رابطه پدرو مادر با يکديگر تاثير زيادی بر نوع نگرش ٠رزندان آنها به رابطه زناشويی Ùˆ کي٠ييت رابطه آنها با همسرانشان در زندگی آينده آنها دارد. جدا از نقش والدين به عنوان ÙŠÚ© مدل Ùˆ الگو، بسياری از نصيØت ها، پيام ها Ùˆ معيارهايی Ú©Ù‡ در چهارچوب شيوه تربيت به ٠رزندان انتقال داده ميشود هم مانند کوله باری آنها را در مسير زندگی مشترک آينده همراهی ميکند. برخی از Ù…Øتويات اين کوله بار برايشان خوشايند Ùˆ برخی ديگر ناخوشايند هستند. گاهی اوقات نسل دوم Ùˆ Øتی نسل سوم آنچنان با نوع نگرش Ùˆ عملکرد نسل قبلی خود مخال٠است Ú©Ù‡ شيوه ای کاملا متضاد با آنها را در پيش Ù…ÛŒ گيرد. گاهی پدر Ùˆ مادرها برای پيشگيری ازمبتلا شدن ٠رزندان به درد Ùˆ رنجی Ú©Ù‡ خود درزندگی مشترک متØمل شده اند, با دخالت بيش از Øد مانع استقلال Ùˆ رشد شخصيت ٠ردی آنها شده د Ùˆ ٠راموش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ ٠رزندان از نسلی ديگر Ùˆ در جامعه Ùˆ شرايطی مت٠اوت بسر Ù…ÛŒ برند . در بسياری موارد اين برخوردها ناخودآگاه صورت Ù…ÛŒ گيرد . نگاه آگاهانه پدر, مادر Ùˆ ٠رزندان به خواست قلبی شيوه نگرش Ùˆ عملکرد خود, Ú©Ù…Ú© ميکند Ú©Ù‡ ترس ,خشم ونگرانی سرچشمه قدم های آينده نباشد. بهتر است گاهی از Øرکت ايستاد , کوله بارهای تربيتی –٠رهنگی را از دوش برداشت, به زمين گذاشت وبا نگاهی دقيق به درون آنها , ÙŠÚ© انتخاب آگاهانه Ùˆ تازه کرد. شايد لازم نباشد برخی از Ù…Øتويات سنگين را همچنان به دوش کشيد . شايد بهتر باشد چيزهای ديگری را اضا٠ه Ùˆ يا جايگزين کرد. گاهی بهتر است هر دونسل کوله بارهاشان را کنار هم بگذارند با Øس هم دردی, اØترام متقابل به انتخاب يکديگر, در کنار Ùˆ نه درمقابل هم گام بردارند. گرچه به نظر مشکل Ù…ÛŒ آيد اما امکان پذير است . در بسياری موارد ا٠راد خانواده خود قادر به پيمودن چنين راهی هستند , در صورتيکه نياز به چنين س٠ری را اØساس کنند.
آگاهی به ضرورت تغيير، توانايی در بکارگيری Ø´Ú©Ù„ سالم گ٠تمان، درک متقابل Ùˆ اØترام به خواست يکديگر از توشه های لازم اين س٠ر هستند. همراهی ÙŠÚ© متخصص در بسياری از موارد راه را هموارتر ميکند.
در Ø·ÛŒ سالها روان درمانگری ٠ردی Ùˆ خانوادگی بارها ٠رزندی Ùˆ يا پدر ومادری در مرØله ای از زندگی شان، خسته از کشمکش ها Ùˆ گسستگی پبوندها , مرا دعوت به همراهی در س٠ری کرده اند Ú©Ù‡ دورنمای آن اميدی باشد برای بهتر شدن رابطه ها , نزديک شدن به يکديگر ويا التيام بخشيدن به زخم ها. من درکنار آنها اين راه را پيموده Ùˆ شاهد گ٠تمان بين نسل ها بوده ام. کلماتی Ú©Ù‡ دردها را بيان ميکنند. دردهايی Ú©Ù‡ به کلام نمی آيند ,دل سوزی هايی Ú©Ù‡ زخم ايجاد ميکنند Ùˆ خشم هايی Ú©Ù‡ نياز به Ù…Øبتت را ٠رياد Ù…ÛŒ زنند. مورد زيرآغاز ÙŠÚ©ÛŒ از اين س٠رهاست Ùˆ گ٠تمان زير بخشی از مکالمه ÙŠÚ© مادر Ùˆ دختر.
****
با مادرم آمده ام , خواهش کنم بهش Ú©Ù…Ú© کنيد تا از پدرم جدا بشه . ٠قط چند دقيقه از وقتتون رو ميگيرم بعد در اتاق انتظار منتظر ميمونم تا مادرم با شما به تنهايی صØبت کنه .
جمله ای است که يک دختر خانم ۲۷ ساله می گويد. مادرش را از شهری دور به ملاقات من آورده و ميخواهد بعد هم او را به خانه برگرداند تا مادر مجبور نباشد وقت و انرزی زيادی برای ر٠ت و آمد صر٠کند.
به چهره اش نگاه Ù…ÛŒ کنم . طرز نشستن , Øالت ظاهر , Ù„ØÙ† بيان جمله اش قدرت وبرخورداری از اعتماد به ن٠س بالا را نشان ميدهد . لبخندی بر لب دارد ولی در عين Øال قطره اشکی در چشمان زيبايش Ù…ÛŒ رقصد . ميدانم با ÙŠÚ© سوال يا Øرکتی خاص ميتوان آن اندوه پنهان شده در عمق آن چشمان زيبا را لمس کرد Ùˆ آن دختر بچه معصومی را هم ديد Ùˆ دعوت به گ٠تمان کرد تا از خستگی اش بگويد از اØساساتش , تجربياتش , نارضايتی ها Ùˆ دردهايش Ø·ÛŒ سالها زندگی در کانون خانواده Ú¯ÛŒ Ú©Ù‡ برايش ٠راهم شده Ùˆ او را به جايی رسانده Ú©Ù‡ ديگر نمی خواهد. اما ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ø¯Ø§Ø¯Ù… همان دختر خانم شجاع وقوی Ùˆ با اعتماد بن٠س را در کنار مادرش ببينم .
Ù…ÛŒ گويم : مادرت در آينده ضمن جلسات منظم Ùˆ مکرر تراپی زمان کا٠ی برای تنها صØبت کردن پيدا ميکند Ùˆ از او درخواست ميکنم Ú©Ù‡ در تمام مدت صØبت در کنار مادرش Øضور داشته باشد.
به مادر نگاه ميکنم . زنی Øدود Û¶Û° ساله . به نظر ميرسد Ú©Ù‡ جمله دخترش چندان برايش تازگی ندارد.
Ù…ÛŒ گويد: ٠کرش رو بکنيد يه عمر به خاطر بچه هات با هر بد بختی بسازی Ú©Ù‡ کانون خانوادگی ات را ØÙ Ø· Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ آخر سر ببينی Ú©Ù‡ بچه هات ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠØ¯Ù† پدر Ùˆ مادر از هم جدا بشن . از اومدن به خونه ٠راری هستن چون ٠ضای خونه براشون جا لب نيست. اØترام سابق روديگه برات ندارن ....اØساس ميکنم باختم. اين همه سختی ها رو بيخود تØمل کردم . من Ú†Ù‡ سرمشقی بودم برای بچه هام ØŸ من ميدونم Ú©Ù‡ اونا از رابطه ÛŒ من Ùˆ باباشون خسته شدن ولی ايشون (اشاره به دخترش ) خودش هم مشکل داره . با هرکی رابطه اش به چايی ميرسه Ú©Ù‡ ازش درخواست ازدواج ميکنه ٠وری رابطه رو بهم ميرنه . به نظرم تاثير رابطه من Ùˆ پدرش بوده Ú©Ù‡ دخترم از ازدواچ ميترسه . تازه انتخابهاش همه اشتباه هستن. من مدام ميترسم Ú©Ù‡ انتخاب اشتباه بکنه Ùˆ مثل من يه عمر گر٠تار بشه .
دختر خانم Ú©Ù‡ ميتواند نمايانگری از نسل دوم زن ايرانی باشد Ùˆ از دوران نوجوانی در اروپابرزگ شده معتقد هست Ú©Ù‡ نگرانی مادرش بی مورد هست Ùˆ او با ديدگاه مادرش به زندگی مشترک نگاه نمی کند. Ù…ÛŒ گويد:من از ازدواچ نمی ترسم . من مثل شما ٠کر نمی کنم. به نظرم وقتی به اين نتيجه ميرسی Ú©Ù‡ شخصی Ú©Ù‡ باهاش هستی مناسب تو نيست Ùˆ ديگه دوستش نداری بايد به رابطه ات باهاش پايان بدی نه اينکه به خاطر ترس از Øر٠ديگران تظاهر Ú©Ù†ÛŒ خوشبختی وبه ÙŠÚ© زندگی سرد Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ø§Ø¯Ø§Ù…Ù‡ بدی .
مادر می گويد: مگه ميشه اينجوری . هر چند وقت يکبار با يکی باشی و وقتی متوجه ميشی اونی نيست که تو ميخوای ديگه نباشی ؟ خوب از همون اول سعی کن با دقت ٠کر کن و خوب انتخاب کن که اشتباه نکنی.
دخترجواب ميدهد : Øالا Ú†ÛŒ ميشه اگه اشتباه کنم Ùˆ متوجه بشم . تجربه ای ميشه برای انتخاب بعديم ØŸ بالاخره يه روزی يه کسی رو پيدا ميکنم Ú©Ù‡ به من اون Øسی رو بده Ú©Ù‡ ميخوام Ùˆ بتونم باهاش ادامه بدم؟ تازه بر ٠رض هم Ú©Ù‡ پيدا نکنم باز هم زندگی به آخرنمی رسه . کار ميکنم . درآمد , دوستانم Ùˆ سرگرمی های خودمو دارم. ميتونم هم تنها باشم Ùˆ خودمو خوشبخت Øس کنم
مادرمی گويد: مگه ميشه تنها بود و خوشبخت بود؟ تازه اون موقع ديگه خيلی دير ميشه .
دختر جواب ميدهد: دير برای Ú†ÛŒ ميشه ØŸ برای اينکه بچه داربشم . بعد هم يه جهنم برای خودم Ùˆ بجه ها بسازم . اسمشو بذارم کانون خانواده . بعد هم برای اينکه Ø٠ظش کنم هر نوع توهين Ùˆ تØقيری رو به همسرم بکنم يا از اون قبول کنم.ØŸ
مادرمی گويد : اين ديگه خيلی بی انصا٠يه . من همه اين سالها از همه چيز خودم برای شماها گذشتم . Øالا قدردانی Ú©Ù‡ نمی کنين هيچ, اØساس گناه هم بهم ميدين ( گريه ).
دخترجواب ميدهد : من نمی خوام اØساس گناه بهت بدم . ٠قط ميخوام بگم Ú©Ù‡ لازم نيست بقيه عمر به خودتون ظلم کنين . ميشه هم انتخاب کرد Ú©Ù‡ جور ديگه ای زندگی کرد. ما ديگه خسته شديم از رابطه ÛŒ شما. مدام بايد نگرانتون باشيم . ميايم پيشتون بايد اون ٠ضای سرد, قيا٠ه های ا٠سرده تون ,گوشه کنايه هاتون به همديگه رو تØمل کنيم يا به شکايت هاتون از همديگه گوش بديم . نمی ياييم گله ميکنيين چرا ٠راموشتون کرديم . لااقل اگه از هم جدا بشين ممکنه خودتون راØت تر باشين . ماهم اون موقع ٠قط نگرانی تنها بودنتون رو داريم Ùˆ هرد٠عه پيش ÙŠÚ©ÛŒ تون ميايم.
می پرسم: اگريک نسل قديمی تر (مادرشما , مادر بزرگ دخترتان ) الان در اين اتاق می بود ٠کر ميکنيد او راجع به اين وضعيت چه می گ٠ت؟
دختر سکوت ميکند Ùˆ مادر ميگويد: مادرمن Øتما ميگ٠ت : کاری نکنيد آبرومون بره . مادر من ٠قط براش مهمه Ú©Ù‡ ديگران Ú†ÛŒ ميگن .من Ùˆ همسرم همديگه رو نمی شناختيم , Ù…ÛŒ بايست Øتما نامزد Ù…ÛŒ کرديم تا بتونيم همديگه رو بشناسيم وگرنه طبق گ٠ته مادرم آبرويمان توی ٠اميل Ù…ÛŒ ر٠ت . همان ه٠ته اول بعد از نامزدی متوجه شدم Ú©Ù‡ همسرم تيپ من نيست Ùˆ اونو دوست ندارم. به مادرم گ٠تم Ú©Ù‡ نمی خوام ادامه بدم Ùˆ ميخوام نامزدی رو بهم بزنم .
مادرم گ٠ت. Øتی ٠کرش رو هم Ù†Ú©Ù†. آبرومون تومردم Ùˆ ٠اميل ميره. Øالاش هم بعد از اين همه سال مرتب همينو ميگه .
***
مورد ٠وق بيان ت٠اوت درنگاه نسل ها ست در ارتباط با زندگی مشرک . مادران Ùˆ دخترانی Ú©Ù‡ هرکدام از سر دلسوزی ميخواهند ديگری را Ú©Ù…Ú© کنند تا " زندگی بهتری" داشته باشد. درک هر کدام ازاØساس دلسوزی، مشترک اما ت٠سيرشان از م٠هوم" زندگی بهتر" مت٠اوت است . ديدگاه ÙŠÚ©ÛŒ مهر ونشان جامعه ای را در بر دارد Ú©Ù‡ سياست , ٠رهنگ گروهی وتربيت خانوادگی ناشی از آن تعيين کننده" بهتر Ùˆ بدتر" است Ùˆ ديدگاه ديگری متاثر از جامعه Ùˆ ٠رهنگی است Ú©Ù‡ اØترام به Øقوق ٠ردی Ùˆ ٠ردگرايی در آن Øر٠اول را Ù…ÛŒ زند. ÙŠÚ©ÛŒ در دامن مادری بزرگ شده Ú©Ù‡ هنوز هم ترس از Øر٠ديگران Ùˆ کنترل اجتماعی را برشانه هايش Øمل ميکند Ùˆ ديگری مادری دارد Ú©Ù‡ در کنار ترس ها , اهميت اØترام به خواست ٠ردی را هم درک کرده اما نمی داند چگونه توازن ايجاد کند.
ت٠اوت در ديدگاه نسل ها درهر خانواده Ùˆ جامعه ای وجود دارد. برای خانواده های مهاجر Ú©Ù‡ کوله باری از مهر Ùˆ نشان تربيتی – ٠رهنگی جامعه مبدا Ùˆ جامعه ميزبان را در ÙŠÚ© زمان با خود Øمل ميکنند, رسيدن به ÙŠÚ© توازن ديدگاهی در خيلی موارد بسيار مشکل است. آگاهی به اين امر Ùˆ تلاش در اين زمينه , پيوند بين ا٠راد خانواده را قوی ترو راه را هموارتر ميکند.
www.amigh.nl
http://www.facebook.com/pages/Amigh/212360865451737