صفحه اول   Home Türkçe کوردی English Deutsch Français تماس با ما    Contact Us
پذيرش سايت > مقالات > جنسیت > اسلام Ùˆ مسئله‌ی زن پس از انقلاب بهمن، سه مرحله، (...)

نسخه قابل چاپ


اسلام و مسئله‌ی زن پس از انقلاب بهمن، سه مرحله، سه پرسش* / مهناز متین

جمعه 4 آوريل 2008

به نقل از سایت اخبار روز


با استقرار جمهوری اسلامی در ایران، احکام و شریعت اسلامی مبنای قانون‌گذاری و تعیین مناسبات٠اجتماعی قرار گر٠ت. بنیانگذاران جمهوری اسلامی، "بهشتی" را به آحاد مردم و به ویژه زنان وعده می‌دادند که تحقق "دوران طلائی صدر اسلام" را هد٠داشت. مقدر بود که این نظام، "مقام والای" زن مسلمان را که جامعه‌ی مدرن از او گر٠ته بود، بازپس دهد و "عدل" و "انصا٠" را نسبت به زنان برقرار نماید. "بهشت موعود" اما به سرعت به جهنمی تبدیل شد که زن ستیزترین سیاست‌ها در آن اعمال می‌گردید. روز از پی روز، خشونتی بی سابقه نسبت به زنان به کار گر٠ته می‌شد و ابتدایی‌ترین حقوق آن‌ها – که حاصل یک سده مبارزه بود- به نام اسلام پایمال می‌گشت. این وضع، لاجرم پرسشی را در برابر زنان قرار می‌داد که پاسخ به آن سرنوشت‌ساز بود.

حکومت اسلامی چه پروژه‌ای برای جامعه دارد و تحقق آن، چه نتایجی برای زنان خواهد داشت؟

اولین گام‌های جمهوری اسلامی برای "اسلامی" کردن جامعه و "اعتلای مقام زن" با محدودیت‌های شغلی، تحکیم و تشدید تبعیضات قانونی، عقب‌گرد در قوانین مربوط به خانواده، حجاب اجباری، آپارتاید جنسی و... همراه گردید. همین باعث شد که زنان اقشار مدرن، اولین گروه اجتماعی‌ای باشند که به حرکت‌های اعتراضی در برابر جمهوری اسلامی دست زنند. آن‌ها از همان آغاز، به طور عینی – و حتا غریزی- دریا٠تند که پروژه‌ی اسلامی کردن جامعه، با انتظارات‌شان از انقلابی که به طور گسترده در آن شرکت کرده بودند، به هیچ وجه خوانایی ندارد. ده‌ها سال استبداد سیاسی اما موجب شده بود که در مقطع انقلاب ۱٣۵۷، شناخت آحاد مردم از اسلام – که طی سده‌های گذشته یکی از منابع و پایه‌های تداوم نظام پدرسالار و ٠رهنگ واپس‌گرا نسبت به زن ایرانی بوده- شناختی عامیانه، سطحی و در بهترین حالت، محدود و اندک باشد. اما بختک جمهوری اسلامی مردم را – خواسته یا ناخواسته- در برابر مسائل و مقولاتی قرار می‌داد که بدون شناخت٠آن‌ها، گذران زندگی روزمره‌شان نیز امکان پذیر نبود. مردم و به ویژه زنان، بیش از پیش با این پرسش روبرو می‌شدند که: "مقام والایی" که به آن‌ها وعده داده‌اند و "عدالت و انصا٠ی" که بناست برقرار شود، چه معنا و مابه‌ازایی دارد؟ آیا تحقق جامعه‌ای مبتنی بر "اسلام ناب محمدی" می‌تواند از زنان ر٠ع تبعیض کرده، برابری حقوق زن و مرد را تأمین کند؟ با پیروی از احکام قرآنی، آیا اساساً می‌توان به ر٠ع تبعیض‌ها و تضییق‌ها امید بست؟ بدین ترتیب، ر٠ته ر٠ته، توجه مبارزان حقوق زن به متون و منابعی معطو٠شد که در طی قرن‌ها، مرجع و مأخذ اسلام شیعی و مبنای باورها و ر٠تارهای مسلمانان مومن بوده و هست. بررسی عمیق‌تر این مقولات و مسائل اما، زمانی به طور جدی‌تر آغاز شد که شمار عظیمی از مبارزان سیاسی و مخال٠ین جمهوری اسلامی، بر اثر اختناق ٠راگیر و سرکوب همه‌جانبه‌ی آغاز دهه‌ی ١٣٦٠ مجبور به ترک وطن شدند. زنان در دل گروه‌ها و محا٠لی که در خارج کشور تشکیل دادند، به بازبینی و تأمل درباره‌ی تجربه‌ی انقلاب در ربط با مسئله‌ی زن پرداختند. مخال٠ت با حکومت دینی که در آغاز مبتنی بر شناخت و آگاهی نبود، با مراجعه به قرآن و احادیث و ٠قه اسلامی، ر٠ته ر٠ته، مستدل‌تر گشت. از سوی دیگر، آگاهی ٠مینیستی کم کم به میان زنان راه یا٠ت و الهام بخش مبارزات‌شان شد.

مطالعه‌ی هر چند اجمالی قرآن به عنوان مهم‌ترین منبع ٠کری مسلمانان، برای اغلب زنان ٠مینیست٠در تبعید، جای شک باقی نگذاشت که پیاده شدن آموزه‌های قرآن، نه برابری حقوق زن و مرد را امکان‌پذیر خواهد کرد و نه دستیابی به حقوق همه‌ی شهروندان جامعه را. نقش نگرش قرآنی در تبیین قوانین تبعیض‌آمیز نسبت به زنان، نامسلمانان، بی‌دینان و ناخوانائی ٠قه و شریعت اسلامی با برابری حقوق زن و مرد، موضوع مطالعاتی شد که به صورت جزوه، مقاله و سخنرانی تدوین یا٠ت و بر آگاهی عمومی ا٠زود. این آگاهی، البته زنان درون کشور را هم از دامنه‌ی تأثیراتش برکنار نگذاشت.

سرکوب و خ٠قان ٠راگیر بعد از خرداد ۶۰ که با دستگیری، شکنجه، اعدام و کشتار هزاران زندانی و گریز صدها هزار کوشنده‌ی ٠رهنگی و مبارز سیاسی و انقلابی همراه شده بود، مخال٠ین جمهوری اسلامی در داخل کشور را برای دوره‌ای به سکوت واداشت. اما بحران ساختاری جمهوری اسلامی که ناشی از ناخوانایی روبنای ٠کری، قضایی و ٠قهی با زیرساخت اقتصادی- اجتماعی مدرن (یا دقیق‌تر شبه- مدرن) جامعه بود، روز به روز ابعاد گسترده‌‌تری می‌یا٠ت و مخال٠ت اقشار وسیع‌تری از مردم را برمی‌انگیخت. پس از پذیرش آتش‌بس با عراق که آیت‌الله خمینی آن را به نوشیدن "جام زهر" تشبیه کرد، جنگ پایان گر٠ت و بحران و نارضایتی، بروز آشکارتری یا٠ت. این امر موجب شد که جناح‌هایی از حاکمیت، برخی سیاست‌ها را که اگر تداوم می‌یا٠ت، کل حاکمیت را به خطر می‌انداخت، مورد بازبینی قرار دهند. پس از کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و به همراه برخی عقب نشینی‌ها که مرتبط با تجدید نظر در پیاده کردن الگوی "دوران طلایی اسلام" بود، زمینه‌ی شکل گیری جریان "اصلاح طلبان" حکومتی به وجود آمد. ر٠ته ر٠ته، زمزمه‌هایی از سوی مقامات وابسته به جناح "واقع‌گرا" و "دوراندیش" درباره‌ی کنار گذاشتن برخی سخت‌گیری‌ها، تعدیل بعضی تبعیض‌ها و لزوم پاره‌ای اصلاحات نسبت به موقعیت حقوقی و مدنی زنان شنیده شد. شکست سیاست‌های حکومت در اسلامی کردن جامعه و برقراری آپارتاید جنسی، پس از تجربه‌ای ده ساله موجب شد که حتا بخشی از حامیان جمهوری اسلامی و زنان طبقه‌ی حاکمه هم از تندروی‌ها و طرح‌های "غیرواقع‌بینانه"‌ی مشکل‌آ٠رین، شکوه سر دهند. این زنان با جریان "اصلاحات" همراه شدند و برخی تبعیض‌ها نسبت به زنان را مورد اعتراض قرار ‌دادند(۱). این بخش از زنان اسلامی مومن و متعهد، نه قرآن و احکام شریعت که ت٠سیرهای "نادرست" از آن را سرچشمه‌ی مشکلات قلمداد کردند و به دنبال ت٠سیرهایی ر٠تند که موقعیت زن در جمهوری اسلامی را تا حدودی متعادل کند و پیشر٠ت زن اسلامی در ساختار قدرت را امکان پذیر سازد. این جریان کمی بعد "٠مینیسم اسلامی" نام گر٠ت. این که این نام‌گذاری چگونه، توسط چه کس یا چه کسانی و در کجا انجام گر٠ته، به دقت معلوم نیست. اما به نظر می‌رسد که نظریه‌پردازان ٠مینیست‌٠سکولار ایرانی که اغلب در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا به تحقیق و تدریس مشغول بودند، این عنوان را بر حرکتی که به آن اشاره کردیم، نهاده باشند. شایان ذکر است که این نامگذاری – دست کم در آغاز- مطابق میل و سلیقه‌ی زنانی که "٠مینیست اسلامی" نام گر٠تند، نبود. به هر رو، پیدایش این گرایش در میان زنان اسلامی، مرحله‌ی دوم رویارویی ٠مینیست‌های سکولار با احکام اسلامی در ربط با مسئله‌ی زن بود که پرسش دیگری را به پیش می‌کشید.

آیا ٠مینیسم با اسلام خوانایی دارد یا نه؟

٠مینیست‌های سکولار ایرانی‌ی خارج از کشور، پس از بختکی به نام جمهوری اسلامی که بر سر ایرانیان ٠رو ا٠تاده بود، سال‌ها به طور یکدست و یکپارچه – دست کم در آن چه به اسلام و موقعیت زن مربوط می‌شد- در کنار هم، به ٠کر و عمل پرداخته و از وضعیت٠دشوار زن ایرانی در داخل کشور پرده برگر٠ته بودند. نشریاتی که در دهه‌ی ۱۹٨۰ و اوایل دهه‌ی ۹۰ در اروپا و آمریکا انتشار یا٠تند و سمینارها و کن٠رانس‌هایی که در همین دوره برگذار شدند، بازتاب ٠عالیت‌ها، مبارزات، برداشت‌ها و نوآوری‌های همین زنان بوده است(۲)؛ زنانی که به رغم اختلا٠نظرشان در بسیاری زمینه‌ها، ظاهراً در یک چیز وحدت نظر داشتند: نقش شریعت و ٠قه اسلامی در ا٠عمال تبعیض نسبت به زنان و ناتوانی حکومت دینی در پی ریزی نظامی مبتنی بر دموکراسی، آزادی و برابری حقوقی شهروندان.

کارزار "٠مینیسم اسلامی" و شیوه‌ی برخورد به "٠مینیست‌های اسلامی" اولین انشعاب جدی را در جنبش ٠مینیست‌های خارج از کشور موجب شد. شماری از آن‌ها که "٠مینیسم اسلامی" را ممکن می‌دانستند، شی٠ته و شتابزده، به استقبال آن ر٠تند و به د٠اع تام و تمام از زنانی پرداختند که اغلب متعلق به طبقات٠حاکم ایران و یا از حامیان سرسخت جمهوری اسلامی بودند و در جریان دعواهای جناحی و شکا٠ی که پس از پایان جنگ و مرگ آیت‌الله خمینی سر باز کرده بود، برخی تبعیض‌ها را مورد نقد قرار می‌دادند. این ٠مینیست‌ها، اعتراضات روزمره‌ی زنان در برابر سیاست‌های زن ستیز جمهوری اسلامی را که به مراتب ٠راتر از مطالبات محا٠ظه‌کارانه‌ی "٠مینیست‌های اسلامی" می‌ر٠ت، در عمل به ٠راموشی سپردند و اولویت را به داد و ستد نظری با "٠مینیست‌های اسلامی" دادند. ٠مینیست‌های پژوهشگر خارج از کشور، بی توجه به اساس و بنیاد زن ستیز احکام اسلام، حتا شروع به "قرائت ٠مینیستی" قرآن کردند و کوشش در یا٠تن م٠اهیم و واژه‌هایی که نشان از خوانایی اسلام با برابری حقوق زن و مرد داشته باشد تا از اسلام به عنوان دینی زن ستیز، "ر٠ع اتهام" گردد. در این کارزار، دستاوردهای یک دهه مطالعه و مبارزه‌ی ٠مینیستی در خارج از کشور - که برخی از این ٠مینیست‌ها نقش انکارناپذیری در دامن زدن و گسترش آن داشتند- نادیده گر٠ته شد و ارتباط با ایران به ٠رصتی تقلیل یا٠ت جهت ارائه‌ی مطالعات٠"میدانی" دانشگاه پسند؛ چه بسا برای راه یا٠تن و پیدا کردن موقعیتی بهتر در موسسات علمی و پژوهشی اروپا و آمریکا که به موازات سیاست٠دولت‌‌های خود، اکثراً به حمایت از جریان "اصلاح طلب" در ایران برآمده بودند.

بخش دیگری از ٠مینیست‌های خارج کشور اما، در همان حال که از جنبه‌های مثبت حرکتی که بهبودی حتا محدود وضعیت زن ایرانی را مد نظر داشت غا٠ل نبودند، به نقد "٠مینیسم اسلامی" پرداختند. آن‌ها بر عدم تطبیق پذیری "٠مینیسم" با "اسلام ایدئولوژیک" انگشت گذاشتند که یکی تئوری رهایی زنان از ستم جنسی است و دیگری برعکس، توجیه‌گر و تثبیت کننده‌ی موقعیت ٠رودست زنان در جامعه. باور به "اسلام ایدئولوژیک"، همدستی و همکاری با حکومت اسلامی و بیش از یک دهه سرکوب زنان معترض، ادعای "٠مینیست‌های اسلامی" در مخال٠ت با تبعیض نسبت به زنان را اساساً بی اعتبار می‌کرد. ده‌ها رشته‌ی آشکار و پنهان عقیدتی، سیاسی، خانوادگی و مادی‌ای که این "حزب‌اللهی‌"های سابق را به حکومت‌گران متصل می‌نمود، نمی‌توانست در نگاه من٠ی ٠مینیست‌های سکولار نسبت به "٠مینیست‌های اسلامی" بی تأثیر باشد. از این گذشته، واقعیت‌های جامعه نشان می‌داد که خواسته‌ها و ایده‌آل‌های زنان متعلق به طبقات و اقشار مدرن که در اشکال اعتراض‌شان به وضع موجود آشکارا دیده می‌شد، بسی ٠راتر از آن چیزی است که "٠مینیسم اسلامی" می‌تواند ظر٠یت خواست آن را داشته باشد. تحلیل و بررسی "٠مینیسم اسلامی" از سوی ٠مینیست‌های خارج از کشور، موضوع ده‌ها مقاله و کتاب و سخنرانی شد که در آن‌ها نگاه تبعیض آمیز اسلام نسبت به زن و ناخوانایی برابری حقوقی زن و مرد در نظامی مبتنی بر احکام اسلامی – که "٠مینیست‌های اسلامی" مدعی آن بودند- بار دیگر مورد تأکید قرار گر٠ت(٣).

هرچند نقد "٠مینیسم اسلامی" و به طور کلی، بحث درباره‌ی تبعات دهشتناک حکومت دینی برای زنان، در این سال‌ها عمدتاً در خارج از کشور جریان داشته، اما تجربه‌ی ٠اجعه‌بار جمهوری اسلامی و تضاد جوهری حکومت دینی با خواست‌های و ایده‌آل‌های گروه‌های مختل٠مردم سرزمین ما، موجب شده که برای نخستین بار تأمل درباره‌ی جایگاه دین در جامعه و رابطه‌ی قوانین و مناسبات اجتماعی با احکام اسلامی – نه تنها در خارج که در داخل ایران نیز- به طور کم و بیش جدی مطرح شود. اقشار گسترده‌ی مردم بیش از پیش پی می‌برند که حکومت دینی با دموکراسی، آزاداندیشی، حقوق بشر، برابری قانونی آحاد ملت - صر٠‌نظر از تعلقات جنسی، قومی، ملی و مذهبی- آزادی پوشش، آزادی اجرای آداب و رسوم ملی و تاریخی و حتا برگذاری جشن و سرورهای معمول و متعار٠نیز سر آشتی نداشته و نخواهد داشت. تأمل و ت٠کر درباره‌ی حکومت دینی و رابطه‌ی دین و دولت در داخل ایران البته در متن و زمینه‌ای جاری شده است که خود حاصل سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است. سرکوب و سانسور موجب گشته که تنها حامیان بی قید و شرط جمهوری اسلامی و گرایش‌های "اصلاح طلب" - که از "خودی"ها بوده و هستند- آزادی بیان نظرات و نشر گسترده‌ی ا٠کار خود را داشته باشند. به جز استثنائات و آن هم در مقیاسی بسیار کوچک و محدود، مخال٠ان اصولی جمهوری اسلامی و گرایش‌های دگراندیش، آزادی‌خواه، چپ و دموکرات یا اساساً از میان ر٠ته‌اند و یا سال‌هاست که از بیان آزاد ا٠کار و ایده‌آل‌های خود محروم مانده‌اند. بخشی از مخال٠ان جمهوری اسلامی و "غیرخودی‌"ها، ر٠ته ر٠ته – دست کم از نظر سیاسی- به جریانات "اصلاح طلب" نزدیک شده‌اند و برای آینده‌ی ایران، جز نظام ٠علی – البته با حک و اصلاحاتی- بدیلی را ممکن نمی‌دانند. در این میان، نسلی به وجود آمده و رشد یا٠ته که به جز جمهوری اسلامی، نظام حکومتی و سیاسی‌ی دیگری را نزیسته و نشناخته است. این نسل، در کشوری که اکثریت مردمانش جوانان هستند، نیروی عظیمی را تشکیل می‌دهد. نزدیک به سه دهه تبلیغ بی وق٠ه‌ی حکومت در حقانیت بخشیدن به نظام اسلامی، تخطئه‌ی مخال٠ان و دگراندیشان، تعلیم و تربیت ایدئولوژیک، ترویج و تشویق‌ ر٠تار، گ٠تار و کرداری که مطابق آداب و احکام دینی است - خواسته یا ناخواسته، خودآگاه یا ناخودآگاه- تأثیرات٠عمیقی بر جامعه برجا گذاشته است. این نسل جوان، امروز یکی از اجزاء اصلی حرکت‌های اعتراضی برای کسب حداقل حقوق و آزادی‌های ٠ردی و اجتماعی و تعدیل تبعیضات قانونی نسبت به زنان است.

در متن و بستر این تغییر و تحولات و در پی بیش از دو دهه تأمل و پژوهش، بحث و گ٠تگو و جنگ و جدل درباره‌ی اسلام و رابطه‌ی آن با ملزومات جامعه‌ا‌ی دموکراتیک و تضاد آشتی ناپذیر و یا برعکس، تطبیق پذیری آن با درک و دریا٠ت مدرن از م٠اهیم و مقولاتی مانند حقوق بشر، برابری حقوقی آحاد ملت از جمله زن و مرد، جدایی دین از دولت و... طی٠ی از گرایش‌های ٠کری اینک شکل گر٠ته است. در یک سر این طی٠، دست اندرکاران مستقیم و غیر مستقیم حکومت قرار دارند و اسلام گرایانی که نظام مورد نظرشان جمهوری اسلامی "معتدل" شده است، و در سر دیگرش، نیروهای غیر دینی‌ای که خواهان جدایی کامل دین از دولت و برقراری حکومتی لائیک در ایران هستند. در میانه‌ی دو سر این طی٠، اقشار وسیعی وجود دارند که اگرچه بسیاری‌شان دین باور و مسلمانند، اما نظامی را برای ایران مناسب می‌دانند که بتواند اجزاء و عناصری از جامعه‌ی سکولار را در خود پذیرا شود. مباحثی که امروز بر سر اسلام و حقوق زن مطرح است، با مباحث ٣۰ سال پیش – آغاز کار جمهوری اسلامی- و یا ۱۵ سال پیش – آغاز "٠مینیسم اسلامی"- ت٠اوت‌هایی دارد. ٠زون بر تغییر و تحولات داخل کشور (که در بالا به آن اشاره شد) اوضاع بین‌المللی نیز تغییر یا٠ته است.

بنیادگرایی اسلامی، بسیاری از کشورها و جوامع را در سطح جهان، کماکان تهدید می‌کند. وضعیت ژئوپولیتیک جهان ٠امروز اما نسبت به چند دهه‌ی پیش دستخوش تغییر شده است. سیاست نابخردانه‌ای که تحت نام "جنگ با تروریسم" به کار ر٠ته، نه تنها بنیادگرایی اسلامی را تضعی٠نکرده، بلکه موجب شده که این جریان ارتجاعی و خطرناک با اشکالی بسیار پیچیده‌تر و گسترده‌تر از سابق عمل کند. بلوک‌های قدرتی در سطح جهان در حال شکل‌گیری هستند که منا٠ع سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک٠مت٠اوت و گاه متضادی را نمایندگی می‌کنند. در گوشه و کنار جهان - و بر حسب تعلقات هر ٠رد، گروه، قوم و ملت - یک مذهب و مرام بیشتر از بقیه در مظان اتهام قرار می‌گیرد و مسئول حاد شدن اختلا٠ات، درگیر‌ی‌ها، جنگ‌ا٠روزی‌ها‌، سرکوب مذاهب و مرام‌های دیگر، و در یک کلام، مسئول نابسامانی جهان امروز قلمداد می‌گردد. بحران عمیقی که از جمله در عرصه‌های ٠کری، ٠رهنگی، ارزشی و آرمانی، جهان را در خود ٠رو برده، جریان‌های ا٠راطی را در هر سو تقویت می‌کند و خطر آن می‌رود که خلق‌ها و ٠رهنگ‌ها را هر چه بیشتر در چهارچوب تنگ٠هویت٠قومی، محلی، ملی و منطقه‌ای محدود کند و آن‌ها را به ستیز با هم برانگیزاند. این ستیز که گاه یادآور جنگ‌های استعماری سده‌های پیشین است، دایره‌ی معیوبی را به وجود آورده که به جز بال و پر دادن روزا٠زون به جریان‌های ا٠راطی – با هر ٠کر و اندیشه و مذهب و مرامی – و دامن زدن به جنگ‌های صلیبی "مدرن" حاصلی نخواهد داشت؛ جنگ‌هایی که خرابی‌های بسیار به بار خواهند آورد و صدها هزار قربانی بر جا خواهند گذاشت. بدون اغراق می‌توان ادعا کرد که اکثر قربانیان این وضعیت زنانند که هم در معرض تهاجم "بیگانگان" هستند و هم دستخوش تبعیض‌های "خودی" و خشونت‌های "بومی".

بنیادگرایی اسلامی در سال‌های اخیر، اگرچه بخشی از مردان و زنان مسلمان را به خود جلب و جذب کرده، اما پدیده‌ی دیگری را نیز به دنبال آورده است. در جهانی که مکتبی‌ها و بنیادگرایان، اسلام خود را با بوق و کرنا به ا٠کار عمومی جهان عرضه می‌کنند، مسلمانان غیرمکتبی و غیرایدئولوژیک نیز ر٠ته ر٠ته به خود می‌آیند. امروز، در کنار زنان بنیادگرایی که تبعیض و نابرابری زن و مرد را عین "عدالت" و "انصا٠" می‌دانند، زنانی پا به میدان گذاشته‌اند که از سویی بر مسلمان بودن خود تأکید دارند و از سوی دیگر، مخال٠ت خود را به درجات گوناگون نسبت به تبعیض در مورد زنان ابراز می‌کنند. در سطح بین‌المللی، ده‌ها مرکز مطالعاتی به کار ت٠سیر "٠مینیستی" از اسلام مشغولند و صدها پژوهشگر، در اروپا و آمریکا - با بهره‌بری از موهبت زندگی در جوامعی که در آن‌ها دین و دولت از هم جداست و زن و مرد از حقوق برابر برخوردارند- حاصل کار خود را به صورت مقاله، کتاب، کن٠رانس، سایت‌های انترنتی و... به جهانیان عرضه می‌کنند(۴). وجود جریان‌های مسلمانی که – چه در ایران و چه در سطح جهان- خواهان تغییرات و اصلاحاتی در موقعیت٠حقوقی و اجتماعی زنان هستند، رویارویی ٠مینیست‌های سکولار با اسلام را وارد مرحله‌ی سوم تحول خود طی سال‌های اخیر کرده و پرسشی دیگر را به پیش کشیده است.

آیا می‌توان مسلمان بود و ٠مینیست؟

به عبارت دیگر، این که اصول و بنیاد اسلام – هم چون دیگر مذاهب تک‌خدایی- بر برتری مرد بر زن استوار است و از همین رو با ٠مینیسم خوانایی ندارد، آیا به این معنی‌ست که هیچ مسلمانی نمی‌تواند مدعی ٠مینیسم و پای‌بندی به حقوق برابر زن و مرد باشد؟ در آغاز این مبحث، بهتر است تمایز میان "٠مینیسم اسلامی" و "٠مینیست‌های مسلمان" را تا جایی که امکان دارد، روشن کنیم. پدیده‌ی "٠مینیسم اسلامی" در ایران، از درون طبقه‌ی حاکمه‌ی جمهوری اسلامی پا به عرصه‌ی وجود گذاشت و پایگاه اولیه‌ی آن "خودی"هایی بودند که سال‌ها بر سیاست‌های زن ستیز حکومت صحه گذاشته و اجرای آن را ممکن ساخته بودند. بیهوده نیست که "٠مینیست‌های اسلامی"، "٠مینیست‌های دولتی یا حکومتی" نیز نام گر٠ته‌اند. امروز اما به جز "٠مینیسم اسلامی" با گروه دیگری از زنان روبرو هستیم که هم مسلمانند و هم مدعی ٠مینیسم. این طی٠از زنان، نه به حکومت وابسته‌اند و نه در تدوین و تحقق سیاست‌های زن ستیز آن نقش داشته‌اند. تمایز این گروه، با جریان موسوم به "٠مینیسم اسلامی"، برای جنبش ٠مینیستی ایران، به ویژه ٠مینیست‌های سکولاری که پیشتر به نقد "٠مینیسم اسلامی" پرداخته بودند، حائز اهمیت است. اما مستقل از تاریخچه‌ی "٠مینیست‌های اسلامی" در ایران، امروز می‌توان در میان مسلمانانی که در راستای بهبود موقعیت زن به اقداماتی دست می‌زنند، دو گرایش اصلی را مشاهده کرد که مختصات‌شان به شرح زیر است:

۱- مسلمانان "مکتبی" که اسلام برای‌شان هم مذهب است، هم ایدئولوژی و هم مبنایی برای تعیین مناسبات اجتماعی و نظام ایده‌آل حکومتی. مرجع اصلی – اگر نگوییم منحصر به ٠رد- ٠کر و عمل آن‌ها، قرآن و برخی منابع ٠قهی‌ست. ت٠اوت این گروه با بنیادگرایان اسلامی "غیر٠مینیست" در این است که آن‌ها به "عدالت" و "انصا٠" نسبت به زنان در قرآن و احکام ٠قهی قناعت نمی‌کنند و بر این باورند که با استناد به متون "مقدس"، دستیابی به برابری حقوقی زن و مرد امکان پذیر است. آن‌ها با جدایی دین از دولت و جامعه‌ی سکولار مخال٠ند و "خوانش ٠مینیستی" از قرآن را به همت مراجع دینی و به ویژه زنان "مجتهد"، سرچشمه‌ی تغییر قوانین در جهت ر٠ع تبعیض از زنان می‌دانند. "٠مینیست‌های اسلامی"، بیشتر به این گرایش تعلق دارند. حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران، زمینه‌ی تحقق "جامعه‌ی اسلامی" را ٠راهم کرد و ضمن تجربه‌ای ۱۵ ساله، محدودیت‌ها و بن بست‌های "٠مینیسم اسلامی" را در عمل به نمایش گذاشت. این تجربه‌ی نامو٠ق، بخشی از "٠مینیست‌های اسلامی" را از این جریان دور کرد و تب و تاب اولیه را ر٠ته ر٠ته ٠رونشاند. "٠مینیسم اسلامی" البته پدیده‌ای منحصر به ایران نیست. در سطح جهان امروز شاهد پیدایش و گسترش جریان‌هایی هستیم که خود را به "٠مینیسم اسلامی" منتسب می‌کنند و حامل ایده‌آل‌هایی هستند که "٠مینیست‌های اسلامی" در ایران مبلغ آن بودند. وانگهی، به رغم نامو٠ق بودن این تجربه، بخشی از زنان مذهبی در ایران کماکان اشکال و سایه‌روشن‌هایی از "٠مینیسم اسلامی‌" را ایده‌آل و چاره‌ی مشکلات خود می‌پندارند(۵).

۲- در کنار گرایشی که بر اسلام ایدئولوژیک مبتنی‌ست، شاهد گرایش دیگری هستیم که در آن اسلام در درجه‌ی نخست، مذهب است؛ و نه یک ایدئولوژی و یا دستورالعملی برای تعیین مناسبات اجتماعی. در میان این گروه از مسلمانان، هستند کسانی که مذهب برای‌شان امری خصوصی است که در باورها و خواست‌های سیاسی و اجتماعی‌شان – از جمله خواست‌های ٠مینیستی- دخالتی ندارد. همین جا تصریح کنم که مراد من از گرایش دوم، این دسته از مسلمانان نیستند که باید آن‌ها را مسلمانان سکولار محسوب کرد. بلکه مقصود آن‌هایی هستند که در تعری٠خود به عنوان ٠مینیست، بر هویت مسلمان خود تأکید دارند و خود را "٠مینیست مسلمان" می‌نامند. هرچند اسلام دینی است با اصول و مبانی ٠کری مدون که گونه‌ای ر٠تار، کردار، گ٠تار و پندار را در میان پیروانش لازم‌الاجرا می‌داند، اما باورها و اعتقادات هر مسلمان، نه لزوماً بر قرآن مبتنی‌ست و نه از احکام ٠قهی برگر٠ته شده است. مسلمانی‌ی اغلب ا٠راد، بر مبنای مجموعه‌ای از ا٠کار و عادات، رسوم و آداب و ر٠تار و کرداری شکل گر٠ته که میراث گذشتگان می‌باشد. ایده‌آل این دسته از مسلمانان، پی‌ریزی جامعه‌ی "اسلامی"، آن گونه که منظور بنیان‌گذاران جمهوری اسلامی و زنان حامی آن‌ها بوده، نیست. "٠مینیست‌های مسلمان" را بیشتر می‌توان در این گروه جای داد. آن‌ها بر این باورند که از قرآن و حدیث، می‌توان ت٠سیرهایی منطبق با حقوق برابر زن و مرد بیرون کشید. وانگهی، برای بخشی از مسلمانان، به جز اصول دین، بسیاری از احکام ناسازگار با زمانه، قابل تغییر و تحول‌اند. بحث و جدل در این عرصه، امروز که بنیادگرایی اسلامی بیش از پیش خود را به عنوان بدیلی سیاسی و حکومتی معر٠ی می‌کند، اهمیتی صدچندان یا٠ته است. بر مصلحین دینی و اسلام پیرایان ا‌ست که این ٠رصت تاریخی را غنیمت شمرند و برای برطر٠کردن تأخیر هم‌کیشان خود در اصلاح دین - که یکی از دلایل اصلی عقب‌ماندگی آن‌ها از قا٠له‌ی تحول و پیشر٠ت در جهان معاصر می‌باشد- چاره‌ای اندیشند. اما چه دین پیرایان از این ٠رصت بهره جویند و اسلام را به درجاتی روزآمد کنند و چه بهره نجویند و عرصه را به بنیادگذاران واگذارند، مسلمانان و مسلمان زادگان به انتظار نخواهند نشست. مسلمانانی خواهند بود – کما این که پیش‌تر هم بوده‌اند- که اسلام دیگری برای خود خواهند ساخت که زندگی در جهان پ٠ر تنش امروزی را برایشان سهل‌تر نماید و تحقق ارزش‌های مبتنی بر حقوق بشر و برابری زن و مرد را ممکن سازد. وانگهی، این حرکت خود در ٠رایند دین پیرایی تأثیر خواهد گذاشت.

حال پرسش این است که برخورد ٠مینیست‌های سکولار با این دسته از مسلمانان که ضمن پا٠شاری بر مسلمانی خود، طر٠دار ر٠ع تبعیض از زنان و برابری حقوقی زن و مرد هستند، چیست و چه می‌تواند باشد؟ دو برخورد که هر یک در برگیرنده‌ی دیدگاه‌های مت٠اوت و حتا متضاد هستند و در دو سر یک طی٠نظری قرار دارند، شایسته‌ی بررسی است.

۱- ٠مینیسم و اسلام با هم تضاد ماهوی ندارند.

گروهی از ٠مینیست‌های سکولار ایرانی که به این دیدگاه نزدیک‌اند، از همان آغاز پیدایش "٠مینیسم اسلامی"- چنان چه پیش‌تر اشاره شد- به حمایت از آن پرداختند. نقطه نظرهای آن‌ها را می‌توان در نوشته‌ای از ا٠سانه نجم‌آبادی خلاصه کرد: تضاد اسلام و ٠مینیسم، نه تضادی ذاتی که تضادی تاریخی‌ست. چرا که اگر ما اسلام را ذاتاً مخال٠برابری زن و مرد بدانیم، هزاران زن و مرد مسلمان که بخواهند واقعاً برای برابری زن و مرد و ریشه کن کردن تبعیض‌ها مبارزه کنند، باید از مسلمانی خود دست بکشند(۶). نکات مهمی در این دیدگاه وجود دارد که نیازمند درنگ ا‌ست.
- Ø§ÙˆÙ„ این که، این سکولارها - Ùˆ از جمله ٠مینیست‌های سکولار- نبوده Ùˆ نیستند Ú©Ù‡ مسلمانان را مجبور کرده‌اند از دین خود دست بکشند. برعکس، جریان‌های اسلامی بوده Ùˆ هستند Ú©Ù‡ دگراندیشان Ùˆ "غیرخودی"ها Ùˆ به ویژه زنان را به پیروی از احکام اسلام مجبور کرده Ùˆ می‌کنند. این واقعیت بدیهی را نباید از یاد برد. امروز در هر جا Ú©Ù‡ جریان‌های بنیادگرای اسلامی حاضر Ùˆ ٠عالند، زنان Ùˆ دختران جوان را با است٠اده از روش‌های گوناگون Ùˆ حتا خشونت آمیز، به پیروی از الگوی اسلامی ایده‌آل خود وامی‌دارند.
- Ø¯ÙˆÙ… این Ú©Ù‡ تضاد اسلام با ٠مینیسم، به باور من، تضادی‌ست ذاتی؛ در عین حال تاریخی Ùˆ زمانمند. هرچند "ذات" اسلام مقوله‌ایست مبهم Ùˆ ناروشن، اما این "ذات" هرچه Ú©Ù‡ هست، مگر می‌تواند مستقل از منابع Ùˆ مأخذی باشد Ú©Ù‡ مرجع Ùˆ مبدأ اسلام بوده Ùˆ از صدها سال پیش، مورد استناد مسلمانان قرار داشته است؟ چنان Ú†Ù‡ خود را گر٠تار واژه‌ها Ùˆ عبارت‌های پراکنده نکنیم Ùˆ به روح حاکم بر این متون توجه داشته باشیم، در تمامی آن‌ها نابرابری میان انسان‌ها، به ویژه موقعیت ٠رودست زنان نسبت به مردان را به وضوح می‌بینیم. از آن جا Ú©Ù‡ "ذات" ٠مینیسم ر٠ع تبعیض از زنان Ùˆ برابری زن Ùˆ مرد است، پس تضاد اسلام Ùˆ ٠مینیسم نمی‌تواند تضادی "ذاتی" نباشد. البته "ذاتی" بودن این تضاد، به هیچ وجه مانع از این نیست Ú©Ù‡ وجوه تاریخی Ùˆ زمانمند این پدیده را نبینیم. چرا Ú©Ù‡ اسلام در دورانی پیدایش یا٠ته Ú©Ù‡ دانش، آگاهی Ùˆ دستاوردهای بشری اندک بوده Ùˆ اساساً درک‌ها Ùˆ دریا٠ت‌هایی نظیر برابری حقوق زن Ùˆ مرد را ممکن نمی‌ساخته است. به همین دلیل هم کسانی Ú©Ù‡ خود را مسلمان مکتبی می‌دانند Ùˆ اجرای تام Ùˆ تمام احکام قرآن Ùˆ شریعت اسلامی - Ùˆ نه جز آن- را خواستارند، نخواهند توانست از این زن ستیزی جوهری رهایی یابند. دلیل اصلی بن بست "٠مینیسم اسلامی" در همین تضاد نه٠ته است Ùˆ ٠اصله‌گیری شماری از "٠مینیست‌های اسلامی" از این جریان نیز از همین بن بست ناشی می‌شود.

- Ø³ÙˆÙ… این که، البته نمی‌شود مسلمانان را به دست کشیدن از دین‌شان واداشت. اما در عین حال مشکل بتوان تضاد میان باورهای مذهبی Ùˆ ملزومات جامعه‌‌ای آزاد Ùˆ مدرن را برای مسلمانان Ùˆ به جای مسلمانان حل کرد. ٠مینیست‌های سکولار، چنان Ú†Ù‡ بخواهند مسلمانان را به ایده‌‌آل‌های ٠مینیستی ترغیب کنند، به جای ورود به مقولات ٠قهی Ùˆ کوشش در اثبات خوانایی "ذاتی" اسلام با ٠مینیسم – کوششی بیهوده Ùˆ بی حاصل- بهتر آن Ú©Ù‡ بحث را به حوزه‌ی رویکردها Ùˆ گزینش‌هایی هدایت کنند Ú©Ù‡ دیرزمانی‌ست به یمن مدرنیته Ùˆ انسان‌گرایی، برای دین باوران – از جمله مسلمانان- ممکن شده است. مسلمانان، آن زمان قادر به پاسخ‌گویی به چالش‌های جامعه‌ی مدرن خواهند بود Ú©Ù‡ بتوانند مستقیماً با این پرسش رو در رو شوند: وقتی باورهای مذهبی با خواسته‌‌های برحق انسانی در تضاد قرار می‌گیرد، Ú†Ù‡ راهی را برخواهند گزید؟ درگذشتن از خواسته‌ها Ùˆ بازگشت به دامان اسلام سنتی؟ انکار باورهای مذهبی Ùˆ کنار گذاشتن دین؟ Ùˆ یا اصلاح دین Ùˆ تطبیق آن با روح زمانه؟ ابتکار اصلاح دین تنها می‌تواند از درون جامعه‌ی مسلمانان برون آید Ùˆ به همت نواندیشان Ùˆ دین پیرایان، تحقق یابد؛ چیزی Ú©Ù‡ در ایران تحقق نیا٠ته است. با ذره‌بین به دنبال چند واژه Ùˆ عبارت در قرآن گشتن Ùˆ با رمل Ùˆ استطرلاب ت٠سیر ٠مینیستی از آن‌ها بیرون کشیدن "نواندیشی" دینی نیست. نواندیشی دینی، روزآمد کردن اسلام است تا مسلمان بتوانند در پی‌ریزی جوامعی شرکت کنند Ú©Ù‡ در آن‌ها موازین جهانی حقوق بشر توسط قوانین تضمین Ùˆ توسط نهادهای دموکراتیک پاسداری ‌می‌شود. سستی Ùˆ سترونی نواندیشی در اسلام شیعی Ú©Ù‡ از دلایل مهم گسترش بنیادگرایی دینی Ùˆ یکی از نتایج ٠اجعه‌بارش، یعنی استقرار جمهوری اسلامی در ایران بوده است، در عین حال به گرایش‌هایی در طر٠مقابل دامن می‌زند Ú©Ù‡ استعداد Ùˆ توانایی مسلمانان را در جلب Ùˆ جذب هر ایده‌آل انسان‌گرایانه‌ای یک سره رد Ùˆ Ù†Ù ÛŒ می‌کنند.

۲- «مسلمان "واقعی" نمی‌تواند ٠مینیست باشد»(۷)

برای شمار زیادی از ٠مینیست‌های سکولار، نگاه تبعیض آمیز و زن ستیز نه٠ته در قرآن و شریعت اسلامی، شک و ت٠سیر برنمی‌دارد. آن‌ها به درستی بر این نظرند که «... هم اسلام ٠قاهتی و هم اسلام مدنی، هم اسلام محا٠ظه‌کار و هم اسلام اصلاح‌طلب، به تولید و بازتولید نظام مردسالاری می‌پردازند»(٨). این گروه از ٠مینیست‌ها باید استدلال‌های خود را به صراحت ابراز نمایند و تضاد قرآن و شریعت با برابری زن و مرد را مورد بحث و بررسی قرار دهند. کمااین‌که در آغاز پیدایش "٠مینیسم اسلامی"، بخشی مهمی از ٠مینیست‌های سکولار به نقد آن پرداختند و مخال٠ت خود را به دور از مماشات جویی‌ها و مصلحت‌طلبی‌های رایج اعلام نمودند. اما زنانی که امروز تحت عنوان مسلمان به مخال٠ت با تبعیض برآمده‌اند، با آن‌هایی که در آغاز دهه‌ی ۱٣۷۰ به نام "٠مینیست‌های اسلامی" شهرت یا٠تند، به لحاظ خاستگاه اجتماعی و سیاسی، یکسان نیستند. آن زمان که "٠مینیست‌های اسلامی" در جهت ح٠ظ بنیادهای جمهوری اسلامی، از امکاناتی که جناح "دوراندیش" و گروه‌بندی‌های "معتدل" حکومتی در اختیارشان می‌گذاشتند، بهره می‌بردند و در دایره‌ی قدرت سهمی برای خود می‌جستند، اکثریت٠زنان – چه مسلمان، چه غیرمسلمان و چه بی دین- "بهره" و "سهمی" جز محرومیت، خشونت و سرکوب نداشتند. اگر ایده‌آل "٠مینیست‌های اسلامی"، حکومت٠دینی و "جامعه‌ی اسلامی" بوده، ایده‌آل بسیاری از زنان مسلمانی که امروز خواستار برابری حقوقی زن و مرد هستند، نه حکومت دینی که اشکالی از حکومت٠سکولار و جامعه‌ی مدنی‌ست. این زنان مسلمان می‌خواهند در حرکت‌های اعتراضی برای ر٠ع محرومیت‌ها و تبعیض‌ها، جایی برای خود داشته باشند. این که چرا آن‌ها در تعیین جایگاه خود در مبارزات حق خواهانه، امروز نیازمند تأکید بر هویت "مسلمان"شان شده‌اند – پدیده‌ای که در مبارزات دهه‌های پیشین وجود نداشت، یا دست کم رایج نبود- بی شک نشانه‌ی تغییر و تحولاتی‌ست که باید مورد پژوهش و تحلیل ٠مینیست‌ها قرار گیرد. اما هر نتیجه‌ای که از این پژوهش و تحلیل به دست آید، نمی‌توان تنها با تکیه بر تجربه‌ی دهشتناک جمهوری اسلامی و با استناد بر سابقه و کارنامه‌ی "٠مینیست‌های اسلامی" چنین نتیجه گر٠ت که: «مسلمان "واقعی" نمی‌تواند خود را ٠مینیست بداند». با حرکت از این پیش‌٠رض، ناگزیر باید هر مسلمانی را که به ر٠ع تبعیض از زنان باور دارد، نادان، ناصادق یا دروغگو بپنداریم. اگر ٠رد مسلمانی میان اعتقادات دینی خود و ارزش‌های انسان‌گرایانه نظیر آزادی، دموکراسی، حکومت سکولار، برابری حقوقی زن و مرد و... تناقضی نمی‌بیند، بر ما نیست او را وادار کنیم که یا از مسلمانی‌اش دست بکشد و یا برعکس، برای پاسداری از دینش، ٠مینیسم را کنار بگذارد. ٠مینیست‌های مسیحی و یهودی، از سال‌ها پیش، با ٠راز و نشیب در راه ر٠ع تبعیض از زنان گام برداشته‌اند. دلیلی وجود ندارد که مسلمانان از این کار ناتوان باشند. وانگهی، مسلمان "واقعی" به چه معناست؟ اگر ما مجاز باشیم که به ارزیابی و داوری در مورد ٠مینیست‌های مسلمان بپردازیم، بهتر آن که میزان پای‌بندی آن‌ها بر ٠مینیسم را بسنجیم؛ نه "واقعی" بودن مسلمانی‌شان را. داوری درباره‌ی "واقعی" بودن دین ا٠راد و منصر٠کردن دین‌باوران از ایده‌آل‌های انسانی را به ملاها، کشیش‌ها و خاخام‌ها واگذاریم که از صدها سال پیش از حلال و حرام، خیر و شر، پاک و نجس بهره برده، بر چماق ارتداد و تک٠یر تکیه زده‌اند تا دین‌باوران را از تأمل درباره‌ی هر ٠کر مترقی و اندیشه‌ی آزادیخواهانه‌ای بازدارند و بنیان استبداد، جهل، نابرابری و بی‌عدالتی را تحکیم بخشند. به قدرت رسیدن حکومت‌های دینی نظیر جمهوری اسلامی، خود نتیجه‌ی چنین وضعیتی است.

***

نزدیک به سه ده پس از استقرار جمهوری اسلامی، به رغم کوشش‌های ارزشمند ٠مینیست‌های ایرانی که در برابر مسائل و چالش‌های هر مرحله از جنبش زنان، در جستجوی پاسخی در خور بوده‌اند، پرسش‌هایی بی پاسخ کماکان در برابر ما قد برا٠راشته‌اند. گرایش‌ها و گروه‌بندی‌های موجود در این جنبش، ارائه‌ی پاسخی واحد به پرسش‌ها را ناممکن می‌کند. این گوناگونی البته هم اجتناب ناپذیر است و هم مطلوب؛ چرا که از سرزندگی و پویایی جنبش زنان حکایت دارد. اما اگر به این داوری خوش بینانه بسنده نکنیم، درمی‌یابیم که عدم طرح درست معضلات و مشکلات جنبش زنان ایران و نبود اندیشه و تأمل جدی درباره‌ی آن‌ها، ٠عالان این جنبش را در پیشبرد اهدا٠خود، دستخوش موانع و نارسایی‌های جدی کرده است. ناتوانی در پاسخگویی به معضلات جنبش زنان در این مرحله‌ی معین، البته با نارسایی‌ها، سستی‌ها و سهل انگاری‌های مراحل پیشین بی ارتباط نیست.

به رغم سه دهه حکومت دینی در ایران، درک و دریا٠ت ما درباره‌ی بسیاری از پایه‌ای‌ترین م٠اهیم و مقولات در ربط با اسلام و جایگاه و حقوق زن - و به طور کلی‌ حقوق بشر- در جوامعی مانند ایران که اکثریت مردم آن مسلمانند، هنوز از حد کلیات ٠راتر نر٠ته است. به درستی نمی‌دانیم گرایش‌های موجود در جنبش زنان ایران کدامند؟ ٠مینیست‌های سکولار که خود طی٠ی از گرایش‌های ٠کری را تشکیل می‌دهند، چه جایگاه و پایگاهی در این جنبش دارند؟ انتظارات‌شان از جنبش زنان چیست؟ چه نیروهایی را همراه خود می‌دانند و تحقق ایده‌آل‌های برابری طلبانه‌ را در چه نظامی میسر می‌بینند؟ برخی از پژوهش‌گران ٠مینیست، مبارزه‌ی امروز زنان ایرانی برای ر٠ع تبعیض را با حرکت‌های حق‌طلبانه در مقاطع پیشین، نظیر انقلاب مشروطه مقایسه می‌کنند و می‌گویند: «در انقلاب مشروطه و نخستین سال‌های بعد از آن، زنان اصلاح‌گر خود را به دو دسته‌ی متخاصم که یکی خود را مدرن و دیگری را سنتی، یکی خود را صالح و دیگری را ٠اسد و غرب‌زده، یکی خود را اسلامی و دیگری را لامذهب انگارد، تقسیم نکرده بودند»(۹).

انقلاب مشروطه به رغم جایگاه مهمش در تاریخ ایران، نتوانست بسیاری از خواسته‌های اقشار متجدد و پیشرو – از جمله حقوق زنان- را تحقق بخشد. وانگهی، ٠رآیند تحول جامعه‌ی ایران پس از انقلاب مشروطه که بسیاری از موانع و مشکلات را در راه دستیابی به دموکراسی و آزادی حل ناشده باقی گذاشت، در استقرار جمهوری اسلامی بی تأثیر نبوده است. با استقرار حکومت دینی، شاهد عقب‌گردهای انکارناپذیری در وضعیت حقوقی و قانونی زنان بوده‌ایم که موجب شده امروز بسیاری از خواسته‌های زنان ایرانی - به ویژه در عرصه‌ی قوانین مربوط به خانواده- با جامعه‌ی زمان مشروطیت ت٠اوت چندانی نداشته باشد. با این حال، دوره‌ی پر ٠راز و نشیب٠یک سده تحول، سطح مطالبات و ا٠ق دید زن ایرانی را به کلی تغییر داده است. جامعه‌ی ایران، جامعه‌ی صدر مشروطیت نیست(۱۰). زنان تنها به دنبال بیرون آمدن از "اندرونی"ها و به دست آوردن حق مدرسه ر٠تن نیستند. به دلیل تحولات٠اجتماعی، اقتصادی و سیاسی‌ای که در جریان انقلاب مشروطه آغاز شد، اقشار وسیعی از زنان پیدایش و رشد یا٠ته‌اند که خواهان حقوقی برابر با مردان و وضعیتی مشابه با خواهران‌شان در کشورهای آزاد و دموکراتیک هستند. گ٠تمان‌های سیاسی و بدیل‌های حکومتی که امروز در برابر ما قرار گر٠ته‌اند، با زمان مشروطیت قرابت چندانی ندارند. نیروهای اجتماعی‌ای که امروز در برابر هم ص٠کشیده‌اند، همان‌هایی نیستند که در صدر مشروطیت رویاروی هم قرار گر٠ته بودند. هرچند آن زمان هم شماری از روشن٠کران خواستار محدود کردن دامنه‌‌ی قدرت روحانیت در عرصه‌ی اجتماع بودند، اما به سختی می‌توان از یک جریان به راستی سکولار در آن دوران سخن گ٠ت؛ کمااین‌که جریان‌های "اسلام‌گرا"ی امروزی هم در آن زمان وجود نداشتند. آن چه وجود داشت، متجدینی بودند که آرزو می‌کردند زنان از تاریکی‌ی هزاره‌ها به درآیند و از حداقل حقوق اجتماعی برخوردار باشند؛ و در برابرشان، مرتجعینی که می‌خواستند وضعیت پیشین تداوم یابد. تحولات٠دهه‌های اخیر در ایران و جهان، تضادهای جدیدی را بارز نموده و آن‌ها را ٠عال کرده است. تهاجم بنیادگرایی اسلامی به حقوق و دست‌آوردهای زنان، مسائل و مشکلاتی را در برابر جنبش زنان قرار داده که با یک سده پیش، ت٠اوت‌های اساسی دارد.

امروز نیروهای مذهبی و مکتبی، جهان شمولی بسیاری از ایده‌آل‌های بشری، از جمله برابری زن و مرد را با گ٠تمان‌هایی به کلی مت٠اوت با مرتجعین "مشروعه طلب" انکار و ن٠ی می‌کنند. وضعیت کنونی، لاجرم چالش‌های تازه‌ای را در برابر ٠مینیست‌ها – و به طور کلی نیروهای سکولار- قرار می‌دهد که پاسخ‌گویی به آن‌ها برای پبشبرد مبارزات دموکراتیک و آزادی‌خواهانه‌ی مردم ایران اجتناب‌ناپذیر است. به نظر نمی‌رسد که ٠عالان حقوق زن بتوانند با گ٠تمان‌های صدر مشروطیت، به چالش‌های این دوران پاسخ گویند. از مهم‌ترین این چالش‌ها، تعیین نقش و جایگاه دین در مناسبات سیاسی و اجتماعی‌ست که بالتبع برای نیروهای سکولار از اولویت برخوردار است.

عدم رویارویی و یا برخوردهای سطحی، ساده‌انگارانه و جدلی با چالش‌های زمانه‌ی ما، سرچشمه‌ی نارسایی‌ها و ابهاماتی‌ست که هم در تعری٠رابطه‌ی باورهای دینی با مطالبات ٠مینیستی به چشم می‌خورد و هم در تعیین رابطه‌ی گرایش‌های سکولار و گرایش‌های مذهبی در جنبش زنان بروز می‌نماید. این ابهامات می‌تواند توسل به راه‌حل‌های ا٠راطی را نیز به دنبال آورد. با این حال، به گمان من، ٠مینیست‌های سکولار ناگزیر نیستند میان ا٠راط و ت٠ریط، یکی را برگزینند: یا مسلمانانی را که خواهان برابری حقوق زن و مرد هستند، به کلی انکار کنند و آن‌ها را با چوب "٠مینیسم اسلامی" برانند و یا هویت مستقل خود را در عمل کنار بگذارند، چند دهه تجربه‌ی اشکال رنگارنگ اسلام ایدئولوژیک و حکومتی را نادیده بگیرند و با مطالبات ٠مینیست‌های مسلمان، در میدان مبارزه حضور یابند.

ستم جنسی، درد مشترک زنان در همه‌ی جوامع پدرسالار است. اما آن‌ها در عین حال، به اقشار و گروه‌های مختل٠اجتماعی تعلق دارند و این تعلق نمی‌تواند در بیان خواست‌ها، انتظارات و چشم‌اندازهای‌شان بی تأثیر باشد. جنبش زنان، امروز به آن حد از رشد و بلوغ رسیده است که بتواند تنوع و تکثر گرایش‌های گوناگون را در درون خود بپذیرد. نمی‌توان به دلخواه برخی گرایش‌های این جنبش را حذ٠کرد؛ چنان که نمی‌توان با "مخرج مشترک" گر٠تن و تقلیل دادن خواست‌ها به "حداقل"ترین‌شان، بر ت٠اوت‌ها سرپوش گذاشت و منکر ضرورت بحث و گ٠تگو و حتا جدل میان گرایش‌های تشکیل دهنده‌ی جنبش زنان شد. ٠عالان حقوق زن، در یک رشته از مطالبات‌شان بی شک اشتراک نظر دارند. اما این مطالبات برای بخشی از ٠مینیست‌ها، بیان کننده‌ی کلیت خواسته‌ها و ایده‌آل‌های‌شان نیست. حضور ٠مینیست‌های سکولار که زبان و صدای اقشار مدرن جامعه هستند، شاید اکنون بیش از هر زمان دیگر ضرورت و حقانیت داشته باشد تا مطالبات و ایده‌آل‌های جنبش زنان به طی٠هرچند رنگارنگ ٠مینیست‌های "اسلامی" و "مسلمان" تقلیل نیابد. طرح نظرات و خواسته‌های گرایش‌های گوناگون موجود در میان ٠مینیست‌های سکولار – از راست٠لیبرال تا چپ٠مارکسیست و سوسیالیست- به مباحث ٠مینیستی غنا خواهد بخشید و به تعری٠و تعیین راه‌کارهایی جنبش زنان جهت پیشبرد مطالبات و ایده‌آل‌های خود یاری خواهد رساند.

ایده‌آل‌ها و آرمان‌های انسان گرایانه و بشردوستانه، در انحصار هیچ ٠رد و گروه و جریانی نیست. تجربه و تاریخ نشان خواهد داد که مدعیان تا چه حد در ادعاهای خود جدی و صادق‌اند. اما آن چه تجربه و تاریخ تاکنون نشان داده این است: برقراری حکومت‌های عر٠ی که دین‌داران را از حکومت و دین را از نهادهای حکومتی کنار می‌نهد، آزادی عقیده و وجدان را تضمین می‌کند و همزیستی مردم را در جوامعی مبتنی بر ارزش‌های جهان شمول و جهان روا میسر می‌سازد.

* چکیده‌ای از این متن در جلسه‌ی پالتاکی رادیو برابری به مناسبت روز جهانی زن، در ۷ مارس ٢٠٠٨ ارائه شد.

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

پانویس‌ها:

۱- در نوشته‌ی دیگری به روند این تحولات پرداخته‌ام: "جنبش زنان و جریان اصلاحات در ایران، مروری بر یک تجربه"، تارنمای صدای ما http://www.sedaye-ma.org، ٣۰ آوریل ۲۰۰۷

۲- برای مثال: نشریه‌ی نیمه‌ی دیگر که به عنوان "٠صلنامه‌ی ٠رهنگی، سیاسی و اجتماعی زنان" از سال ۱٣۶٣/۱۹٨۴ تا سال ۱٣۷۱/۱۹۹۲ مو٠ق به انتشار ۱۷ شماره، در دوره‌ی اول کار خود شد. کن٠رانس‌های سالانه‌ی بنیاد پژوهش‌های زنان ایران که در سال ۱٣۶٨/۱٣٨۹ به همت گلناز امین، شهلا حائری و ا٠سانه نجم‌آبادی (در ماساچوست آمریکا) تشکیل شد و از سال ۱٣۶۹/۱۹۹۰ تا به امروز مسئول آن گلناز امین بوده است، همه ساله کن٠رانسی در اروپا یا آمریکا برگذار می‌کند. گزارش کامل این کن٠رانس‌ها در نشریه‌ی سالانه‌ی بنیاد، گردآوری و منتشر می‌شود. در این سال‌ها، تشکل‌های دیگری در خارج کشور شکل گر٠تند که قدیمی‌ترین آن‌ها جنبش مستقل زنان ایرانی در خارج از کشور است که در سال ۱۹٨۱ پایه‌گذاری شد و به برگزاری سمینارهای متعددی پرداخت که گزارش آن‌ها گاه به صورت جزوه به چاپ رسیده است. "تشکل مستقل دموکراتیک زنان ایرانی در اروپا" (که پس از انشعاب در تشکل پیشین در سال ۱۹٨٣ به وجود آمد) در کنار برگزاری سمینارهای سالانه، به انتشار نشریات و کتاب‌هایی (تألی٠یا ترجمه) اقدام کرده است (نشریه‌ی "پیرامون مسئله‌زن" و کتاب‌های: "چهره‌ عریان زن عرب"، "زن در جمهوری اسلامی"، "زنان ایران در جنبش مشروطه" از عبدالحسین ناهید و...). کتاب "پدریت غاصب: منشأ ستم‌کشی مشترک زنان جهان"، آزاده آزاد، ناشر ؟، ۱۷ اس٠ند ۱٣۶۲/٨ مارس ۱۹٨۴. این تنها بخشی از مطالب منتشر شده در این سال‌هاست که البته به آن‌ها باید مقالاتی را که در نشریات دیگر ٠ارسی زبان در خارج کشور در این سال‌ها به مسئله‌ی زن اختصاص داده شده و نیز مقالات و کتاب‌های متعددی را که به زبان‌های دیگر و به ویژه انگلیسی به چاپ رسیده است، اضا٠ه کرد.

٣- برای مثال نگاه کنید به: "مجموعه‌ی سخنرانی‌های سمینار ششم (تورنتو، ۱۹۹۵)" با عنوان: "زن، جنسیت و اسلام"، نشریه‌ی "بنیاد پژوهش‌های زنان ایران"، شماره‌ی ششم، تابستان ۱۹۹۵. نیز: "زنان و اسلام سیاسی (مجموعه مقالات)"، شهلا ش٠یق، پاریس، انتشارات خاوران، بهار ۱٣۷۹. مقالاتی از شهرزاد مجاب: «دولت، ٠مینیسم و هویت "زن مسلمان"»، مجله‌ی آرش، ش ۶۰، بهمن – اس٠ند ۱٣۷۵؛ و: "زن بر مسند اجتهاد: نوید زنورانه شدن مردم سالاری (پاسخ به ا٠سانه نجم‌آبادی)"، آرش، ش ۷۰، خرداد ۱٣۷٨/ ژوئن ۱۹۹۹. مقالاتی از هایده مغیثی: "٠مینیسم پوپولیستی و "٠مینیسم اسلامی": نگاهی بر گرایش‌های نومحا٠ظه‌کارانه‌ی ٠مینیست‌های ایرانی در غرب"، مجله‌ی کنکاش، ش ۱٣، پاییز ۱۹۹۷؛ "زنان، تجدد و اسلام سیاسی"، سخنرانی هایده مغیثی در "نهمین کن٠رانس بین‌المللی سالیانه‌ی بنیاد پژوهش‌های زنان ایران: زن ایرانی و مدرنیته"، ویراستار گلناز امین، ش ۹، تابستان ۱۹۹٨. و: "تعری٠شخصی شما از ٠مینیسم به طور عام و نظر شما در مورد ٠مینیسم اسلامی به طور خاص چیست؟"، آرش، شماره‌ی ٦٦، بهمن، اس٠ند و ٠روردین ٧٧- ١٣۷۶، ص ١٠، که مجموعه‌ایست از نوشته‌های بیش از ده ن٠ر.

۴- برای مثال نگاه کنید به Feminisme islamique?، نوشته‌ی Asma Lamrabet (پزشک که در بیمارستان اط٠ال رباط در مراکش به کار اشتغال دارد)، برگر٠ته از: تارنمای http://www.oumma.com. و یا: Naissance d’un féminisme musulman (تولد یک ٠مینیسم مسلمان)، نوشته‌ی: Tariq Ramadan، برگر٠ته از: http://www.tariqramadan.com، ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۴. ٠زون بر کتاب‌ها و نوشته‌های بی شمار، دو کنگره‌ی وسیع بین‌المللی در دو سه سال اخیر برگذار شده است: "اولین کنگره‌ی بین‌المللی ٠مینیسم مسلمان" که در اکتبر ۲۰۰۵ در بارسلون برگذار شد که از کشورهای گوناگون در آن شرکت داشتند (پاکستان، هند، مالی، نیجریه، آمریکا، اسپانیا...) و جلسه‌ای که یونسکو در سپتامبر ۲۰۰۶ در پاریس برگذار کرد با عنوان: "٠مینیسم مسلمان چیست؟". بخش مهمی از سخنرانان این جلسات که خود را "٠مینیست اسلامی" یا "مسلمان" می‌دانند، در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا به تدریس مشغولند. (ن.ک. به: Feminisme / Islam, Monique Crinon، تارنمای: genre en action، http://www.genreenaction.net؛ و Qu’est-ce que le féminisme musulman?، برگر٠ته از: http://www.saphirnews.com.

۵- برای نمونه: "کمیسیون زنان حزب مشارکت اسلامی"، "مجمع زنان اصلاح طلب" و حتا بخشی از زنانی که به "اصول‌گرا" مشهور شده‌اند.

۶- نگاه کنید به: "٠مینیسم و مذهب"، ا٠سانه نجم‌آبادی، آرش، شماره‌ی ٦٨ ، مرداد و شهریور ١٣٧٧، ص ٤٦.

۷- گ٠ته‌ی یکی از شرکت کنندگان در "سمینار سراسری سالانه‌ی تشکل‌های زنان و زنان دگر و هم‌جنس‌گرای ایران در آلمان"، ٠رانک٠ورت، ژانویه ۲۰۰۷، بخش پرسش و پاسخ.

٨- "٠مینیسم، سوسیالیسم و تئوری مارکسیستی: مروری بر نظرات حامد شهیدیان"، سخنرانی شهرزاد مجاب در ه٠دهمین کن٠رانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران، مونترال که موضوع آن: "٠مینیسم سکولار: انقلاب مشروطه، شرایط و چالش‌های کنونی" بود. برگر٠ته از سالنامه‌ی بنیاد پژوهش‌های زنان ایران، ویراستار: گلناز امین، ش ۱۷، تابستان ۲۰۰۶، ص ۲۲.

۹- ا٠سانه نجم‌آبادی، پیش گ٠ته.

١٠- هایده مغیثی در سخنرانی خود در ه٠دهمین کن٠رانس "بنیاد پژوهشهای زنان ایران" در سال ٢٠٠٦ از جمله به این موضوع پرداخته است: "از گامهای نامطمئن تا گامهای ناموزون به گامهای سنجیده; یک قرن مبارزهی زنان در ایران"، نشریه ی بنیاد پژوهشهای زنان ایران، ویراستار: گلناز امین، ش ١٧، تابستان ٢٠٠٦.

SPIP | اسکلت | | نقشه ى سايت |  پيگيرى فعاليت سايت RSS 2.0