشش قومی Ùˆ بومی، Ùˆ یا برای زنانی Ú©Ù‡ در مناطق کویری ایران زندگی Ù…ÛŒ کنند یک انتخاب برای مقابله با موقعیت سخت اقلیم Ùˆ ناØیه ÛŒ جغرا٠یایی زندگی شان است.
با آوردن این مثال‌‌‌‌های مبرهن، دارم سعی می‌‌‌کنم نشان بدهم Ú©Ù‡ اعضای تشکیل دهنده‌‌‌‌ی «کمپین مقابله با Øجاب» به جای آنکه همت Ùˆ اندوخته‌‌‌ی تجربی خودشان را بر نقد «قانون Øجاب اجباری»، قرار دهند Ùˆ به انتقاد از قانونی بپردازد Ú©Ù‡ شأن٠نزول Ùˆ مبنای خود را بر این قرار داده Ú©Ù‡ ما زنان اساساَ مظهر گناه هستیم (پس نباید دیده شویم)ØŒ متاس٠انه هد٠‌‌‌ کمپین‌‌‌‌شان را بر تخاصم Ùˆ «مقابله با اساس یک نوع پوشش» قرار داده اند.
جنبش ها Ùˆ Øرکت های ایدئولوژیک از این دست، پیامد عملی شان در Ø´Ú©Ù„ÛŒ وارونه به همان نتیجه ای Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ «جنبش های ایدئولوژیک مذهبی» سر آخر به «قانون Øجاب اجباری» رسیدند. در همین ه٠ته های اخیر در خبرها آمده بود Ú©Ù‡ گروهی از زنان در این روزها به ٠کر ا٠تاده اند Ú©Ù‡ در تهران «راهپیمایی علیه بدØجابی» راه بیندازند، این Øرکت هم در واقع هد٠اش مقابله Ùˆ «Øذ٠یک نوع پوشش» است، چرا Ú©Ù‡ آنان نیز لابد ٠کر Ù…ÛŒ کنند «زنانی Ú©Ù‡ مانند خودشان نمی اندیشند» Øتماَ «انتخاب بد Ùˆ نامناسبی» اختیار کرده اند Ùˆ در نتیجه، مدل «بدØجابی» یا «بی‌‌‌Øجابی» را برگزیده اند. لابد آنان نیز «رستگاری» زنان را در آنچه Ú©Ù‡ ٠قط خودشان Ù…ÛŒ اندیشند، قبول دارند. می‌‌‌خواهم بگویم مضمون گ٠تمان Ùˆ Øرکت‌‌‌ این زنان Ù…ÛŒ تواند به Ø´Ú©Ù„ÛŒ وارونه، رسیدن به همان هد٠ی باشد Ú©Ù‡ گروه تشکیل دهنده ÛŒ «کمپین علیه Øجاب» مد نظر دارد. یعنی Øذ٠«یک نوع پوششی» Ú©Ù‡ «انتخاب بدی» از سوی آنان تلقی Ù…ÛŒ شود.
این دو گروه به ظاهر متضاد، در نهایت عملکردشان به «قطبی شدن هر Ú†Ù‡ بیشتر ٠ضای جامعه» یاری Ù…ÛŒ رساند. Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ قطبی شدن، بی هیچ تردیدی پیامدهای بسیار خشن در Ù¾ÛŒ دارد؛ خشونتی Ú©Ù‡ از طریق Øذ٠«دیگری»،به جای به رسمیت شناختن «ØÙ‚ Øضور مسالمت آمیز همگان» در کنار یکدیگر، می‌‌‌نشیند. چنین ٠ضایی از دوگانه‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی Ùˆ سیاه/ س٠ید دیدن موضوعات، به طور اتوماتیک از همگرایی Ùˆ انتگره‌‌‌‌‌‌‌شدن جامعه ممانعت Ù…ÛŒ کند.
جنبش‌‌‌‌‌‌‌‌های ایدئولوژیک، در تضاد با انتگره شدن٠جامعه برای نیل به سکولاریزاسیون
اغلب نظریه پردازان مدا٠ع سکولاریسم Ùˆ دموکراتیزه شدن جامعه، بر اهمیت انتگراسیون Ùˆ همگرایی نیروها Ùˆ اقشار Ùˆ عقاید مختل٠جامعه Ù€ به منظور برکندن ریشه های تبعیض Ù€ توا٠ق دارند. برای نمونه آقای Ù…Øمدرضا نیک٠ر در تازه ترین مقاله خود، بØØ« «سکولاریزاسیون» را با دورنمایی روشن Ùˆ ا٠قی گشوده تر Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ است Ùˆ Ù…ÛŒ نویسد: «سکولاريزاسيون شرط مقدم برقراری دموکراسی است. اما نبايد ٠راموش کنيم اگر خود انتگراتيو نباشد، ممکن است در Øالتی بسيار بد با ا٠عمال تبعيض در مورد مؤمنان همراه شود. بدترين Øالت طبعاً سرکوبگری است Ú©Ù‡ نمونه های تاريخی آن وجود دارد؛ ممکن است سرکوبگری آشکار Ùˆ گسترده رخ ندهد، اما نظام سياسی نتواند بخش هايی از مردم را Ú©Ù‡ با ديانت شان شناخته Ù…ÛŒ شوند، به مشارکت ترغيب کند... بر اين قرار، مسئله ويژه ای Ú©Ù‡ در برابر پروژه دموکراتيزاسيون ايرانی قرار دارد تنها اين نيست Ú©Ù‡ چگونه به طور روشن Ùˆ قطعی دين Ùˆ دولت را از هم جدا کنيم، بلکه اين نيز هست Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کنيم تا دينداران با دولت سکولار آينده، اØساس بيگانگی نکنند.» ایشان در نهایت این پرسش را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡: «سؤال ويژه در مورد Ù…Øتوای مثبت آن اين است Ú©Ù‡ نظام سکولار ايرانی چگونه Ù…ÛŒ تواند تامين کننده انتگره بودن مؤمنان در خود باشد.».(6)
با آوردن این نقل Ùˆ قول در واقع سعی دارم بر این نکته ÛŒ کمتر دیده شده، توجه Ùˆ Øساسیت ایجاد کنم Ú©Ù‡: Øرکت ها Ùˆ کمپین هایی مانند «کمپین علیه Øجاب» Ùˆ پروژه هایی از این دست Ú©Ù‡ تØت عنوان پروژه های «سکولاریستی» Ùˆ توسط ٠مینیست هایی با «هویت س٠ت Ùˆ سخت سکولار» انجام Ù…ÛŒ شود ات٠اقا در جهت واگرایی Ùˆ عدم همدلی نیروهای گوناگون در «پروژه‌‌‌ی سکولاریسم» Ù…ÛŒ انجامد. یعنی چنین Øرکت هایی Ú©Ù‡ سعی دارند جنبش‌‌‌ مدنی زنان در جامعه را به جنبشی ایدئولوژیک تغییر ماهیت دهند ناخواسته، پیشروی به سمت «انتگره شدن» Ùˆ همگرایی Ùˆ ادغام Ù€ Ú©Ù‡ مورد نظر مت٠کران مدا٠ع سکولاریزاسیون است Ù€ را سد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ ات٠اقاَ آن را به تأخیر Ù…ÛŒ اندازند.
برقع، موضوعی ٠راتر از Øجاب؟
برخی دیگر از ٠مینیست های ایرانی برای د٠اع از روش مقتدرانه‌‌‌ی دولت ٠رانسه در ایجاد ممنوعیت برای این پوشش نمادین (برقع) استدلال شان این است Ú©Ù‡ «برقع» بسیار مت٠اوت از «روسری Ùˆ Øجاب» است Ùˆ معتقدند این Ù†Øوه پوشش، به تعامل زنان با جامعه ضربه Ù…ÛŒ زند Ùˆ بنابراین خارج از بØØ« انتخاب پوشش Ùˆ Øجاب قرار Ù…ÛŒ گیرد. این استدلال درست است اما همه واقعیت نیست. واقعیت این است Ú©Ù‡ همین امروز در برخی از بنادر جنوبی کشور خودمان (مثل کنارک، میناب، قشم، جاسک، بندرعباس، گنگ، لنگه Ùˆ...)ØŒ زنان زØمتکشی وجود دارند Ú©Ù‡ از «برقع» است٠اده Ù…ÛŒ کنند ولی زندگی شان آشکارا نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ آنها با جامعه خود از قضا خیلی خوب «تعامل» دارند. آنان ات٠اقاَ زنان «خانه نشین» نیستند بلکه زنانی هستند Ú©Ù‡ در بازار کار (از جمله زنان بز٠روش Ùˆ...)(7) ٠عالیت Ù…ÛŒ کنند. یا در بازار ماهی ٠روش ها، بساط دارند Ùˆ با مو٠قیت، کسب درآمد Ù…ÛŒ کنند.
Øتما آنان نیز مانند بسیاری از گروه های دیگر زنان، از تبعیض Ùˆ نابرابری رنج Ù…ÛŒ برند، ولی اگر بخواهیم بگوییم اساسا «برقع» تعامل اجتماعی زنان را از آنان سلب Ù…ÛŒ کند، این سخن Øداقل نمی تواند در این بخش از زنان کشورمان، آنقدرها صادق باشد. منظورم این نیست Ú©Ù‡ چنین پوششی، اصالتاَ خوب، یا «ماهیتاَ» بد است، بلکه Ù…ÛŒ خواهم بگویم Ú©Ù‡ با چنین قضاوت هایی (یعنی با این استدلال Ú©Ù‡ برقع، از پوشش Ùˆ Øجاب جداست) نمی توان به «دخالت دولت در کش٠برقع» صØÙ‡ گذاشت. بی Ø´Ú© برقع زنان جنوب ایران، یکی از نشانه های تبعیض علیه زنان است ولی لزوماَ نشانه «عدم تعامل آنان با جامعه» نیست. هر چند زنان برقع پوش در ٠رانسه به دلایل مختل٠از جمله همین برقع شان به نوعی از تعامل با جامعه میزبان Ù…Øروم Ù…ÛŒ شوند، اما ٠قط این پوشش نیست Ú©Ù‡ چنین تبعاتی دارد بلکه عوامل بسیار دیگری نیز سبب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ زنان گروه های مهاجر (Ùˆ Øتا مردان این گروه های اقلیت) از زندگی اجتماعی Ùˆ تعامل با جامعه میزبان، Ù…Øروم باشند.
٠رض کنیم ما ٠مینیست های داخل کشور بخواهیم «قانون ممنوعیت برقع» ٠رانسه را به کشور خودمان بیاوریم Ùˆ مثلا به جای آن Ú©Ù‡ از زنانی مانند «زینت دریایی» ( یکی از همین زنان «برقع پوش» قشم Ú©Ù‡ برقع اش را برداشت Ùˆ به نمادی اعتراضی برای زنان جنوب تبدیل شد) Øمایت کنیم، برویم Ùˆ به زنان زØمتکش Ú©Ù‡ برای امرار معاش روزانه خود مثلا در بازار بز ٠روش‌‌‌ها یا در بازار ماهی‌‌‌٠روش‌‌‌ها با هزار بدبختی بساط مختصر ماهی ٠روشی پهن کرده اند بگوییم Ú©Ù‡ شما چون برقع بر صورت دارید قادر نیستید با جامعه خودتان تعامل Ùˆ رابطه برقرار سازید، بنابراین اگر هر کدام تان «برقع» بپوشید مجازات Ù…ÛŒ شوید! ات٠اقاَ در یک چنین عملی است Ú©Ù‡ ممکن است واقعاَ در بخشی از بنادر جنوب کشورمان، «زنان» را از تعامل اجتماعی باز بداریم.
اما مسئله دیگری Ú©Ù‡ در همین رابطه وجود دارد آن است Ú©Ù‡ اگر ما برای مداخله دولت به صورت «قانون ممنوعیت برقع» از این استدلال است٠اده کنیم Ú©Ù‡ «برقع» مت٠اوت از پوشش است Ùˆ باعث عدم تعامل زنان با جامعه Ù…ÛŒ شود به Øتم، این استدلال می‌‌‌تواند در مورد «کش٠Øجاب» در کشور خودمان هم صادق باشد. در آن زمان نیز Øجاب زنان، به مانند تعاری٠ی Ú©Ù‡ امروز در مورد تأثیر من٠ی برقع ‌‌ ‌‌‌‌‌پوشان ساکن ٠رانسه Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒâ€Œâ€Œâ€ŒÚ©Ù†Ù†Ø¯ واقعاَ Ù…Ø·Ø±Ø Ø¨ÙˆØ¯. در زمان رضاشاه نیز چادر Ùˆ پیچه Ùˆ روبنده‌‌‌ی زنان چیزی ٠راتر از «Øجاب Ùˆ پوشش امروزی» بود. چادرچاقچول Ùˆ روبنده‌‌‌ Ùˆ پیچه Ùˆ برقع نسوان در آن زمان، کلا٠ی بغرنج Ùˆ Øاشیه‌‌‌دار از یک پوشش Ùˆ مجموعه روابطی بود Ú©Ù‡ نه ٠قط موی سر، Ùˆ قاب صورت Ùˆ اندام Ùˆ چهره زنان را کاملا می‌‌‌پوشاند بلکه تعامل آنان را با Ú©Ù„ جامعه به شدت Ù…Øدود می‌‌‌کرد تا جایی Ú©Ù‡ زنان ــ به عنوان نیمی از ا٠راد جامعه ــ را از روابط Ùˆ مناسبات اقتصادی Ùˆ اجتماعی Øذ٠می‌‌‌کرد. بنابراین اگر برخی از ٠مینیست ها به این خاطر با «قانون ممنوعیت برقع» موا٠قند Ú©Ù‡ «برقع» را ٠راتر از «Øجاب» می‌‌‌دانند، پس باید به همین ترتیب از «کش٠Øجاب» در زمان رضاشاه نیز Øمایت کنند (Ú©Ù‡ نمی‌‌‌‌کنند) Ùˆ بر «قانون‌‌‌‌گذاری» Ùˆ روش رضاشاه در این مورد نیز صØÙ‡ گذارند (Ú©Ù‡ نمی‌‌‌گذارند). زیرا هر چند «کش٠Øجاب» به ن٠ع ورود زنان به Øوزه عمومی بود اما مسئله‌‌‌ای Ú©Ù‡ ما ٠مینیست ‌‌‌ها Ùˆ Øتا برخی از کسان Ú©Ù‡ امروز با قانون جدید ٠رانسه موا٠قت دارند این است Ú©Ù‡ «روش مقتدرانه رضاشاه» برای مداخله در این Øوزه خصوصی (Øجاب) قابل د٠اع نیست. زیرا در بلندمدت سبب شد Ú©Ù‡ موضوع «پوشش Ùˆ Øجاب» زنان به مسئله‌‌‌ای به‌‌‌‌غایت پیچیده Ùˆ سیاسی تبدیل شود Ùˆ واکنش هایی خصمانه Ùˆ کین ورزانه را از سوی پدرسالاران برانگیزد Ú©Ù‡ در تاریخ معاصر ایران سرانجام سبب گردد Ú©Ù‡ ما بار دیگر شاهد «Øجاب اجباری» در جامعه مان باشیم. در Øقیقت «کش٠Øجاب» در ایران برخلا٠«ترکیه» (Ú©Ù‡ به Øوزه قانون گذاری وارد نشد) بدون آن Ú©Ù‡ به یک بØØ« گسترده در لایه های تو بر نوی جامعه تبدیل شود، متاس٠انه وارد Øوزه قدرت Ùˆ قانون شد، Ùˆ «مداخله دولت» را به همراه آورد Ùˆ همین باعث گردید Ú©Ù‡ تبعات Ùˆ واکنش های من٠ی نسبت به آن بسیار گسترده شود.
پانوشت ها:
(1) از کتاب «خانم وزیر»، نوشته منصوره پیرنیا، پاییز 1386، چاپ آمریکا.
(2) مقاله «ممنوعیت Øجاب، همسنگ تØمیل Øجاب»
http://www.rahesabz.net/story/15059/87900—
(3) منع است٠اده از برقع، برای آزادی؟
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5807403,00.html
(4) ٠مینیسم اسلامی، ابداع غرب، گ٠تگو با شهلا ش٠یق
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/05/121420.php
(5) بیانیه «کمپین علیه Øجاب»
http://www.iran-women-solidarity.net/spip.php?article833
(6) سکولاریزاسیون، ر٠ع تبعیض و انتگراسیون
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/05/121313.php
(7) زنان بز٠روش میناب
http://www.feministschool.com/spip.php?article2467